مهدي ارگاني كه در سالهاي 59 تا 62 مدير راديو بود، ميگويد: مديريت راديو در زمان جنگ از دشوارترين مسووليتها در تاريخ راديو بودهاست.
به گزارش هنر نیوز به نقل از ايسنا، ارگاني كه هم اينك رياست مركز صبا را بر عهده دارد، ميگويد: اداره راديو در زمان جنگ تنها با مديريت بحران امكانپذير بود؛ چرا كه در فاصله كمي از پيروزي انقلاب اسلامي، ايران به تنهايي مجبور به دفاع از خود در برابر رژيم بعثي عراق بود كه از حمايت كشورهاي امپرياليستي بهره ميبرد.
وي كه مدير راديو در سالهاي 59 تا 62 بودهاست و مديريت را در شرايط بحراني تجربه كردهاست، يادآور ميشود: در شوراي سناريو و شوراي تئاتر كشور كارمان اين بود كه تئاترها را همزمان با روخواني هنرپيشگان ارزيابي ميكرديم و ميگفتيم خوب است يا نه؛ روزي كه مشغول ارزيابي نمايش «اولدوز و كلاغها» بودم گفتند جنگ شروع شدهاست.
ارگاني كه اواخر سال 59 و اوج درگيريها وارد راديو شدهاست، ميگويد: نكته اصلي در مديريت من در راديو اين بود كه به طور متوسط هر سه هفته يك بار برنامههاي راديو ويژه ميشد؛ جدول پخش كنار گذاشته ميشد و برنامه زنده آن هم درباره جنگ با همه سختيهايش اجرا ميشد. در برنامههاي زنده نبايد اطلاعاتي لو ميرفت و شنونده هم نبايد خسته ميشد.
وي در پاسخ به اين پرسش كه دوران جنگ، درون راديو چه خبر بود؟ ميگويد: آن زمان كه جنگ شروع شد، شبكه يك تلويزيون 7-8 ساعت بيشتر برنامه نداشت. شبكه 2 هم شبكه آموزشي بود. همه بار مسايل خبري و جنگ روي دوش راديو بود. در آن زمان نيروي انساني دوره ديده در اختيار ما نبود؛ فقط علاقهمندان به راديو و تلويزيون و انقلاب خودبهخود وارد راديو شدند. خط قرمزهاي انقلاب هم بعضي از افراد كارآزموده را كنار گذاشت، مثلا ماه رمضان ما ديگر كسي مثل ذبيحي را نداشتيم.
ارگاني با بيان اينكه وقوع جنگ، به تصفيههايي كه قرار بود در راديو انجام گيرد سرعت بخشيد، اظهار ميكند:جنگ مانند چراغي راه را روشن كرد و هركس هر راهي را ميخواست برود، رفت.
او سپس يادآور ميشود: يادم ميآيد در آن زمان ناگهان تماس ميگرفتند و ميگفتند آقا الآن عمليات در پيش داريم و شما بايد زمينههاي رسانهاي آن را فراهم كنيد. تمام برنامههاي توليدي كنار ميرفت و از ساعت 9 صبح برنامههاي زنده پخش ميشد تا ساعت 2 بعدازظهر كه قرار بود خبر پخش شود.
ارگاني در پاسخ به اين پرسش كه شما به عنوان كسي كه در تشكيلات مديريت بوديد، چه ميكرديد؟ ميگويد: به ما نميگفتند عمليات در پيش داريم و قبل از عمليات برنامهها عادي بود. اين براي نظاميان بهتر بود و عمليات لو نميرفت. عمليات معمولا نيمه شب شروع ميشد و برنامهها از ظهر ويژه ميشد؛ چون از شروع عمليات تا تثبيت بچهها در مواضعشان حداقل اين زمان را لازم داشتند. از ستاد تبليغات جنگ با پخش تماس ميگرفتند كه عمليات داريم؛ آنوقت برنامه ويژه ميشد و ما شروع ميكرديم به گرفتن خبر از عمليات و پخش آن، در آن زمان راديو از واحد خبر هم نقش حساستري داشت؛ چون واحد خبر بايد صبر ميكرد تا زمان پخش خبر فرا برسد، ولي برنامههاي راديو هميشه بايد روي آنتن برود.
او يادآور ميشود: هروقت از ستاد تبليغات جنگ تماس ميگرفتند، آقاي ياسيني(مدير پخش وقت)، بلافاصله مارش ميگذاشت. پخش مارش خوشحالي توأم با بيم را به دنبال داشت. همه كساني كه عزيزانشان در جبهه بودند با شنيدن مارش حس ميكردند كه ما داريم پيروز ميشويم، ولي در هر عمليات تعدادي كشته و زخمي هم داشتيم و اين مقداري دلهره و بيم در دل عزيزان به وجود ميآورد.
ارگاني در پاسخ به اين پرسش كه براي مارش از چه موسيقيهايي استفاده ميكرديد؟ ميگويد: مارش شهريار بود و چند مارش ديگر كه زير صداي گويندهها در هنگام خواندن اطلاعيهها پخش ميشد، همينطور از سرودهاي آقايان قرهباغي و گلريز و سرودهاي جمعي اول انقلاب استفاده ميكرديم. تركيب برنامه به اين صورت بود كه اول مارش پخش ميشد، اطلاعيه خوانده ميشد و بعد از اطلاعيه سرود پخش ميشد. سرودها از لحاظ اجرا، ملودي و شعر بينظير بود. واقعا صداهايي كه آنها را اجرا ميكردند نظير نداشت. مثلا اجراي: «ايران اي سراي اميد» آقاي شجريان بسيار زيبا و دلنشين بود و شايد خود او ديگر نتواند اين سرود را دوباره به آن زيبايي بخواند و يا قطعاتي از شهرام ناظريان «گل هميشه بهار» با شعر معلم.
اين مدير اسبق راديو به ذكر خاطرهاي در اين خصوص ميپردازد و ميگويد: يكبار لطفي آمد در اتاق من و گفت من ميخواهم آهنگي را براي امسال به شما هديه كنم. نزديك سال نو بود و آقاي شجريان «ايران اي سراي اميد» را خواند.
ارگاني در پاسخ به اين پرسش كه يادتان هست سرودهاي جنگ از كي شروع شد؟ يادآور ميشود: سرودهاي جنگ از اوايل جنگ شروع شد؛ به نظر من واكنش واحد موسيقي از همه واحدها سريعتر بود. توليد به صورت انبوه بود. جنگ ميان افراد همدلي به وجود آورده بود و ضابطههاي دستوپاگير وجود نداشت و همه عاشقانه كار ميكردند؛ همه فيالواقع بسيجي بودند و ميگفتند حالا كه نميتوانيم در جبهه باشيم پشت جبهه كار بسيجي ميكنيم.
به گفته وي در برنامههاي ويژه غير از سرود و موسيقيهاي حماسي از گزارشهايي كه از جبهه ارسال ميشد استفاده ميشد.
ارگاني ميگويد: مردم به اين گزارشها خيلي علاقه داشتند، چون از طريق گزارشها از جبههها خبر ميگرفتند. ما گزارشها را خرد ميكرديم و در طول برنامه در قسمتهاي مختلف ميان دو بخش خبري پخش ميكرديم و اين كار بسيار دلچسب بود.
او يادآور شد كه بخشهاي خبري راديو در دوران جنگ ساعات 20،14،8،7 و 24 پخش ميشدند و شبكه يك تلويزيون هم يك يا دو بخش خبري داشت.
اين مدير راديو و تلويزيون با بيان اينكه اواخر سال 59 روزهاي سختي را ميگذرانديم، ادامه ميدهد: خبر سقوط خرمشهر و محاصره آبادان فضاي نا اميدي را در مردم به وجود آورده بود. آن زمان من خودم 27 سال داشتم و مجبور بودم راديو را بچرخانم. جالب اينكه بقيه همكاران ما هم اينگونه بودند. آقايان حميد خزايي، كريمي، محسن نبوي، جواد ياسيني، غلامي و غيره همه موقعيت مشابه من را داشتند. موقعيت بحراني ايام انقلاب و جنگ كار را به مراتب از شرايط عادي سختتر ميكرد. براي اداره راديو راهبرد و برنامه مدوني نداشتيم. نه فرصت يادگيري داشتيم و نه آمادگي آن را، در واقع هيچ اصل و ضابطهاي نداشتيم. نكته دوم وضعيت آغاز جنگ بود؛ ما موقعيت اميدواركنندهاي نداشتيم. البته خبر مقاومت بچهها خيليخوب بود ولي از طرفي خبر شهيد شدن بهترين، نازنينترين، شجاعترين و مسلمانترين بچهها كه همينطور درو ميشدند بسيار تراژيك و تأثرانگيز بود. مثلا قضاياي جهان آرا يا خبر شهيدشدن بچههاي گروه چمران در جبهه هويزه كه بسيار تأثرانگيز بود. ما براساس اصولمان نميتوانستيم دروغ بگوييم. در تمامي رسانههاي رقيب عرف بود كه دروغ ميگفتند ولي ما نميتوانستيم دروغ بگوييم. فاصله شعارهاي انقلاب ما تا آن لحظه 2 سال بود و ما نميتوانستيم از اصولي كه به آنها پايبند بوديم دست بكشيم. يكي از كارهاي ما اين بود كه وقتي عملياتي پيروز ميشد، جستوجو ميكرديم، حماسههاي جزيي را پيدا ميكرديم و تبديل به خبر ميكرديم اين را هم به همه گزارشگران خود گفته بوديم و همه از ستاد جنگ ميخواستيم كه خبرهاي جزيي مثلا مقاومت دو نفر را هم به ما بگويند.
وي به اين پرسش كه آيا بعضي از مطالب ماهيت خبري نداشت؟ پاسخ مثبت ميدهد و ميگويد: بله ماهيت خبري نداشت ولي هم راست بود و هم روحيه مردم كشور را بالا ميبرد. چون نميتوانستيم بگوييم كه آبادان سقوط كرد، براساس اصطلاحاتي كه فرماندههاي نظامي به ما ديكته ميكردند، ميگفتيم يك عقبنشيني تاكتيكي كردهايم. از طرفي اطلاع ما از اوضاع محدود بود. ما گزارشگراني را به جبههها اعزام ميكرديم، 5 تا 6 گزارشگر در جبهه و خط بودند كه مصاحبه ميكردند و براي ما ميفرستادند. آقايان جيرانپور، براري، تفقد راد، اكبر اورهاي از جمله آن گزارشگران بودند. در اين بين اتفاقات جالبي هم ميافتاد، مثلا اگر شما نوارهاي آن زمان را گوش كنيد ميفهميد كه همهچيز هيجانزده است. يعني هيجان گزارشگر به مراتب بيشتر از كسي است كه دارد از او گزارش تهيه ميكند. مثلا يادم هست نواري را براي پخش به ما ميدادند كه در آن گزارشگر پرسيده بود آقا شما براي چه به جبهه آمدهايد؟ او گفته بود ما آمدهايم با حق و باطل بجنگيم. يا مثلا گزارشگر به كسي گفته بود پدر شما با 60 سال سن و 15 بچه و سه تا همسر چه جوري آنها را رها كردهايد و در جبهه براي خدا ميجنگيد؟ بعد متوجه شده بود كه همهچيز را در سوال گفته است. لذا گفته بود حالا اگر پيامي داريد بفرماييد.از اين اتفاقات كه انصافا بعضي از آنها شيرين بود بسيار زياد اتفاق ميافتاد. درهر حال ما چنين گزارشهايي را به عنوان سند صوتي معتبر داشتيم. راديو در آن زمان خطشكن بود و تلويزيون معمولا سر سفره حاضر و آماده راديو مينشست.
ارگاني معتقد است كه مديريت راديو در زمان جنگ خيلي شبيه خود جنگ است و ميافزايد: جنگ ما با جنگهاي كلاسيك دنيا متفاوت بود؛ به طور مثال ما براي تهييج نيروها در جبهه مارش نداشتيم و از نوحه استفاده ميكرديم (چيزي كه ملودياش براي زمان صلح خوب بود، نه تنها خشن و كوبنده نبود بلكه بيشتر عاشقانه و عارفانه بود). نكته دوم اينكه جنگ ما براساس دشمني و نفرت نبود، بلكه براساس عشق بود. بچههاي ما در جبهه به خاطر نفرت از عراقيها جلو نميرفتند، بلكه به خاطر عشق به خدا و اسلام و امام ميجنگيدند. در جنگ ما، بسيجيها خيلي هماهنگ نبودند و ما همين ناهماهنگي را در مديريت راديو هم داشتيم. ما يك راديوي جنگي را اداره ميكرديم كه خيلي متفاوت بود. در تمام جنگهاي دنيا تعداد كشته شدهها را سانسور ميكند، درحاليكه ما هيچ ابايي نداشتيم كه تعداد صحيح را به مردم بگوييم چون فرهنگ ما فرهنگ شهادت و فرهنگ عاشورايي است و اين فرهنگ تصويري زيبا و مطلوب از مرگ در راه خدا ارايه ميدهد. به همين علت ما كمترين سانسور را در مورد شهداي خودمان نسبت به تمام جنگهاي دنيا داشتيم. نكته اصلي درباره اداره راديو در زماني كه ما نه ضوابط و نه تجربه و نه فرصت داشتيم، اين بود كه بزرگترين منبع الهام ما براي فعاليتهايمان خود جنگ بود و ما با خود جنگ مستقيما ارتباط برقرار ميكرديم و سعي ميكرديم از خود او دستور بگيريم.
وي در پاسخ به اين پرسش كه براي دريافت صحيح اطلاعات در مورد جنگ با كجاها هماهنگ بوديد؟ ميگويد: ما براي سرعت عمل بيشتر، پخش را زيرنظر آقاي ياسيني با دو منبع يكي دفتر مركزي خبري و ديگري ستاد تبليغات جنگ هماهنگ كرده بوديم. ستاد تبليغات جنگ هم با سپاه و ارتش هماهنگ بود. خبرها را از آنان ميگرفتند و با يك قالب رسانهاي تهيه و پخش ميكردند. در توليد هم روزهايي كه وضعيت غيرعادي اعلام ميشد صبح دور هم جمع ميشديم و برنامه آن روز را طراحي ميكرديم.
او در پاسخ به پرسشي درباره نحوه انتخاب گوينده راديو و تهيه متنهاي جنگي، اظهار ميكند: ما در پخش تحريريهاي داشتيم كه براي برنامههاي زنده مطلب مينوشتند و گوينده شيفت مطالب را ميخواند. ولي در مجموع آقايان محمود كريمي علويجه، مهران دوستي و محمدحسين نورشاهي گويندگان خاص جنگ بودند و روزهاي عمليات از آنان استفاده ميشد.
ارگاني سپس از سال 61 و فتح خرمشهر ميگويد.
او يادآور ميشود: ساعت 11 صبح وقتي خبر فتح 9خرمشهر را شنيدم با آقاي ياسيني تماس گرفتم. تا زمان پخش خبر ساعت 14 فاصله زماني زيادي بود و ميخواستيم يك مراسم رسانهاي براي اين پيروزي بگيريم. برنامههاي عادي را قطع كرديم. در حالت عادي هر 10 دقيقه خبري از جنگ ميگفتيم ولي ما فاصله را به 5 دقيقه رسانديم. اول با جملات مقطع آمادگي و انتظار ايجاد كرديم و سعي كرديم مردم خبر را با صداي محمود كريمي بشنوند. با اصرار دوستان خبر حدود ساعت 15 ابتدا يكبار آقاي كاشاني گوينده خبر، آزادي خرمشهر را اعلام كرد و بعد محمود كريمي مجددا خبر را خواند. تأثير نحوه اعلام خبر از سوي محمود كريمي بسيار گسترده بود. شيريني فروشيها خالي شد، مردم به خيابانها ريختند و افسردگي حاكم بر كشور با اين خبر شفا يافت. بعد از اين خبر ما شاهد پيروزيهايي چون فتحالمبين و غيره بوديم.
وي در پاسخ به اين پرسش كه در اداره راديو چهقدر مستقل بودهاست؟ اظهار ميكند: كاملا استقلال عمل داشتيم؛ شايد در هيچ يك از دورههاي مديريتيام به اندازه راديو مستقل، آزاد و راحت نبودهام. واقعا در آن زمان راديو مثل يك خانواده اداره ميشد. در زمان بحران، مديريت بحران به خوبي اعمال ميشد. ما از ستاد تبليغات جنگ خبر ميگرفتيم و كاملا با نيروهاي نظامي سپاه و ارتش هماهنگ بوديم. در داخل سازمان هم با واحد مركزي خبر همپوشاني خوبي داشتيم. معمولا بلافاصله بعد از عمليات اكيپ توليدي ميفرستاديم. چون بعد از عمليات زمان نقل خاطره بود؛ اينكه رزمندگان تعريف كنند چگونه پيروز شدند، شب عمليات چه كردند و در زمان عمليات چه رخ داد. به طور كلي در زمان عمليات هم در توليد و هم در پخش فعاليت ويژه بود و به طور مثال آقاي جعفري جلوه مدير نمايش وقت در زمان عمليات سعي ميكردند طرحي در زمينه نمايشهاي جنگي بياورند.
وي درباره رابطه راديو با مردم در زمان جنگ نيز ميگويد: در زمان جنگ آنچه خيلي به ما كمك ميكرد همدلي و يكدستي ملت ايران بود. انقلاب تازه پيروز شده بود و مردم به ما به عنوان مدير معتمدشان نگاه ميكردند. لذا ما فشارهاي اجتماعي نداشتيم. من ميدانم كه آدم خيلي قوي و باهوشي نيستم. من يك آدم معمولي هستم كه توانستم در آن شرايط دوام بياورم و با روحيه خوب اين وظيفه را انجام بدهم ولي اين انجام وظيفه به دليل اتكايمان به مردم بود كه پشتيبان ما بودند و مطمئن بودند كه ما درست ميگوييم.
ارگاني ادامه ميدهد: زيباترين و مهمترين دوران زندگيام دوران مديريت در راديو بود. در آن دوران هركاري كه در حد امكاناتمان بود براي جبهه و جنگ انجام داديم. سعي ميكرديم ارتباط ما بيواسطه باشد و بزرگنمايي يا كوچكنمايي اغراقآميز نداشته باشيم. براي تبليغات جنگ و ثبت خاطرات دوران جنگ در راديو بيشترين خدمت را كرديم و توانستيم يك آينه تمامنماي بيغبار و بيواسطه براي جنگ باشيم. هركسي كه در جبهه نبود جنگ را در راديو نگاه ميكرد و ارزش و قيمت جنگ را درك ميكرد.
وي در پايان در پاسخ به اين پرسش كه آينده راديو را چگونه ميبينيد؟ خاطرنشان ميكند: آينده راديو موسيقي و خبر است. با پيشرفت وسايل ارتباطي و پديدآمدن اينترنت و ماهوارهها و سيستمهاي ديجيتال، مخاطب اگر قرار باشد نمايشنامه يا كارهاي جانبي را بشنود، ميتوانند به اينترنت مراجعه كند و تصويري آن را از ماهواره دريافت كند. گزارش و مستند هم از طريق رسانههاي ديگر در دسترس است، همين علت راديو بايد امكانات خبري و موسيقي خود را تأمين و تقويت كند.