مجموعه تلویزیونی«رويای گنجشک ها» به کارگردانی «راما قويدل» مانند هرسریال یا فیلمی روی آنتن شبکه دوم سیما رفت و به سرعت هم به قسمت های پایانی رسید. دراین سریال شاهد این بودیم که آدم های خوب به رستگاری رسیدند و آدم های بدبخت و فقیر هم به رویاها و آرزوهای خویش دست یافتند. ازطرفی پسربچهها سریال هم عاقبت بهخير شدند و توانستند در کنار خانواده جدیدی احساس زندگی کنند. هر چند عده ای از این بچه ها نتوانستد برای خودشان خانواده ای داشته باشند و رویاهایشان برباد رفت. سریال «رویای گنجشکها» روایتی از آدم ها و کودکان بیسرپرستی بود که در خانه های کوچک و استیجاری زندگی می کردند و حالا بنابردلایلی باید خانه وکاشانه خود را فراموش کنند. در این سریال شخصیت «دوست علی» با بازی «علی نصيريان» آدمی است که ازحق خوداش گذشت می کند و بخشی از ثروت اش را به نام کودکانی تنها و فقیر می کند. در واقع مخاطب در انتهای سريال متوجه این نکته مهم می شود که دوستعلی «خانه ايتام دوست علی» را برای بچه های بی سرپرست آماده کرده است. شخصیت دوست علی در این سریال نماد آدمهایی هستند که بر حسب اتفاقات زندگی شخصی و اجتماعی به تنهایی روزگار می گذرانند. آدمی که از ترحم و دلسوزی بی جا با توجه به سن وسال اش فراری است و به جای آنکه منتظر ترحم و دلسوزی دیگران باشند، تا تنهايیاش را پر كنند، خودش به سراغ كودكان رفته و تلاش می كند در خشنودی و شادی آنها شريک شود و به همین خاطر هم برای كودكان يتيم سرپناه ساخته و در كنار آنها زندگی می کند. ازطرفی وی نمادی از انسان هایی است که مصمم در هدف و راه اش ترجيح می دهد به جای التماس و گدایی محبت ديگران، فداکاری کرده و از خواسته های خود بگذرد. به همین خاطر است که دوست علی به كودكان آسيبديده كه بهشدت نيازمند حمايت های معنوی و مالی هستند، کمک می کند. در کنار شخصیت دوست علی ما شخصیت های دیگری نیز داشتیم که اکثرا چشم به ثروت وی دوخته بودند و تلاش میكردند او را از تصميم اش مبنی بر اینکه خانهاش به کودکان بی سرپرست اختصاص دهد منصرف كنند. تلویزیون و رسانه ملی ما به شدت نیاز مند نمایش سریال یا فیلم در خصوص زندگی شخصیت هایی مانند دوست علی هستند. چرا که امروز در جامعه ما به شدت روحیه فداکاری و گذشت پایان آمده است و باید واقعیت ها را پذیرفت که همه ما به خصوص مسولین و رسانه، تلویزیون و ... همه به نوعی مقصر هستند که در خصوص بسیاری از مسائل فرهنگ و اجتماعی دست به فرهنگ سازی نزده ایم. واقعیت این است که زندگی در روزگارکنونی سخت شده، ودر چنین شرایطی آدم ها به دلیل انیکه تحمل وظرفیت یکسانی ندارد، نمی توانند بسیاری از مسائل را در سطح زندگی شخصی خود ودر سطح وسیع تر کل جامعه تا حدودی رعایت کنند . از طرفی به نظر می رسد که در چنین شرایطی وظیفه تلویزیون به عنوان رسانه ملی که شبانه روز بالای ۷۰ میلیون مخاطب دارد خیلی سخت تر نسبت به گذشته ها می شود. در واقع باید تولید فیلم ها، برنامهها و سریالهایی که در آنها به اهمیت نقش و تحکیم خانوادهها می پردازد بیشتر شده و مخاطب بتواند نقش اثرگذار تک تک اعضای خانواده در تلویزیون پررنگ تر از گذشته ها ببیند.به عنوان مثال اگر مجموعه تلویزیونی بتواند به نحو مناسب و درستی آسیبهای اجتماعی مانند: بیکاری ، اعتیاد، سرطان، طلاق، نازایی، مهاجرت ، ازدواج ، کودک آزاری و...مطرح کند، می تواند برای آگاهی بخشی و ارائه راهکاربرای مخاطب بسیار سودمند باشد از طرف دیگر مخاطب امروز رسانه ملی با نگاهی بسیار هوشمندانه و خوشبینانه عمده مشکلات فردی یا اجتماعی که با آن درگیر است را با راهکارهایی که این گونه برنامه ها ارائه می دهند از پیش پا برمیدارد؛ هر چند نمی توان کتمان کرد که در مجموعه تلویزیونی «رویای گنجشکها» برخی از داستان ها وشخصیت ها برای مخاطب قابل باور نیست و مخاطب در سطح جامعه و در زندگی خویش هیچ نوع سنخیت و همخوانی نمی تواند میان مشکلات شخصی خویش و دنیایی که سریال ارائه می دهد، ببیند .این یکی از مشکلات بسیار مهمی است که تله فیلم ها وسریال های شبکه های مختلف سیما چندی است که به آن گرفتار شده اند و داستان وقصه ای را که به مخاطب به زبان تصویر نمایش می دهند با دنیای مخاطب سال ها فاصله دارد ومخاطب نمی تواند در این گونه آثار هیچ نشانی از زندگی خویش بیابد. به نوعی مخاطب زندگی خود را در آثار سیما نمی تواند ببیند. اگر هم برخی از سریال ها وتله فیلم ها میان مخاطبان به اصلاح گل می کنند و پر بیننده می شوند ، یک آنی در آنها وجود دارد که احساس خوبی به مخاطب میدهد. به هرحال دنیایی که سریال «رویای گنجشکها» پیش چشم تماشاگر سیما قرار می دهد تا حدودی باورباورپذیر نیست و باید همه ما قبول کنیم که نمی توان در سریالی یک دفعه همه آدمهایی خوب شوند و به یکدیگر کمک کنند و سریع زشتی ها و بدیها و کینهها از بین بروند و شخصیت ها داستان قانون را به نفع احساس و عاطفه خویش شکست دهند. در کل «رویای گنجشکها» با خط داستانی اصلی و کمرنگ ، چند خط داستانی و ماجرایی فرعی و نداشتن داستان اصلی مشخصی که از مقدمه به متن و از متن به مؤخره برسد، ندارد و مضامین فرعی را به یکدیگر پیوند زند. نمی تواند شمایی از آسیبهای اجتماعی را در ابعاد مختلف پیش چشم مخاطب خویش قرار دهد.