آنچه ما از ادبیات می‌گیریم، خط داستانی است
 
تاريخ : دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۱۵
منوچهر اكبرلو، نويسنده و پژوهشگر، با بيان اينكه ادبیات از بنياد براي آثار نمايشي الهام بخش بوده، گفت: آنچه ما از ادبیات مي‌گيريم، خط داستانی است. ممکن است اساس اقتباس ادبی موقعیت‌ها يا روابط جذاب یک رمان باشد ولي چنین امری بيشتر به شخصیت‌هایی که نمايشگر آنها را درک کرده باز می‌گردد و نه الزاما به خط داستاني.

به گزارش هنرنيوز،اكبرلو در گفت‌وگو با ايبنا، گفت: نمايش و ادبیات به عنوان دو رسانه مستقل هنری دارای امکانات بالقوه فراوانی هستند که در برخي موارد این امکانات دارای وجوه مشترک با یکدیگر می‌شود.

وي ادامه داد: کارگردان نمايش با نگرش وي‍‍ژه خود و سپس به کمک عناصر نمايش، واقعیت را تفکیک و مجزا می‌کند تا بتواند زاویه و چشم انداز مورد نظر خود را نشان دهد و هر آن چه مي‌ماند را حذف مي‌کند. نمايشگر در این کار خود قادر است در هر لحظه‌ای که مناسب مي‌داند از نشان دادن یک تصویر به سراغ نمایش تصویر دیگر برود و مانند رمان نویس توجه ما را از کلی‌ترین مناظر به جزيی‌ترین مطالب جلب کند.

اكبرلو افزود: ميزانسن، افزون بر نشان دادن صحنه و بازی هنرپیشه این توانايي را دارد که با هدايت نگاه تماشاگر از نقطه‌اي به نقطه دیگر، چشم انداز گسترده‌ای در برابر دیدگان تماشاگران نمايش قرار دهد و با نیرویی خلاق احساس مربوط به بازیگران و جزئیات مربوط به بازی آنها و صحنه‌ها و اشیا درون آن صحنه‌ها را آشکار سازد. این چیزی است که در رمان نیز کم و بیش وجود دارد و رمان‌نویس می‌تواند با انتقال آزاد از صحنه‌ای به صحنه دیگر به طور کامل به آن دست یابد.

وي معتقد است، از نظر نشان دادن جزيیات رخدادها و توصیف نامحدود حالت‌ها و رفتار اشخاص، نمايش و ادبیات از جهت نوع مصالحی که در ساختار روايي خود به کار می‌برد دارای وجوه مشترک هستند. اگر چه نمی‌توان ويژگي‌هاي تصویر را با کلام برابر کرد ولي از منظرهايی اين دو، به طور کامل وابسته به یکدیگر باقی می‌ماند.

اكبرلو ادامه داد: در سينما گاه نویسندگی کار یک نفر نیست. به این ترتیب که یک نویسنده که تخصص وی در شکل دادن به داستان است، ساختان اصلی فيلمنامه را می‌سازد و نویسنده‌ای دیگر گفتارها را مي‌نويسد. سومی برای ایجاد تاثیر و گیرایی بیشتر به یک قسمت معمولی، چند صفحه به آن می‌افزاید و چهارمین نویسنده به سرعت اثر را مرور می‌کند و پس از ویراستاری و بازخوانی مجددا آن را برای فيلم آماده می‌سازد.

وي گفت: اگرچه مواردي داريم كه يك گروه نمايشي با اتود زدن‌هاي زياد و به صورت گروهي نمايشي را به صحنه مي‌برند يا كارگرداني طرحي به يك نمايشنامه‌نويس ارايه مي‌دهد و پس از آن با تغييراتي آن را به صحنه مي‌برد ولي نمايشنامه‌نويسي گروهي رايج نيست.

اكبرلو افزود: اندك‌اند پژوهشگراني كه در زمینه اقتباس کار کرده‌اند تا نگاه به رابطه روایت نمايشي و روایت ادبی سطحی نباشد. آنها مي‌كوشند ساختارها را بررسی می‌کنند تا ارتباط‌ها را پیدا کنند و دريابند ارتباط ادبیات و تئاتر چگونه ارتباطی است و منابع ادبی چگونه کارساز می‌شوند؟

وي معتقد است، ادبیات با فرهنگ در ارتباط است. باید دید كه نمايشگر به چه میزان به ادبیات علاقه دارد. ادبیات از بنياد، الهام بخش بوده البته نه اینکه ادبیات فقط موضوع نمايش را به نمايشنامه‌نويس یادآور شود. به قولي، نمايشنامه‌نويس باید طعم ادبيات را حس کرده باشد در غیر این صورت کاری نمی‌توان کرد و اتفاقي نخواهد افتاد.

اكبرلو با بيان اينكه برخی از داستان های ادبی وجود دارند که زماني كه به شکل نمايش در آمده‌اند در شیوه انتقال ناتوان بوده‌اند، گفت: اقتباس‌گران ما همواره به روایت انديشيده‌اند و شخصیت‌پردازی همیشه در مراتب بعدی توجه قرار دارد.

وي معتقد است، آنچه ما از ادبیات مي‌گيريم، خط داستانی است. ممکن است اساس اقتباس ادبی موقعیت‌ها يا روابط جذاب یک رمان باشد ولي چنین امری بيشتر به شخصیت‌هایی که نمايشگر آنها را درک کرده باز می‌گردد و نه الزاما خط داستاني.
کد خبر: 14447
Share/Save/Bookmark