اصغر الهي، حسين مزاجي، ندا كاووسي فر و ساوجي در نشر چشمه
تازه‌هاي نشر؛
اصغر الهي، حسين مزاجي، ندا كاووسي فر و ساوجي در نشر چشمه
 
تاريخ : سه شنبه ۹ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۱۳
در اين انتشارات از اصغر الهي، داستان نويس، حكايت عشق و عاشقي ما، چاپ خواهد شد. خواب با چشمان باز، اثر ندا كاووسي فر، مجوعه داستان ديگري است كه مجوز گرفته است. مجموعه شعر ارجا اثر حسين مزاجي كتاب ديگر نشر چشمه خواهد بود.

نشر چشمه به زودي دو مجموعه داستان و دو دفتر شعر منتشر خواهد كرد.

به گزارش هنر نیوز به نقل از ايلنا؛ در حالي كه رمان سالمرگي اثر اصغر الهي كه در سال 86 برنده جايزه گلشيري بوده‌است، با لغو تجديد چاپ مواجه شده، وي به زودي اثري به نام حكايت عشق و عاشقي ما، را توسط انتشارات چشمه چاپ خواهد كرد . پاره اي از يكي از داستان هاي اين كتاب را مي خوانيم:

امير حسين مرا به جا نياورد. من او را شناختم. با پسر رقيب عشقي پدرم روبرو شده بودم، لامذهب ها دارو دسته درست كرده بودند عليه سلطنت. هپوها كور خوانده بودند. همه شان گير افتاده بودند. نيت كرده بودند اسلحه پيدا كنند بيايند جنگ ما. چه آدم هاي خوش خيالي! همان اول حرفي نزده، جواب سلامش را ندادم. با لگد، با تخت كفشم كوبيدم به ساق پايش. داد زدم: كله خر! آن وقت فهميد با چه كسي طرف است. به روي خودش نياورد. نامرد! زدم به رگ...

اما، خواب با چشمان باز، اثر ندا كاووسي فر، مجوعه داستان ديگري است كه مجوز گرفته است و تا چندي بعد، در نشر چشمه به چاپ خواهد رسيد. بخشي از داستاني از اين كتاب را مي خوانيم:

مادرشان فكر مي كرد تنها باعث و باني مرگ آدم ها خون است. انگشتشان كه مي بريد، دستشان را با نيرويي كه از جايي ناپيدا توي انگشت هاي استخوانشان جمع مي شد، روي بريدگي آن قدر فشار مي داد تا جيغ شان را در مي آورد. ايمان راسخ داشت كه همه ي مردم يا از كم خوني مي ميرند يا از پرخوني. مي گفت: بدا به حال كسي كه خونش بوي آسمان بشنود يا رنگ زمين تشنه ببيند...

مجموعه شعر ارجا اثر حسين مزاجي كتاب ديگر نشر چشمه، در ويترين كتابفروشي ها خواهد بود.

نوشته اند اين داستان را

با خط مور

خط غبار

بر گلبرگ نسترن

و در دل هواي تازه

به امانت گذاشته اند

جايي كه هيچ گلي نمي پژمرد

تا روزي غبارخواني پيدا شود

رد مور را بردارد و

سراسر آن سطرهاي بي پايان را بخواند

اما دوستداران شعر مي توانند به زودي اثري را از مهدي مظفري ساوجي به نام سايه ام را بر ديوار جا گذاشته ام، در ميان كتاب هاي چشمه، داشته باشند.

چه دردآور است

بهار بيايد و

در هزارتوي زندگي موريانه ها

دير شود

درست شبيه پروانه اي

كه گرفتار آمده باشد

در فكر عنكبوتي





کد خبر: 20639
Share/Save/Bookmark