گذری بر کنسرت گروه تلفیقی آوای مهربانی؛
تکلیف نامعلوم موسیقی سنتی با سازهای جهانی!
کنسرت تلفیقی گروه آوای مهربانی به سرپرستی سهیلا پورگرامی پنجم تیرماه برای دومین شب متوالی در تالار وحدت برگزار شد. به سبب خصوصیت تلفیقی این کنسرت به آن نظر میافکنیم.
تاريخ : جمعه ۷ تير ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۵۰
کنسرت گروه آوای مهربانی چند ویژگی متمایز داشت که یکی از آنها خصوصیت تلفیقی این کنسرت بود. اما شاید بارزترین ویژگی این گروه آن بود که بر خلاف غالب کنسرتها سرپرستی و خوانندگی آن بر عهده یک زن بود. این ویژگی بررسی عناصر این کنسرت را از دیگر کنسرتها متمایز میکند. شاید بتوان گفت ویژگی های زنانه یک سرپرست را میتوان در اجرای آوای مهربانی دید. رنگامیزی صدا در این کنسرت قدری متفاوت از کنسرتهای دیگری بود که شاهد اجرای آن ها هستیم. شادابی زنانه و شور وشوق درونی یک زن را میشد به سهولت در قطعات این گروه دید. ریتم ها ملودیها و فراز و فرودهای این قطعهها تماماً به عواطف و احساسات و حتی ظرافت های زنانه شباهت داشت.
خصوصیت دیگر تلفیق سازهای ایرانی، هندی و هم چنین سازهای جهانی بود. ازین منظر میتوان گفت که این کنسرت به واقع و به معنای کامل کلمه تلفیقی بود. اما آیا این تلفیق به جا بود و توانست رنگامیزی مورد نظر آهنگساز را مهیا کند؛ جای قدری تامل دارد.
در حقیقت صحبت از این که تلفیق این دسته از سازهای جهانی با سازهای سنتی ایران تا چه حد فی نفسه درست است؛ خود نیازمند مجالی دیگر است اما نکته اینجاست که این سازها تا چه حد در کنار هم مکمل آواز ایرانی به عنوان هنری سنتی بوده اند؟
در پاسخ به این سوال دو نکته را باید در نظر داشت. نخست اثر سازبندی بر رنگآمیزی صدا و دوم خصوصیت فراشنیداری سازها. در توضیح موضوع نخست باید عنوان کرد که سازها هر یک رنگی دارند و تلفیق آنها صوت را واجد خصوصیات شنیداری ویژه ای میکند. این خصوصیات شنیداری همان رنگ صدای سازها در تلفیق با یکدیگر هستند. رنگ صدا به نوع و میزان سُری تن های هارمونیک، قدرت و نیروی نسبی تن های هارمونیک نسبت به تن پایه ، شیوه ایجاد صوت در ساز، جنس فرم و حجم آلات موسیقی و فرم اصلی نوسانات در یک ساز مرتبط است. بدین سان میتوان این نتیجه را حاصل کرد که سازهایی که از نظر فرم به هم نزدیکاند و از جنس مشابهی نیز ساخته میشوند هم خانوادهاند و شباهتهای صوتی بسیار دارند. نمونه این امر تار و سهتار است. این دو ساز بسیار به هم شبیهاند و رنگ صدای آنها با هم همخوانی دارد. میتوان با وجود تفاوتهای بسیار، عود را نیز در این ردیف گذاشت.
از سوی دیگر نه تنها در موسیقی ایرانی برخی از سازها مکمل یکدیگر اند و در همان راستای موسیقایی صوت را دارای تنوع میکنند. اما یک ویژگی مشترک با سازهای پایه در شباهت های معنایی اصوات آنهاست. به همین سبب برخی از اصوات را مکمل یکدیگر میدانیم. نمونه این تکامل حضور سازهای ضربی چون دف و تنبک در ترکیب سازهای ایرانیست. گرچه این سازها خود از چوب خلق شده اند؛ اما استفاده از پوست و تفاوت در شیوه نواختن آنها این سازها را قدری متفاوت میکند. اما همخوانی این سازها به سبب دومین ویژگی یعنی خصوصیات فراشنیداری این سازهاست.
سازها هر یک نموداری از یک ویژگی معناییاند و از بینش خاصی پدید آمدهاند. به همین سبب سازهای یک منطقه با یکدیگر همخوانی بیشتری دارند. اما نکاتی که سازبندی این کنسرت را قدری نیازمند تامل میکند در همین موضوع نهفته است. جنس و شیوه ایجاد صوت و خصوصیات فراشنیداری سازی چون برآمس شباهتی با سازهای ایرانی ندارد و حتی میتوان گفت صدای آنها را در خود حل میکند. حال چگونه این ساز در کنار سازهای پر راز و رمز شرقی قرار میگیرد و با آواز ایرانی دمساز میشود و قطعات هوای عاشقی، وا دل من، دیوانه شو، عشق و درویشی، کجاست چهارمضراب دشتی، الله مدد، سر عشق، شیر سنگی، زهی عشق، آمون و تا تو با منی را هم نوایی میکند، خود جای شگفت است.
مینا عبدی