حکایت بودجههایی که صرف هنرهای تجسمی میشود؛
جشنواره های تجسمی، روایتی تازه از لباس جدید پادشاه!
وقتی از تقویم هنرهای تجسمی خبر میگیریم، فارغ از وعدههای تحقق نیافته در برگزاری جشنواره های ریزو درشت و دوسالانههای پا در هوا، به یک حقیقت میرسیم و آن بی فایده بودن بودجههاییست که صرف جشنواره های تجسمی شده است.
تاريخ : چهارشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۱۶
اگر در تعریف خود از جشنواره کمی تامل کنیم؛ در مییابیم که جشنواره در حیطه هنرهای تجسمی چند رسالت مهم دارد، البته این روزها این رسالها چندان هم مهم و حیاتی به نظر نمیرسند!
مهم ترین رسالت یک جشنواره جریانسازی آن است. در واقع برگزاری یک جشنواره به منزله تابلو اعلانات و گزارش عملکرد هنرمندان و مسولان در زمینه هنرهای مختلف است. این نمایش روند هنری کشور را مشخص میکند و راه را بر ارزشگذاری جریانهای هنری و قیاس آنها با سراسر دنیا هموار میکند. از سوی دیگر وسیلهایست تا هنرمندان روند خود را به نمایش گذارند و از یافتههای تازه خود در زمینه هنری شان با زبان هنر سخن بگویند. دیگر این که روند جریانساز این هنرها هنرمندان را در قیاس با یکدیگر قرار میدهد و آنها را از سطح هنریشان در دوره مشخص آگاه میکند.
اما یکی از مهمترین رخدادهایی که در جریان هنرها اتفاق میافتد؛ رویکرد آموزشی آنهاست. در واقع یک دوسالانه یا جشنواره تجسمی به منزله کلاس درس هنرجویان و دانشجویان رشتههای هنریست و به طور مستقیم الگوی آنها خواهد بود. از سوی دیگر یک جشنواره روند هنری دو سال آینده را از سوی بزرگان و هنرمندان حرفهای تر در اختیار هنرجویان قرار میدهد و هنر روز را به آنها معرفی میکند. با این وصف میتوان گفت که دوسالانهها نبض حیاتی یک هنر و راهنمای جریان هنری هستند. با این رویکرد باید دید که دوسالانههای تجسمی در سال گذشته و به شکل کلیتر در دهه گذشته چه روندی را پی گرفتند و آیا نقش موثری در روند هنری کشور و قیاس آن با جهان ایفا کردند یا خیر.
ناگفته روشن است که دوسالانههایی نظیر دوسالانههای نقاشی که درگیر مسائل سیاسی شده؛ نقش درستی را در جریان هنر نقاشی ایفا نکرد. آنچه سبب شد تا هنرمندان درجه یک نقاشی و نقشان جریانساز از شرکت و همکاری در دوسالانه پا پس بکشند؛ چه جناح گیری حزبی و چه دعوای میان صنفی و یا هر موضوع دیگری که بود؛ روند هنر نقاشی را دچار اختلال کرد. شاید بتوان گفت نقاشی در دوسالی که گذشت؛ بیش از آنچه جریان ساز باشد؛ حاشیه ساز شد. این اتفاق کاملا قابل نکوهش است. چراکه زمزمههای تحریم دوسالانه نقاشی که بعداً عملی هم شد؛ سبب شد تا ناخواسته هنرمندان درجه دو و سه آثار خود را روی دیوار ببرند و سیر جریان هنری کشور را به دست گیرند. در واقع اگر منصفانه قضاوت کنیم؛ نمی توان همه تقصیرها را برای کاسته شدن از کیفیت دوسالانه نقاشی بر گردن ارشاد انداخت.
در مورد دوسالانه مجسمهسازی که حتی کیفیت آن در سطح دانشجویی هم نبود نیز میتوان گفت؛ دوسالانه به یک نمایش فرمایشی بدل شد که تنها نام دوسالانه داشت. تنها قرار بود که بگوییم برگزار شده! همین.
اما دوسالانه پر حاشیه سفال که مدت هاست در انتظار چاپ کتاب مانده کارنامه برگزاری جشنواره های تجسمی را رنگینتر کرده. گرچه پس از بیش از دو سال معاون هنری وزیر قول مساعد داده که کتاب دوسالانه را پیش از پایان دولت دهم روانه کتاب فروشیها کند؛ اما مشکلاتی چون اکسپو ناموفق و عقیم دوسالانه سفال و کاهش کیفیت آثار به نسبت سال گذشته را نمی توان از نظر دور داشت.
اما باید گفت که حکایت دوسالانه کاریکاتور که گل های وزارت ارشاد را به سبزه آراسته کرد در این میان از همه شنیدنی تر است. دو سالانه ای که به سبب جایگاه جهانی ایران در رشته کاریکاتور از اهمیت شایانی برخوردار است و مهم ترین اتفاق در حوزه کاریاتور ایران و حتی یکی از برترین اتفاقات جهان در این رشته به شمار میرود؛ با تاخیر یک ساله بخش اعظمی از اعتبار خود را که به گفته هنرمندان با خون دل جمع شده بود؛ را به آب داد.
در نهایت باید گفت؛ به اعتقاد برخی از هنرمندان پیشکسوت؛ برگزاری دوسالانهها و جشنواره های تجسمی تنها به سبب پر شدن برگ های گزارش عملکرد برگزار میشود و عملاً نه نقشی جریانساز در هنر دارد و نه نفعی به حال هنر کشور!
یادداشت: مینا عبدی