کتاب «تاریخ زیبایی» و بررسی نظریه های زیبایی در تاریخ هنر
نگاهی بر تالیفات نظری حوزه هنر؛/1/
کتاب «تاریخ زیبایی» و بررسی نظریه های زیبایی در تاریخ هنر
 
تاريخ : يکشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۴:۱۶
کتاب «تاریخ زیبایی» اثر امبرتو اکو، ترجمه و گزینش هما بینا است که چندی پیش توسط انتشارات فرهنگستان هنر (موسسه تالیف، ترجمه و نشر آثار هنری «متن») منتشر شده است.

این کتاب، ابتدا به صورت مقالات و درس نوشته هایی در سال 2002 به زبان ایتالیایی چاپ شده و سپس زیر نظر خود مولف در سال 2004 به انگلیسی ترجمه شده است.

مقدمه و نه فصل از کتاب را خود اکو، و فصل های دیگر توسط «جورلامو دو میکله» به تحقیق و تالیف رسیده است که در هر دو، کوشیده اند تا با استناد بر مدارک علمی، تاریخی، هنری و فلسفی دنیای غرب، به یافتن تعاریف، بیان و تعبیر «زیبایی» بپردازند.

اکو درباره اساس نگارش کتاب در مقدمه آن آورده است: «در بررسی نظریه های زیبایی طی سده های متمادی، نخست و مهمتر از هر چیز، کوشش خواهیم کرد مواردی را شناسایی کنیم که، فارغ از اشتیاقی که ممکن است در خود ما برانگیزند، در فرهنگی خاص یا دوره خاصی از تاریخ به دلیل خوشایند بودنشان تامل بر انگیز تشخیص داده شده باشند» و اضافه میکند: «از این رو، با هیچ یک از مفاهیم پیش انگاشته ی زیبایی آغاز نمی کنیم، بلکه به بررسی چیزهایی خواهیم پرداخت که بشر[در فرهنگ غربی]، آنها را طی هزاران سال، به شمار آورده است».

اکو تاکید میکند این کتاب درباره ی تاریخ زیبایی است، نه درباره ی تاریخ هنر(یا ادبیات، یا موسیقی)؛ بنابراین در این کتاب صرفا به آن دسته از عقاید در باب هنر در ادوار مختلف می پردازیم که با پیوند میان هنر و زیبایی سر وکار داشته باشند.

بررسی مفاهیم زیبایی و ارتباط زیبایی با هنر در گستره ی ژانرهای مختلف هنری و همچنین در اسطوره ها و ادبیات و فلسفه در دوران تاریخی متفاوت از ویژگی های مهم این کتاب به شمار می رود و به مانند تمام کتابهای تاریخی درباره فلسفه ی غرب یا هنر غرب این کتاب نیز از تمدن یونان آغاز شده و تا قرن بیستم را در بر می گیرد.

در فصل اول، اکو با اشاره به بیتی از هزیود: «تنها آنچه زیباست، شایسته ی دوست داشتن است؛ آنچه زیبا نیست، در خور دوست داشتن نیست» که مورد نظرخدایان شده و همین طور بعد از هزیود شاعرانی پی در پی این گونه ابیات را در آثار خود آورده اند به بیان مفهوم و نظرگاه مشترک در مورد حس زیبایی در یونان باستان می پردازد و معتقد است زیبایی تا عصر پریکلس اعتباری مستقل نداشته و هیچ گونه نظام واقعی زیبایی شناسی و نظریه زیبایی در میان نبوده است و به توضیح اینکه زیبایی همواره با ارزشهای دیگری چون «اعتدال»، «هماهنگی» و «تقارن» در پیوند و ترکیب بوده می پردازد، اکو بعد از بیان تصورات هنرمندان آن دوره به زیبایی از دید فلاسفه پرداخته و از این میان سقراط و افلاطون را برگزیده است.

نویسنده در فصل دوم با استفاده از اساطیر یونانی و معبد دلفی و حضور هم زمان دو الهه متضاد در معبد می نویسد: «به طور کلی، این تناقض بیانگر امکان نوعی فوران آشفتگی در درون زیبایی موجود در هماهنگی است؛ احتمالی که همواره وجود دارد و به تناوب اتفاق می افتد و به طور مشخص تر، نشان از بیان تقابلهای مهم و آشکاری دارد که در مفهوم یونانی از زیباییِ حل نشده باقی مانده است»، در این فصل همچنین به پرداخت نیچه پیرامون این تضادها اشاراتی کرده است.

«زیبایی در قالب تناسب و هماهنگی» عنوان فصل سوم کتاب است که در آن اکو با استفاده از تعاریف و قوانین فیثاغورثی به وجود زیبایی در تناسبات می پردازد و می نویسد: « فیثاغورث پایه گذار نوعی نظزگاه زیبایی شناختی_ریاضی در کائنات است، که در آن وجود همه چبز به علت داشتن «نظم» است و داشتن نظم به علت تحقق قوانین ریاضی در آنهاست، که خود در آنِ واحد وضعیتی است از وجود و زیبایی». عدد و موسیقی، تناسب معمارانه، بدن انسان، جهان هستی و طبیعت، هنرهای دیگر، همخوانی با هدف، تناسب در گذر تاریخ موارد و عناوین بخش هایی هستند که در این فصل مورد بررسی دقیق و زیبای اکو قرار گرفته اند.

در فصل چهارم زیبایی در قرون وسطا با نور و رنگ نشان داده شده است، اکو توضیح می دهد در قرون وسطا بر خلاف اینکه دوران تیره وتاری بوده و مردم با نورهای کم در خانه ها و محافل زندگی می کردند، خود را، چنانچه از نقاشیها و اشعارشان بر می آید در محیطی بسیار روشن می دیدند و در آثار هنری به وسیله بازی با رنگها روشنایی خاصی پدید می آوردند و می گوید بی شک یکی از منابع زیبا شناختی شفافیت در فرهنگ ها، یکسان دانستن خدا با نور است که عقاید و باورهای شدید مذهبی در قرون وسطا هم از این قاعده مستثنا نمی باشد و پیرامون مطالبی مانند «خداوند به مثابه نور»، «زیبایی اتش»، «نور، فقر و ثروت» و«تزیین» که اساسی ترین چیزهای تزیینی را هم نور و رنگ می شمارد، قسمتهایی از این فصل را شامل می شود.

در فصل پنجم اکو ضمن تشریح این موضوع که مفهوم زیبایی در فرهنگهای متفاوت پیوسته با مفهومی از زشتی همراه است می نویسد: «اگرچه موجودات و چیزهای زشت وجود دارند، هنر این قدرت را دارد که آنها را به گونه ای زیبا تصویر کند و زیبایی این تقلید، زشتی را پذیرفتنی می سازد». سپس با معرفی نام برخی هیولاها و موجودات اساطیری و قرون وسطایی می نویسد: « تمامی این موجودات افسانه ای خارق العاده و ناقص الخلقه را در نسخ خطی مذهب و مجسمه هایشان سردرها و ستون های معابد رومانسک را تزیین می کنند.»

در فصل ششم، به مفهوم ضمنی pastourelle که به معنای شعر روستایی است در چهار بخش عشق مقدس و عشق دنیوی، بانوان و شاعران دوره گرد، بانوان و شوالیه ها و شاعران و عشق های ناممکن پرداخته این تعبیر را از منظر فلاسفه، متکلمان و عارفان و تطابق ذهن کلیسایی بررسی می کند و نسبت آن را با اخلاق گرایی ضمن آوردن نمونه هایی چند، به متون اعتقادی رهنمون می گردد.

نیز در فصل هفتم، نویسنده رهیافت دیگری از این باب و مبحث زیبایی را در سده پانزده تا شانزده تحت تاثیر عواملی چون کشف پرسپکتیو در ایتالیا، گسترش فنون جدید نقاشی در فلاندر، تاثیر فلسفه نوافلاطونی در علوم انسانی و فضای عرفانی ایجاد شده توسط ساونارولا دانسته و درک زیبایی در آن دوره را با جهت گیری دو جانبه بررسی می کند.





کد خبر: 30089
Share/Save/Bookmark