در روز قزوین به عیادتام آیید!
شهر قزوین به لحاظ تاریخی بستر اتفاقات متعددی بوده اما نقطه عطف آن، انتخاب قزوین به عنوان پایتخت در دوره صفویه به دستور شاه طهماسب در روز ۹ شهریور ۹۳۸ هجری شمسی است که عظمت قزوین از آن روز به بعد رفته رفته افزایش پیدا مییابد.
تاريخ : دوشنبه ۹ شهريور ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۴
به گزارش هنرنیوز؛ در سال ۱۳۹۱ با تصویب شورای شهر قزوین این روز از روزشمار سالانه ایران را با عنوان روز قزوین برگزیدهاند. ازین رو هرساله به بهانه بزرگداشت شان و جایگاه داشتههای فرهنگی – اجتماعی و تاریخی شهر، با هدف ارتقاء سطح نشاط اجتماعی و ایجاد حس هویت و تعلق خاطر در شهروندان، خانوادهها و جوانان این شهراین روز گرامی داشته میشود.
به این بهانه
انجمن دوستداران یادمانهای ماندگار برآن شد تا با نگاهی متفاوت بر ویژگیها و ارزشهای معماری و شهرسازی شهر قزوین تاکید و وضعیت امروز شهر را از زبان خود شهر روایت کند.
«عیادت نامه قزوین»
ناممان قزوین است و لقبمان «باب الجنه»که در زبان پارسی همان «مینودر» نامند. گویند امروز (برابر با ) روز ماست و شخص شاه طهماسب صفوی این تاریخ را برای آغاز سلطنت همایونی خود در این دیار آبادروزی، برگزیده است.
امروز که به بنا به روایت تاریخ روز ماست و گویا سور و ساتی نیز بر پا شده است، ناچار شدیم شخص شخیص خودمان دست به دوات برده و جنابتان را مخاطب قرار دهیم. این روزها دلمان عجیب گرفته است، چون دیگر نه خبری از جهانگردان است که در جهان وصفمان کنند و نه خبری از جان نثاران که بیایند و جانشان را بی دریغ فدای ما کنند. اما تا دلمان بخواهد تیشههایی است که هر دم بر جان و پیکرمان میخورد و کسی هم نمیگوید فلانی زمانی تو که از ممالک محروسه بودی و حمدالله مستوفی و عبید و میرعماد و رجایی را پروراندی امروز اطفال این مملکت تو را به کدامین سو میبرند؟ اصلا چه شد که اینگونه شدی؟
روزی روزگاری ما را پایلوت اسکان بشر نامیدند و روزی دیگر شعار سردادند که نمیدانیم توسعه پایدار، شهر سالم و شهر سبز و فلان بهمان است. ما اینجا یک کامنت دانی داریم که اگر نشانتان دهیم پر است از این وصفهای دلفریب که گاه خودمان نیز فریب میخوریم و خیال میکنیم که هنوز شخص همایونی شاه طهماسب در ولایت است و گویی عبدی بیک شیرازی که خدایش بیامرزد در حال شعرسرایی و وصف بهشت قزوین است.
پیش از آن که پایتخت گردیم و وصف دلفریبمان همه عالم را فراگیرد، قدمتمان تا تپه زاغه نیز ادامه داشت و انقلاب کشاورزی مملکت ایران را بنا نهادیم. اما نمیدانیم چه شد که در مدتی بس کوتاه فی الفور صنعتی شدیم. فی الواقع اکنون دیگر نه کشاورزی برایمان مانده است و نه دوران صنعتی راضیمان میکند. نمیدانیم چه مان شده است حالمان خوب نیست...
شاید هنوز هم متوجه عرایض بنده نشده باشید و پرسش دارید که از کدام حال خرابمان صحبت می کنیم؟
میگوییم:
"ما را در بهترین نقطه از دشت حاصلخیز قزوین سکنی گزیدند اما تمام آب های زیر زمینیمان را بیرون کشیدند و بحرانی شدیم... اصلا به چه کار آید این مایع بیرنگ بگذارید همه را بیرون بکشند! باغهای شمالی شهر که بخشی از رکاب نگین سبز انگشتریمان بود به نام طرحهای نمیدانیم توسعه بریدند و آنقدر پیش رفتیم که دیگر هدفمان فتح رشتهکوههای البرز شده است...
هر صبح که می خواهیم آسمانمان را نظاره کنیم غیر ساختمانهای غول آسا چیز دیگری نمیبینیم اما خوب یادمان میآید زمانی پرندگان و کلاغها از آسمانمان بیپروا عبور میکردند و بر درختهای بیشمارمان سکنی میگزیدند... اما کلاغ هم صدای مهیبی دارد حتما مزاحم خواب مردممان شده بود برای همین مصمم شدند با هر کلکی بشود راهیشان کنند. خانه ها و بازار و محله های ساده مان را یکییکی تصرف کردند و برخیشان حبس ابد خوردند و آرام آرام پیر شدند و بعضیشان نیز در دم جان سپردند. زمین صافمان را مدام با پل بالا و پایین میبرند که مثلا اتولهایشان را عبور دهند... حال از هر تکه مان که گذشت بگذرد فقط بگذرد...
نفسمان به نفس باغستانمان بند بود اما چه کنیم که این روزها قرعه به نام آن رقم خورده است. مدام برایش نقشه میکشند. کمربندیمان را دوطبقه میکنند مبادا مردممان هوایی شوند و بخواهند سری به باغستانمان بزنند. رودخانهاش را که سیرابش می کرد سربالا بردند تا زمین خشکی را سیراب کنند و درختان باغستانمان را از تشنگی زمین زدند..."
دلمان پر است ، از بس بزرگمان کردهاند دلمان کوچک شده است و زود پر میشود. اما این روزها خبر شادی و طرب در شهر پیچیده است. میخواهند زادروز آبادانیمان را پایکوبی کنند. ما که ملیجک نداریم هر وقت ناراحتمان میکنند بیاید و شادمان کند. دلمان را خوش کردهایم به همین چند صباح شادی و قدری تفرج ...این روزها به عیادتمان هم بیایید و حالمان را بپرسید اگر حالمان تعریفی داشته باشد...
از خوزستان :
ایکاش روزی هم بنام روز خوزستان برای استان و مردم خوزستان نامیده میشد.
۱۳۹۴-۰۶-۱۰ ۰۹:۵۵:۲۸