سيدعلي شجاعي با بيان اينكه حادثه عاشورا در دو بعد زميني و آسماني قابل بررسي است، گفت: تواريخ رسمي و مقاتل موجود تاكنون به بعد زميني قيام كربلا پرداختهاند اما من در «فصل شيدايي ليلاها» به بعد آسماني اين حركت تاريخي نظر داشتهام.
به گزارش هنرنيوز به نقل از فارس، عصر ديروز جلسه نقد و بررسي رمان«فصل شيدايي ليلاها» نوشته سيدعلي شجاعي با حضور نويسنده اثر در محل فرهنگسراي متروي ايستگاه شهيد بهشتي برگزار شد.
شجاعي در اين جلسه با اشاره به انگيزهاش از نگارش اين رمان، عنوان كرد: حادثه عظيم كربلا لبريز از اتفاقات و وقايع تكاندهندهاي است كه هر يك از آنها به سبب ابعاد دراماتيك برجستهاي كه دارند ميتوانند محمل مناسبي براي خلق يك اثر ادبي باشند.
وي اضافه كرد: تمام هفتاد و دو نفري كه در حادثه كربلا دوشادوش حضرت حسين (ع) با دشمنان جنگيدند جزء انسانهاي برجسته و خواصي هستند كه مسلماً زندگي هر كدام از آنها ميتواند براي ما عبرتآميز و مفيد باشد.
به گفته سيدعلي شجاعي اگر چه شخصيت حضرت امام حسين(ع) تكرارناپذير است اما اتفاقات پيراموني قيام كربلا از جهات متعددي با زندگي امروز ما قابل انطباق است.
وي اضافه كرد: به طور مثال شيوه مواجهه ياران امام حسين (ع) با امام معصوم عصر خودشان از اين جهت كه ميتواند الگويي براي انسانهاي امروز باشد و به ما نحوه صحيح جهتگيري در برابر شخصيت معصوم عصر حاضر كه همان حضرت حجت (عج) است را آموزش دهد، بسيار راهگشا و كارآمد است.
به گفته اين نويسنده قيام عاشورا در يك نگاه كلي نبرد ميان جبهه حق و باطل است كه اين پيكار در هميشه تاريخ وجود داشته و دارد و به همين سبب كربلا در تمام جغرافياي امروز بشري گسترده شده است.
وي با اشاره به رمان «فصل شيدايي ليلاها» خاطر نشان كرد: من در ابتدا در نظر داشتم اين كتاب را به صورت هفت داستان كوتاه صورتبندي كنم اما بعد نظرم عوض شد و تصميم گرفتم كه آن را در قالب رمان به نگارش درآوردم.
وي ادامه داد: به اعتقاد من حضرت حسين (ع) حركت تاريخي خودشان را در دو بعد و دو سطح متفاوت دنبال كردهاند كه بعد اول آن، همين بعد زميني است كه حضرت در اين بخش درست نظير يك سياستمدار عمل كردهاند.
شجاعي همچنين يادآور شد: اگر حركت امام حسين (ع) از مكه به سمت كربلا را بررسي كنيم ميبينيم كه از لحاظ منطقي و عقلي تمام وقايع توجيهپذير هستند و حضرت درست مثل هر سياستمدار برجسته ديگري پس از دعوت كوفيان، مسلم را به عنوان سفير خودشان به آنجا ميفرستند و ترتيب منطقي قضايا تا پايان خردپذير است.
وي با بيان اينكه من در رمان خودم به دنبال اين بعد زميني كه تقريبا تمام تواريخ و مقاتل به درستي به آن پرداختهاند نبودهام، گفت: سطح آسماني و فرابشري حادثه عاشورا دستمايه عمده من در خلق اين رمان بوده است.
به گفته اين نويسنده در رمان «فصل شيدايي ليلاها» به شخصيتهايي پرداخته شده است كه به رغم اهميت و عظمتي كه داشتهاند، تاكنون كمتر مورد توجه تاريخنويسان رسمي و نويسندگان بودهاند.
وي در اين رابطه متذكر شد: ياران امام حسين (ع) همگي جزء خواص هستند اما متأسفانه گاهي تمام دادههاي تاريخي مستند درباره برخي از آنها به دو خط هم نميرسد و باقي هر چه هست جزء روايتهاي نامعتبر و مسموعات است.
شجاعي در پاسخ به اين پرسش كه به لحاظ ادبي متأثر از چه شخصيتهايي بوده است، تأكيد كرد: به طور قطع هر نويسنده تحت تأثير خواندهها، ديدهها و شنيدههاي خودش است و من هم از اين قاعده كلي بركنار نيستم.
وي اضافه كرد: من به صورت آگاهانه از هيچ شخص يا نويسندهاي كه مسلما براي من درصدر همگي آنها پدرم است تأثير نپذيرفتهام اما مدعي نيستم كه رگههايي از تأثيرپذيري از ديگران در كارم وجود ندارد.
شجاعي در ادامه يادآور شد: خود من پس از تمام شدن رمان وقتي كه آن را بررسي كردم، به نظرم رسيد كه شيوه روايتي كه انتخاب كردهام قدري با نحوه روايت يوسا در «سور بز» مشابه است اما به طور قطعي نميتوانم در اين رابطه اظهار نظر كنم.
وي با بيان اينكه انتخاب روايت مضارع در رمان «فصل شيدايي ليلاها» از سر عمد بوده است، توضيح داد: به نظر من مخاطب با اين شيوه روايت ارتباط بهتري برقرار ميكند چون خودش را در تعامل با متن مييابد.
شجاعي در پايان عنوان كرد: من روايت داناي كل را براي نوشتن درباره سوژهاي مثل حادثه كربلا مناسب نميدانم چون اين روايت مستلزم آگاهي از منويات دروني حضرت حسين (ع) است و از آنجا كه اين آگاهي و احاطه وجود ندارد، نوعي بياحترامي و اسائه ادب به محضر حضرت محسوب ميشود.