به گزارش هنرنیوز به نقل از روابط عمومی مراکز فرهنگی هنری منطقه یک ، میثم کیانی نویسنده کتاب "رگبار" گفت: اصولا کسی که مولف است نباید کاری را نقد کند و نقد واقعی از کسی ساخته است که صاحب اثر داستانی نباشد. وی اذعان کرد که کار را از دید یک داستان نویس بررسی میکند. کیانی در ابتدا به محاسن کار مهام میقانی اشاره کرد و گفت در این رمان صدای پای یک نویسنده خوب و صاحب تفکر قابل شنیدن است.
کیانی تصریح کرد : از دید فرمی به کار نگاه می کند و نه محتوایی. درباره فرم این کار می توان گفت که تفکری که در رمان شناور است از جذابیتهای داستان میکاهد. برخی رمانها تنها وابسته به ماجرا هستند و برخی رمانها وابسته تفکرند. در مورد رمانهای وابسته به تفکر همچون رمان گرمازده این احتمال وجود دارد که مولف به فلسفه بافی کشیده شود آنهم از نوع بیات شده آن و از لذت متنی بکاهد.
وی در باره ساخت شهر در این داستان گفت تعریف صحیح شهر نویسی در این اثر قابل رویت است و ما شاهد همه نقاط شهر تهران در کار هستیم. که البته جزئیات زیادی هم به کمک مولف آمده از جمله شغل های متعدد رنگها و حتی توصیف عطر ادویه... که البته اینکه بعضی از این قسمتها میشد که حذف شود از واضحات است.
کیانی افزود : مشکل دوم کار غیر از تاکید زیاد میقانی روی جزئیات، راوی است. که من اینچنین راوی را راوی دیکتاتور مینامم. که همه چیز دان است. ادبیات امروز غرب مربوط میشود به آدمهایی که از طبقه متوسط هستند. از جنس معمولی که از زبانی معمولی و متوسط استفاده میکنند. روای همه چیز دان این رمان از مشکلات بارز کار است که گاهی به نظرگاه آسیب رسانده. راوی در چندین شغل زمین شناس و راننده تاکسی و نویسنده و کارمند شکلات سازی پاکستان و روزنامه نگار و... ظاهر میشود. هر کدام در یکی از فواصل که به مانند جزیره ای جدا از هم هستند. به عقیده کیانی راوی این رمان خوب از آب درنیامده. تمام اتفاق ها در کنار هم هستند اما هیچ نقطه تلاقی و قطع کنندگی با یکدیگر ندارند.
کیانی به فصل درخشانی از کتاب که در باره مرگ کاراکتری به نام "معین" است اشاره کرد و گفت با تمام جذابیت این فصل این سوال پیش می آید که اگر این فصل برداشته شود چه مشکلی برای رمان پیش خواهد آمد؟کمبود بزرگی که این کار دارد کمبود دیالوگ است.در این رمان تنها یک نفر به جای همه حرف میزند و مجال دیدن و شناختن کاراکترها را به خواننده نمیدهد.ارتباط شخصیتها و حوادث است که در لایه های زیرین به رمان قوام میدهد. اما در گرمازده شاهد این اتفاق نیستیم. لوکیشنها عوض می شوند، داستان عوض میشود اما آدم ها همچنان منفعل باقی می مانند.
در ادامه مرادی آهنی گفت اولین چیزی که میشود در باب گرمازده گفت این است که این رمان در وادی گذار است از مرحله ادبیات دهه هشتاد. این نوع رمان ها پتانسیل دارند که ما را شاهد یک جهش در ادبیات داستانی کنند. و سنتهایی را بنا بگذارند که البته ممکن است خوب هم نباشند. در مورد رمان گرما زده مهم تر از هر چیز هستی شناسی رمان است که باید مورد بررسی قرار گیرد. اگر بخواهیم وارد رمان بودگی رمان شویم و آن را بررسی کنیم در این نقطه دچار مشکل می شویم. می پرسیم این رمان تا چه حد توانسته پاسخگوی جایگاه خود باشد؟ رمانی که اندیشه محور است و نه حادثه محور. یک سری شخصیت در این رمان هستند و هرکدام دارند روایت خودشان را نقل میکنند اما چرا همه در انتها دچار انفعال میشوند و همه انفعالها به یک شکل! چرا با جهانبینی یکسان برای همه کارکترها روبرو هستیم؟ میتوان این پرسش را داشت که اگر یکی از کارکترها نبود چه اتفاقی می افتاد؟ وقتی همه شخصیتها شبیه هم هستند و کنشها و جان بینی یکسانی دارند رمان بودگی گرمازده دچار مشکل میشود. نویسنده "گلف روی باروت" گفت در زمان کنونی انتظار این همه شلختگی را در رمان نداریم.وی رمان گرما زده را رمانی نه ضد رمان و نه پست مدرن یاد کرد.مرادی آهنی در باره شخصیتها گفت که ورودشان به داستان به خوبی شکل میگیرد اما در مرحله عمل و عکس العمل دقیقا شبیه هم رفتار میکنند. و در مبحث زبان نمیتوان ایرادی به مولف گرفت و تمام مشکلات زبانی کار از ویراستاری کار نشات میگیرد. و البته کم بودن دیالوگ که از نظر من از تمهیدات مولف است.
مهام میقانی نویسنده رمان ضمن قدردانی از مسولان کانون پندار گفت که اساسا مسئله اصلی این رمان همه نیمه کار ماندن تجارب افراد و کامل نشدن پروسه زندگی شان است.
در پایان یاسر نوروزی،محمد حسن خدایی، رضا فکری به بیان دیدگاههای خود درباره رمان گرمازده پرداختند.