نظرم با نظر فراستی درباره سینما یکی است/ چه کسانی داوود رشیدی را ممنوع‌الکار کرده بودند؟
حسین فرحبخش عنوان کرد:
نظرم با نظر فراستی درباره سینما یکی است/ چه کسانی داوود رشیدی را ممنوع‌الکار کرده بودند؟
 
منبع : وطن امروز
تاريخ : سه شنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۱۲

کارگردان فیلم «آبنبات چوبی» گفت: همین دار و دسته خاتمی در ارشاد که برای تشییع جنازه داوود رشیدی رفتند در ۲ مرحله او را ممنوع‌الکار کرده بودند و به وی تهمت‌های اخلاقی زدند!

به گزارش هنرنیوز، به بهانه اکران فیلم «آبنبات چوبی» تصمیم گرفتیم به شکل رو در رو با محمدحسین فرحبخش گفتگویی چالشی داشته باشیم که آن را در زیر می خوانید:

***
«آبنبات چوبی» براساس چه نگاهی شکل گرفت؟
هدف اولم در آثاری که تهیه کردم و در فیلم‌هایی که ساختم، ایجاد سرگرمی برای مخاطب بوده است و اعتقاد دارم هر حرفی که داشته باشی اگر جذاب نباشد نمی‌تواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. هدف دیگرم این است که در کنار سرگرمی حرفی هم بتوانم بزنم و معتقدم در فیلم «آبنبات چوبی» این حرف پیرامون زندگی جامعه امروز ایرانی زده شده است.
به نظر می‌رسد در تولید و اکران «آبنبات چوبی» برخلاف گذشته نخواستید سراغ جنجال و حاشیه‌ بروید!
من اصلا آدم جنجالی نیستم و کلا میانه‌رو هستم. جنجال‌ها را دیگران می‌سازند، برای فیلم «آبنبات چوبی» هم جنجال‌هایی در سایت‌ها ساختند اما حسین فرحبخش از بچگی دنبال اعتدال بوده است.
ارتباطی که با دولت اعتدال ندارد؟!
اصلا ندارد. من از بچگی اینگونه بوده‌ام و پدر ما براساس ریشه دینی این را به ما یاد داده است. همیشه برای موفقیت باید حد وسط را گرفت، خود قرآن هم به پیغبر چنین مساله‌ای را عنوان می‌کند. اعتدال به این معنا نیست که نباید تند رفت، اتفاقا بعضی جاها لازم است خیلی تند بروی و اگر آدمی به تو حمله کرد و مثلا خواست تجاوز کند باید از خودت و حیثیت خود دفاع کنی و باید محکم با او برخورد کنی. اما بعضی جاها لازم است کوتاه بیایی.
حالا می‌توانم بپرسم که حسین فرحبخش در کجاها ایستا بوده و در چه مواردی محکم ایستاده است؟ بی‌پرده بگویم عملکردتان نشان می‌دهد که اهل اعتدال نبوده‌اید و معمولا در گفته‌ها، رفتارها و در انتخاب موضوع فیلم‌هایتان به دنبال نقطه جوش در سینما رفتید!
خوشحالم که راحت حرفت را می‌زنی! اما عرض کردم که بعضی جاها لازم بوده حرکتی انجام دهم. جاهایی لازم بوده که تابو را بشکنم. البته بعضی‌ها فکر می‌کنند اگر به دنبال بی‌بند و باری در سینما بروند، تابوشکنی کرده‌اند اما من اسم این را لجن‌پراکنی می‌گذارم. به نظرم تابوشکنی یعنی اینکه موضوع حساسیت‌زایی که در جامعه وجود دارد و کسی جرات نزدیک شدن به آن را ندارد، شما نشان دهید، این یعنی تابوشکنی کرده‌اید و فیلم‌هایی که من ساختم اینگونه است. کسی می‌تواند بگوید موضوع فیلم «آبنبات چوبی» در جامعه وجود ندارد؟ فراوان است. درباره موضوع همه آثارم همین شرایط وجود دارد. من احساس کردم وظیفه‌ام این است که این فیلم‌ها را بسازم و این در راستای اعتدال است. کلا بگویم که من اصلا تعبیر سیاهنمایی را قبول ندارم، چرا که یا موضوعی وجود دارد یا ندارد. اگر وجود ندارد که دیگر کسی آن را نمی‌بیند، چون باید در سینما حقیقت را نشان داد.
اعتراض‌هایی که انجام می‌شود درباره چگونگی پرداخت موضوعات است.
خیر! اعتراض‌کنندگان می‌گویند نباید موضوعات اجتماعی را نشان داد!
به نظر می‌رسد در شکل روایت متمایزی که برای فیلم «آبنبات چوبی» در نظر گرفتید، به دنبال این بودید که دل منتقدان را به دست آورید و این مساله ضمیمه فیلم قبلی‌تان؛ «مستانه» شده که تصویری روشن از منتقدان را در بخشی از فیلم نمایان کردید. این رویکرد در پاسخ به منتقدانی بوده که می‌گفتند سینمای فرحبخش عقب‌مانده است؟
حضورتان عرض شود که من برای همه منتقدانی که به معنای واقعی کلمه منتقد هستند، احترام قائل هستم اما از روزی که وارد سینما شدم، ۲ گروه را کاملا از مخیله خودم خارج کردم که منتقدان و مسؤولان هستند و هیچ وقت برای آنها فیلم نساختم. اما انسان در طول زمان تغییراتی پیدا می‌کند، من هیچ وقت نمی‌توانم بگویم که ۲۰ سال پیش اندازه الان تجربه داشته‌ام. قطعا اگر زنده باشم مطمئن باشید ۱۰ سال دیگر از حالا بهتر فیلم خواهم ساخت. شک نکنید. آنهایی که به فیلم‌های من ایراد می‌گیرند و می‌گویند عقب افتاده است، بیایند تا درباره فیلم‌هایم با هم بحث کنیم تا مشخص شود مثلا کارگردانی فیلم «زندگی خصوصی» عقب افتاده است! فیلمنامه اولیه «آبنبات چوبی» با نام «تهران من» نوشته آقای قدکچیان کاملا قدیمی و کلاسیک بود و ما دیدیم که بهتر است به این شکل فعلی ساخته شود و هنگامی که آقای اصغری فیلمنامه‌اش را دوباره از اول نوشت در فرمی قرار گرفت که ایجاب می‌کرد این شکلی باشد. من خیلی اصرار داشتم چارچوب قصه اولیه حفظ شود اما شکل ارائه توسط آقای اصغری تغییر کرد. من اعتقاد دارم «آبنبات چوبی» در میان فیلم‌هایی که خودم کارگردانی کرده‌ام از همه بهتر است و تجربه جدیدی برایم بوده که کاملا لازم است.
یعنی عقیده دارید این تجربه‌گرایی در راستای سینمای هنر و تجربه‌ای است که بارها به آن اعتراض کردید؟!
این فیلم در فرم همان سینمای هنر و تجربه است اما فرقش در این است که گروهی حرفه‌ای در این نوع سینما خواسته قصه بگوید. داستان فیلم ما جدید نیست اما در ساختار تبدیل به هنر و تجربه شده است. ببینید آن نوع سینمایی را که من گفتم شارلاتانیسم است، فاقد قصه است، چرا که آن فیلمسازان می‌روند تا چیزی بسازند و در آن گیر می‌کنند و ناچارا غیرخطی درمی‌آورند! اما ما کاملا براساس سناریو و داستانی که داشتیم پیش رفتیم. این برای من بعد از سال‌ها کار کردن در سینما تجربه جدیدی است، امکان دارد در ساخته‌های بعدی دیگر این کار را تکرار نکنم.

درباره تولیداتی که شما در دهه‌های مختلف در موسسه «پویا فیلم» ساخته‌اید، نقدهای بسیاری وجود دارد! خودتان چه نظری درباره عملکردتان دارید؟
اگر بخواهیم درباره کلیت فیلم‌ها صحبت کنیم، من فیلم‌های معمولی و ضعیف هم داشته‌ام، هیچ وقت کتمان نمی‌کنم. البته هرگز قصد ساخت فیلمی بد را نداشته‌ام بلکه شرایط و اتفاقاتی باعث شده فیلم درنیاید. من اصلا ادعا ندارم که در همه این سال‌ها بی‌عیب بوده‌ام به هر حال این همه فیلم ساختم و پُرکارترین تهیه‌کننده سینمای پس از انقلاب بوده‌ام و طبیعی است در میان ۵۰ فیلم برخی‌ها اشکال داشته باشد.

با چه تفکر و از طریق چه مبنایی سراغ تهیه این فیلم‌ها رفتید؟ به نظر می‌رسد با توجه به اینکه عقبه‌ای بازاری دارید، به وجه تجاری سینما بسیار دل بستید!
من که بازاری نبودم و از پدرم که به من چیزی نرسیده است! از ۲۲ سالگی اولین فیلمم را تهیه کردم. همان موقع اگر می‌رفتم دنبال مسائل اقتصادی، حالا شرایط خیلی بهتری داشتم. آن زمان که فیلم «ریشه در خون» را با ۲ میلیون تومان هزینه ساختم می‌توانستم ۴ واحد آپارتمان در ونک بگیرم! پس به سینما علاقه داشتم. اگر قرار بود دنبال پول بروم حتما کارهای بهتری وجود داشت.

اما برخلاف آثاری که در دهه ۶۰ تولید کردید، برخی آثارتان در سال‌های اخیر مورد توجه مخاطبان قرار نگرفته است!
مثلا کدام فیلم؟ مثال بزن.

مثلا «پس‌کوچه‌های شمرون»!
فروش کم «پس‌کوچه‌های شمرون» علت دارد. این فیلم به تحریم حوزه هنری خورد اما در همان سال ۹۱ و در بدترین شرایط ۳۰۰ میلیون تومان فروش داشت. کم شدن فروش فیلم‌ها نسبت به فیلم‌های دهه ۶۰ به دلیل کم شدن مخاطب و تغییر شرایط بوده است. ما که نمی‌توانیم خلاف جریان سینما عمل کنیم! اینگونه نگاه کنید که در سالی که ۱۵ میلیون نفر تماشاگر به سینما رفتند فیلمی که من ساختم توانسته چه تعداد از آنها را جذب کند؟

در میان فیلم‌هایی که ساختید حتما شکست تجاری هم داشته‌اید؟
تا به حال شکست نخورده‌ام. قبل از اینکه با آقای علیخانی، موسسه «پویا فیلم» را ایجاد کنیم، من ۱۰ فیلم را خودم تهیه کرده بودم و چه در آنها و چه درباره فیلم‌هایی که در موسسه ساختیم حتی یک ریال هم ضرر نکردم، استفاده هم کردم. سوالم از شما این است که مگر قرار است من در «پویا فیلم» پول بگذارم و درآمد نداشته باشم؟

سینما با سرگرمی ارتباط کاملا پذیرفته شده‌ای دارد و سینمای تجاری کاملا منطقی است اما چگونگی ارائه آثار و نگاهی که به مخاطب از طریق محصولات تولیدی می‌شود موضوعی باارزش‌تر است.
آدمی که به هر دلیل نمی‌خواهد درآمد داشته باشد به نظرم ابله است! زندگی‌ام چگونه باید بچرخد؟ این را در نظر داشته باشید همین که به دنبال کارهای تجاری نرفته و سال‌ها در سینما سرمایه‌گذاری کرده‌ام پس آدم فرهنگی هستم. یک زمانی ممکن است برای فیلمی ضرر نکرده باشم اما نتوانستم هزینه‌های سالانه موسسه را تامین کنم ولی ادامه دادم. توجه می‌کنید؟ پس ماندم و به فرهنگ خدمت کردم و از همین پول توانستم سینما بخرم. می‌توانستم خیلی کارهای دیگر و بی‌دردسر کنم، مثلا رستوران بزنم. پس کاری که انجام داده‌ام کاملا فرهنگی بوده است.

ایجاد ذهنیتی مناسب نزد مخاطب در تولیدات شما چقدر دارای ارزش است؟
ما فقط برای مردم فیلم می‌سازیم و میزان استقبال از فیلم‌های ما طی سال‌های مختلف نشان داده که مردم فیلم‌های تولیدی ما را دوست دارند. شما ببینید که حتی اگر آثار ما در اکران هم فروش بالایی نداشته اما در شبکه نمایش خانگی و در رسانه‌های مختلف بارها دیده شده است. همان «پس‌کوچه‌های شمرون» که اشاره کردید اگر کف فروش فیلم‌های ما باشد باز هم هنگامی که دی‌وی‌دی آن منتشر شد غوغایی به پا شد. آن سالی که ۱۵۰ میلیون تومان فروش فیلم‌ها در شبکه نمایش خانگی بود به اندازه ۳۰۰ میلیون تومان همان فیلم را فروختم. ماهواره‌ها هم که به شکل دزدی هر شب فیلم‌های ما را نشان می‌دهند. اینها را می‌گویم تا بدانید فیلم‌های «پویا فیلم» مردم‌پسند هستند. شما دفاتر دیگری می‌شناسید که ۵۰ فیلم موفقیت‌آمیز در بخش خصوصی ساخته باشد؟

شما جزو منتقدان نبود سینمای قهرمان‌محور در سال‌های اخیر هستید. با این وجود از آغاز دوران اصلاحات تاکنون فیلمی براساس مولفه‌های وجود قهرمان تولید نکرده‌اید.
ببینید! آنچه درباره قهرمان به اشتباه توسط منتقدان بیان می‌شود این است که قهرمان حتما باید کار خاصی انجام دهد و مثلا چند نفر را بکشد. در صورتی که درام است که قهرمان را مشخص می‌کند و براساس تحولات کاراکترها در نهایت به اوج و فرود داستان می‌رسیم. پس فیلم‌های ما در همه سال‌ها قهرمان داشته است. به نظرتان فیلم «آواز قو» قهرمان ندارد؟

شمایل آشنای قهرمان در سینمای ایران، جمشید هاشم‌پور است که در سینمای دهه ۶۰ تا نیمه دهه ۷۰ طرفداران بسیاری داشت. حال این تفاوت وجوه قهرمانانه را در آثارتان براساس تغییر زمانه می‌دانید؟
صددرصد؛ قهرمانان ما هم براساس شرایط زمانه تغییر می‌کنند. ما همچنان در فیلم‌های‌مان قهرمان داریم اما دیگر به شکل جمشید هاشم‌پور نیست. همان فیلم‌ها را هم در دهه ۶۰ با هزار بدبختی توانستیم بسازیم. شما می‌دانید که آقایان انوار و بهشتی وقتی فیلمی مانند «قافله» را ساختیم می‌گفتند آقا ما قهرمان که نمی‌خواهیم! برای چه این نوع از فیلم را ساخته‌ای؟ گفتم شما چه‌کاره‌ای که می‌گویی نمی‌خواهیم؟ در آن سال‌ها با تمام فیلم‌های اکشنی که ما ساختیم مبارزه کردند و خون به دل‌مان کردند. آن فیلم‌ها را با مکافات ساختیم.

همیشه نسبت به این مساله اعتراض کرده‌اید اما دلیل این نوع رویکرد مدیران آن دهه را تشریح نکردید. واقعا مدیران وقت سینما چه هدفی در مبارزه علیه سینمای قهرمان‌محور داشتند؟
چون تفکرات‌شان کلا فرق داشت و اصلا نمی‌خواستند در سینما به معنای واقعی سرگرمی وجود داشته باشد. هیچ وقت هم به من دلیل روشنی نگفتند اما می‌دانم آنها دنبال سینمای روشنفکری بی‌مخاطب بودند. من به آنها تروریسم تفکر می‌گویم. آنها می‌گویند سینما مانند دانشگاهی است که باید در آن درس داد، ما می‌گوییم سینما که پژوهشکده و کتاب نیست! آنها از همان ابتدای انقلاب مقابل فیلم‌هایی مانند «برزخی‌ها» و «دادا» که قهرمان داشت، ایستادند. فیلم «عقاب‌ها» که ربطی هم به سینمای قبل از انقلاب نداشت اما چون مخاطب داشت را دوست نداشتند. شما می‌دانید همین دار و دسته خاتمی در ارشاد که برای تشییع جنازه داوود رشیدی رفتند در ۲ مرحله او را ممنوع‌الکار کرده بودند و به وی تهمت‌های اخلاقی زدند! حتی سر فیلم «برخورد» سیروس الوند بعد از اینکه یک هفته جلوی دوربین رفته بود، او را کنار گذاشتند و احمد نجفی جایش بازی کرد. آنها سینمایی می‌خواستند که باب سلیقه خودشان باشد و مردم آن را دوست نداشتند.

اگر به نقد فیلم‌های تولیدی شما بپردازیم، باید گفت برخی کپی همان ساخته‌های سینمای پیش از انقلاب با تغییر نام‌ها و عناوین است!
مگر بازسازی فیلم‌ها عیبی دارد؟ اینگونه نیست که می‌گویید!

برخی هم مانند فیلم تازه‌تان که «آس و پاس» نام دارد کاملا براساس سینمای رقص و آواز هندی بنا شده است!
آن فیلم ربطی به سینمای هند ندارد.

یا اینکه فیلم «سازش» پیش از انقلاب تبدیل شد به فیلم «زندگی خصوصی»!
آقا! آن فیلم براساس نمایشنامه‌ای فرنگی بوده که تبدیل شده به فیلم «سازش»، چرا کسی نمی‌گوید اول آن نمایشنامه نوشته شده است!

اما مردم عادی بیشتر فیلم «سازش» را می‌شناسند تا آن نمایشنامه غربی را!
ببین! این حرف‌ها را منتقدان می‌زنند و انگشت در لانه زنبور می‌کنند! آقا! اصلا من «سازش» را دوباره ساختم، اشکالش چیست؟

پس قبول دارید به دنبال نشر همان تفکر بوده‌اید؟
ببینید! درباره فیلم «تکیه بر باد» هم گفتند براساس فیلم قبل از انقلاب «پنجره» ساخته شده، در حالی که منبع اولیه آن رمانی با نام «تراژدی آمریکایی» بود، بعد هم فیلمی با نام «مکانی در آفتاب» از روی آن ساخته شد. در هر حالتی من اگر توانستم براساس قوانین جمهوری اسلامی فیلمی قبل از انقلاب را طوری بازسازی کنم که قابل نمایش باشد، چه اشکالی دارد؟ اصلا من بدترین فیلم قبل از انقلاب را بازسازی می‌کنم، از دولت جمهوری اسلامی مجوز می‌گیرم و هیچ مشکلی ندارد. همه دنیا بازسازی می‌کنند.

بحث این است که برخی منابع الهام دارای پایه‌گذاری مناسبی در انتخاب داستان برای خانواده‌های ایرانی نیستند!
ادعایی ندارم اما نباید این مساله را به عنوان ایراد در نظر بگیرید. امام خمینی(ره) گفت هر چیزی از تلویزیون ایران پخش شود، اشکالی ندارد. ما که به دنبال تفکر باطل نرفتیم.

پس برای نمونه از نظر شما نمایشنامه «تراموایی به نام هوس» که درباره روابط زن و مردی بیگانه است، به نحوی مناسب قابل بازسازی برای خانواده‌های ایرانی است؟!
این دیگر بستگی به هنری دارد که باید به کار گرفته شود. مثلا کجای فیلم «آقای هفت رنگ» ما خراب است؟ ببینید! ما کلا ۳ فعل حرام داریم؛ یکی حرام شرعی که طبق آیات قرآن شامل زنا، شرابخواری، ربا، دروغ و ... می‌شود و با صراحت عنوان شده است. حرام دیگر عقلی است که مثلا من ساختمانی می‌خواهم بسازم و شما مهندس آن هستید و می‌گویید باید تیرآهن ۲۴ گذاشته شود اما من تیرآهن ۱۸ می‌گذارم که خطرناک است. مساله سوم حرام عرفی است که مثلا با یک شلوارک برویم خیابان و این هم توجیه ندارد. غیر از این ۳ مورد به کسی ربطی ندارد من چه کاری انجام می‌دهم، من که نمی‌توانم براساس سلیقه شخصی برخی اقدام کنم. شما جنایتکارتر از دولت آل‌سعود سراغ دارید که اینگونه همه چیز را در کشورشان محدود می‌کنند، بعد دم از حقوق بشر می‌زنند.

آقای فرحبخش! شما تا حالا فلک شده‌اید؟!
کسی جرات این کار علیه من را ندارد. آن موقعی که آقای علیخانی را فلک کردند با وجودی که رفیق بودیم هنوز شریک نشده بودیم، از سال ۱۳۶۸ در موسسه «پویا فیلم» شریک شدیم. سال ۶۳ در دفتر آقای علیخانی بودم که آمدند سراغش و بردند و یک هفته در حراست ارشاد بازداشت بود.

چرا در آن سال‌ها خبری از این مساله به بیرون درز نکرد؟
عزیز من! آن موقع کسی جرات نمی‌کرد علیه آنها حرف بزند. مانند حالا این همه رسانه که نبود. مجله «فیلم» هم که نوکر ارشاد و بهشتی و فارابی بود. حرفی که آقای فراستی در «هفت» درباره مجله فیلم گفت، صددرصد درست است، نظرم با نظر فراستی درباره سینما یکی است. این را به شما بگویم فراستی را منهای یکسری لحن بدی که دارد خیلی قبول دارم، به نظرم متخصص‌تر از او وجود ندارد و باید برای خیلی‌ها کلاس نقد بگذارد.
کد خبر: 92793
Share/Save/Bookmark