«ملکه» بر قله گاه جدال درون
نگاهی بر فیلم های سی امین جشنواره فیلم فجر؛
«ملکه» بر قله گاه جدال درون
با نگاهی بر ابعاد گسترده جنگ تحمیلی‏، دو منظر متفاوت آن در جبهه های نظامی و مردمی که به نوعی قرابت و مشترکات بسیار داشته و از پیوندهای تاکتیکی، استراتژی محوری و وحدت درونی برخوردارند‏، قابل بررسی است.
 
تاريخ : چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۱۵:۱۱

پرداخت موضوع جبهه های مردمی با قابلیت های ویژه آن در لایه های گوناگون و متفاوت معنایی مستلزم شناخت وپژوهش کافی و وافی در این حوزه است.
مشابه چنین مضمونی در قالب کاملا متفاوت در فیلم های “دوئل” ساخته احمدرضا درویش و یا «روز سوم» اثر محمد حسین لطیفی انعکاس یافته است لیکن گره ها و پیچش های داستانی “ملکه” در لایه های متفاوتی قابل بررسی است.
فیلم «ملکه» ساخته محمد علی باشه آهنگر اثری متفاوت در حوزه روایت دفاع مقدس و بیان دیگر واگویه های آن از منظر تصویر و کلام است.
«ملکه» داستان دیده بانی است که به طور اتفاقی قرارگاه دیده بانی “جمشید” دیده بان پیش از خود را که از چشم همه پوشیده مانده بود پیدا می کند و به واسطه آن استراتژی دشمن را بر هم می ریزد.
سیاوش که پیشتر به خاطر موقعیت نامناسب قرارگاه دیده بانی خود موفق نشده بود تا قابلیت های خود را به فرمانده ثابت کند اینک با یافتن این قرارگاه دیده بانی می تواند دیده بانی خوب باشد اما با رویای ذهنی خود از شخصیت “جمشید” و دفترچه او درگیر می شود و به ناگاه از کشتن انسان ها واهمه پیدا می کند و در موقعیت انتخاب افشای
آنچه مبرهن است اینکه در این فیلم هیچ گونه شعار زدگی که به ناگاه با چاشنی فیلم هایی از این دست آمیخته است وجود ندارد، همه چیز با پرداختی ثلیث و صریح به مخاطب گفته می شود، چیدمان فضا بسیار دقیق و عینی است و حس تلخی و سرگردانی واپسین را درمورد هر کاراکتر به مخاطب منتقل می کند
محل قرارگاه دیده بانی قرار می گیرد.
داستان “ملکه” یک داستان مختصر و ساده نیست؛ داستانی است که کاراکترهای آن هرکدام شخصیت و تفکری متمایز داشته که به نوعی در پیکره بندی ساختاری فیلم نامه نقش قابل توجهی دارد.
تقریبا هیچ عنصر یا سکانسی دراین فیلم معطل و بی جهت نیست و از همه چیز به نحو احسن در ساختار فیلم بهره گرفته شده است، از گلوگه ها و نارنجک های خنثی نشده و عمل نکرده که بعدا در جریان تیم دیده بانی سیاوش برای از بین بردن مقر نظامی عراق مورد استفاده قرار می گیرند تا کندوی زنبورهای عسل.
نخست آنکه “ملکه” درگیری تضادهای فطری و وجدانی انسان هاست، تضادی که در درون یک رزمنده از یک سو ندای دشمن کشی است و مسئولیت تدافع و مبارزه با او را ایجاد می کند و از سوی دیگر او را در چالش این قرار می دهد که او همنوع انسانی است‏، این جدال درونی تا پایان فیلم لحظه ای کاراکتر سیاوش را رها نمی کند و او را در موقعیت های دو گانه قرار می دهد و سرانجام به پایانی بسیار خوب که در نشانه کندو ها و زنبور عسل است منتهی می شود.
منطق درونی و استدلال عینی مخاطب در وجهی از این حس با او همگرا و آمیخته است و دشواری پذیرش مسئله یا انتخاب شرایط در تعلیق این حس درونی مخاطب بسیار موثر افتاده است.
به نظر می رسد پس از مقدمه چینی های فراوانی که به نوعی برای ورود به بخش اصلی فیلم یعنی پیداکردن قرارگاه شده است و سپس جنس خوب ایجاد فضا و موقعیت برای مخاطب، ارائه مفهوم انسانی هدف اصلی این فیلم بوده که بسیار خوب از عهده این مهم برآمده است.
وانگهی نشانه های ارائه شده در این فیلم همچون زنبور و کندو ها، کودک، گلوله و نارنجک های خنثی نشده، دفترچه و سایر نشانه ها توانسته اند همپوشانی خوبی از تلفیق این مفاهیم را کنار هم بچینند. آنچه مبرهن است اینکه در این فیلم هیچ گونه شعار زدگی که به ناگاه با چاشنی فیلم هایی از این دست آمیخته است وجود ندارد، همه چیز با پرداختی ثلیث و صریح به مخاطب گفته می شود، چیدمان فضا بسیار دقیق و عینی است و حس تلخی و سرگردانی واپسین را درمورد هر کاراکتر به مخاطب منتقل می کند.
باشه آهنگر پس از آثار سینمایی پیشین خود “ملکه” را به عنوان نمونه موفق آثار سینمای جنگ در در کارنامه خود جای داده است.
حمید آذرنگ‏، هومن برق نورد، میلاد کی مرام‏ و مصطفی زمانی از نقش آفرینان اصلی این فیلم هستند. گفتنی است این فیلم در سی امین جشنواره بین المللی فیل فجر برای نخستین بار اکران شد.

مریم خاکیان

کد خبر: 36993
Share/Save/Bookmark