حتی وقتی برای بار دوم و سوم هم مجموعه تلویزیونی «ابن سینا» پخش میشد باز هم برای مخاطب جذابیت داشت. این به چند شاخصه باز میگردد؛ یکی یادآوری خاطرات سالهایی است که این مجموعه پخش میشد؛ دیگری شخصیت جذاب و جویای علم و دانشی که از ابن سینا تصویر شده بود و فخر ملی را به همراه داشت و سپس پیام نهفته در حرفهای این مجموعه بود. در این مجموعه و در برخی سکانسها؛ انگار در حال خواندن یک متن ادبی – تعلیمی هستیم. این متنها از منظر ادبیات مانند حکایتهایی کوتاه شبیه حکایتهای گلستان شیخ اجل است. یکی از این بخشها را که در حوزه کودک و نوجوان هم جذاب است و میتواند الگویی برای کارگردانان سینمای کودک امروز باشد!! انتخاب کردهایم که با هم میخوانیم؛ در این سکانس استاد که به منزل ابن سینا آمده از این که ابنسینا رسالهای در یک شب نوشته و استاد در سه شب آن را خوانده ناراحت است و میخواهد به نوعی ابنسینا را تنبیه کند. در این سکانس که در حیات خانه فرماندار خرمیثن (پدر حسین سینا) میگذرد استاد بر جایگاه نشسته و با ابن سینا به غضب سخن میگوید. این «سکانس» شبیه «حکایت» را با هم میخوانیم:
***
[استاد خطاب به ابن سینا]- مقالهات را در باب حد «جنس» و «فصل» در منطق خواندم، که بسیاری از مطالب برایم نامعلوم بود؛ تو یکشبه آن را نگاشتی و من سه روزه آن را خواندم، پسر مقدمات را فرانگرفته کجا میروی؟ مربعی که مساحتش یک باشد چیست؟
* هر یک از چهار پهلو یک باشد.
- مربعی که مساحتش دو باشد، چیست؟
* هر پهلو قطری از مربع یک باشد.
- سه است؛ چیست؟!
* که هر پهلو ارتفاع آمده بر وتر مثلثی است قائم و عمود در زاویه، به گونهای که وتر را بر یک و سه بخش کنند
- بر صورت اسد چند کوکب است؟
* اول طرف است؛ و آن دو کوکب است، یکی بر روی اسد بر موضع دمیدن از دهان که آن را «منفخ فم» خوانند و دیگر آنچه صورت سرطان است خارج صورت، که عَرب هر دو را به چشم «اسد» تشبیه کرده است.
- بیش مگو میدانم که میدانی ...
* هفت اصل وجود را بشمار!
- خالق؛ محلوق؛ عقل کل؛ نفس کل؛ هیولا؛ اولا؛ زمان و مکان
* هفت مغرب را بنام!
- نبی؛ امام؛ وصی؛ حجت؛ باب؛ داعی؛ مستجیب
* خوب خواندهای پسر!
- خواندم ولی دلم با آن نیست
* حقیقت احکام در چیست؟
- حقیقت احکام در بطن آیات است؛ اما ای زبر دست، برای راه یافتن به باطن، باید از ظاهر گذشت، من صورت دارم و گریزی از ظاهرم نیست، انبیاء که به واسطه جبرئیل به عالِم عالَم مماس میشوند، باز از ظاهر گریزشان نیست، معاذالله چه رسد به ما؛ احکام ظاهر دارد و باطن دارد؛ طریق پیمودن به سوی بطن احکام، برای من و تو همان ظاهر است و صورت.
* آنچه گفتی از حد درک من ابوعبدالله ناتلی، صاحب رسالهای در مبحث «وجود» و رسالهای در علم «اکسیر» خارج است؛ پرسش چه داری؟
- پیش از حدوث جهان به چه کار بوده است جز خداوندی؟
* پیش از حدوث جهان ...؟ پیش از حدوث جهان ...؟ پیش از حدوث جهان ... !!!؟ پیش از حدوث جهان به چه کار بوده است جر خداوندی هآآ؟ [در حالیکه عصبانی است و در حیات قدم میزند پیش خود تکرار میکند]
- پدرت را بخوان بیاید
* پیش از حدوث جهان به چه کار بوده است جر خداوندی!! [پدر به صحنه وارد میشود]
* پسرت پرسشی کرد خطر آفرین پس سه سخن دارم با تو از عبدالله سینا...
اول آنکه پسر ارشدت باید فلک شود تا دیگر چنین سخنانی بر زبان نراند؛ به سبب پرسشی که کرد و من نمیدانستم؛ دوم آنکه، مرا آموزگاری او را نشاید؛ که شاگرد از استاد سر شده؛ سوم آنکه، از علم معیشت کردن دشوار است در عهد ما؛ اما او را به کاری غیر از علم مگمار؛ مگمار ... [در حالیکه دارد ابن سینا را فلک میکند]
پیش از حدوث جهان به چه کار بوده است جر خداوندی ... پیش از حدوث جهان به چه کار بوده است ... !!