به گزارش هنرنیوز؛ شاید یکی از عمدهترین مشکلاتی که ما با آن روبرو هستیم و از آن بی خبریم، عدم شناخت فرزندانمان نسبت به پدیدهای بنام موسیقیست. به هر حال همه ما با این جمله تکراری سالهاست که آشناییم. جملهای که به ما گوشزد میکند پایه همه خلاقیتهای کودکان و بنیان تمام سلایق آنها در سالهای نخستین زندگی شکل میگیرد. اما شاید هواسمان نیست که موسیقی بخشی از زمان فرزندانمان را در آینده به خود اختصاص خواهد داد و اگر به چگونگی شناخت فرزندانمان توجه نکنیم؛ میتوانیم انتظار داشته باشیم که کودکمان در بزرگسالی هر چیزی را بشنود و پیامد شنیدن هرچیز دم دستی، تغییر در روند فرهنگ او را سبب خواهد شد.
موسیقی، آموزشگاه نامحسوس ادبیات
در واقع نباید از یاد ببریم که موسیقی به سبب ریشههایی که در ادبیات دارد؛ فرهنگ تربیتی مردم جامعه را تحتالشعاع قرار خواهد داد و در نتیجه موسیقی در روابط و رفتارهای روزمره ما تعیین کننده خواهد بود. در توضیح این موضوع میتوان گفت؛ بخش عمده ادبیات روزانه ما از منابع شنیداری مان تأمین میشود؛ محیط پیرامون ما و مردمی که با آنها سخن میگوییم؛ رسانههای گروهی که از آنها استفاده میکنیم و همچنین ترانهها و آوازهایی که میشنویم؛ از منابعی هستند که ادبیات ذهنی ما را تغذیه میکنند. در واقع همه ما به طرز ناخود آگاه از همان ذخیره واژگانی برای تکلم سخن میگوییم که در طول روز به گوش ما میرسد. با این تفاوت که موسیقی به سبب دارا بودن ریتم توجه را به ناخود آگاه جلب میکند و بخاطر همان ریتم هم مدت بیشتری در ذهن میماند. این موضوع دلیل کافی و منطقی برای این ماجراست که موسیقی حتی از محیط اجتماعی نیز بر آداب گفتاری ما اثرگذارتر است.
کلام، آئینه آنچه میشنویم
در تاریخ علم قانونی بنام تکرار گفتار (Speech Repetition) وجود دارد که عبارت از تکرار واژگانی است که توسط شخص دیگری ساخته شدهاست. این اتفاق گاه به صورت مستقل از درک گفتار رخ میدهد. مثل دنبال کردن گفتار، زمانی که یک شخص بطور ناخودآگاه کلمات شنیده شده درگوشی تلفن را بیان میکند. یا شرایطی شبیه به پژواک که افراد کلماتی را که از راه دور میشنوند، تکرار میکنند. این ارتباط به صورت ناخود آگاه توسط مغز انسان رخ میدهد و گاه این تکرار کاملاً فیالبداهه اتفاق میافتد.چراکه واژگان در حافظه واج شناسی ناآگاهانه فرد ثبت شدهاند. در انسان توانایی پژواک و ضبط صدا به صورت گسترده وجود دارد. توانایی کپی کردن شنیدهها، در زبان گفتار که بارزترین نمونه برونگرای آن رفتار کودکان در تکرار واژگانیست که میشنوند؛ در ذهن به طور منظم ثبت میشود و ذهن به هنگام جستجوی واژه برای بیان احساس فرد؛ به این مخزن رجوع میکند و به طورخودکارازدوحس شنوایی و اطلاعات قابل استفاده بصری درباره چگونگی تولید کلمه استفاده می کند.
اما با این مقدمه باید گفت که نه تنها کودکان هر آنچه میشنوند؛ به ذهن میسپارند و به زبان میآورند؛ بلکه ذهن بزرگسالان نیز در استفاده از ذخیره شنیداری فعال است. به همین سبب یاید در انتخاب موسیقی مناسب برای شنیدن دقت کرد. اما مشکل این جاست که بسیاری از مردم به این لزوم ناآگاهاند و توجهی به کیفیت آنچه میشنوند ندارند.
سوء تغذیه شنیداری کودکان!
شاید یکی از نکات مهم در مورد موسیقی توان آن را در گسترش شناخت ذهنی کودکان دانست. در واقع نه تنها یادگیری موسیقی قادر است توان ذهنی کودکان را گسترش دهد و بلکه توانایی آنها را برای یادگیری فلسفه، ریاضیات، و منطق افزایش میدهد. قدرت استدلالی ذهن با شنیدن موسیقی تقویت میشود و اگر از نگاه اجتماعی به این روند بنگریم؛ در خواهیم یافت کودکانی که از شنیدن موسیقی جدی در دوران کودکی محروم نشدهاند؛ علاوه بر آنکه در بزرگسالی حافظه بهتری خواهند داشت؛ به سبب داشتن هوش استدلالی به راحتی قادر به رفع مشکلات و مسائل اجتماعی خود خواهند داشت. اما بسیاری از خانوادهها از این خصلت موسیقی غافل هستند و تنها نیاز کودکانشان را داشتن خوراک مناسب و برنامهریزی منظم درسی میدانند!