بشر همه روزه از انواع بیماریها رنج میبرده، یکی از انواع این بیماریها، بیماریهای روحی و روانی بوده که متأسفانه تظاهرات بیرونی کمتری نسبت به عوارض جسمی دارد و افراد بیمار نادیده میگیرند و چه بسا خطرناکتر از عوارض جسمی است. اگر به مراکز نگهداری مجرمین یا زندانها مراجعه کنیم، اکثر افراد خاطی در طول یا چند دوره از زندگی خود دچار عارضه بیماری روحی بودهاند و با جایگزینی موارد عادی روی آن سرپوش گذاشتهاند و بعدها در قالب جرم خود را نشان داده است.
یکی دیگر از عواملی که اینجانب را بر آن داشت که برای بهبود بیماریهای روحی و روانی به شعر درمانی بپردازم این بود که نوع فرهنگ آرمانها و.... در هر جامعهای متفاوت هست، حتی نوع تغذیه؛ بهعنوان مثال در کشور ما پیتزا جز غذای ملی نبوده است، پس عوارض روحی هم ناشی از بدایند فرهنگ خانواده ایرانی بوده است. پس ما باید روشی را بیابیم برای حل مشکل که با ابزار فرهنگی خودمان استفاده کنیم.
شعرایرانی دارای وزن و ریتم است. وزن و ریتم از ازل در ذات طبیعت بوده است و صدای آب، باد، آبشار، دریا، پژواک کوه، همه ریتم دارند و چون گل و مایه بشر از طبیعت بوده با این عناصر دور نیست اوزان شعری هم از این موارد مایه گرفته است، مخصوصاً شاعران عارف که کاملاً در شهود و اشراق شعر سرودهاند.
مدتهای مدیدی تفکر میکردم که شاعران شعر را فقط برای بیان احساس یا روشن کردن تاریخی نمیسرودند بنابراین جرقهای حادث شد که آن هم از خداوند متعال شاکرم که اندیشه استفاده شعر برای درمان را در ذهن من گذراند.
در کشورهای دیگر ابزاری برای روان درمانی به کار میبرند که برای جامعه خودشان واقعاً سودمند است. در اینجا مثالی مینویسم: نوجوانی از یک روستا به روستای دیگر همراه خانواده برای شرکت در مراسم عروسی اقوام میروند و در راه دچار حادثه تصادف میشوند و فرد، افراد خانواده را از دست میدهد. حال این فرد عزیز از دست داده، بخواهد با فرمول خارجی که ۶ ماه میگذرد، مرگ را بپذیرد. چرا با همان نوای ساز نی که در گوش او سازگار است، به او کمک نکنیم و در این بین اشعار مناجاتی مولانا و عطار را به کار نبندیم. (بشنو از نی چون شکایت میکند از جداییها شکایت میکند)
یا شکست عاطفههای عشقی. ما در مملکتی هستیم پایبند اصول اخلاقی و دینی که در خانوادهها تعریف شده آیا میتوان با اصول کاملاً بدون شرط غرب، بدون در نظر گرفتن آرمانهای خانواده فرد را درمان کرد به ویژه که اکثر شاعران ما در اشعارشان از ارتباط با خدا و دور نبودن از اصول سخن به میان آوردهاند، پس با چنین پتانسیلهای قوی توانستم جرأت شعر درمانی را در خود بیابم.
همه روزه در افکار افراد این سؤال پیش میآید امروز چگونه خواهد گذشت؟ با مردم چگونه برخورد میکنم و مردم چگونه برخورد میکنند در یک ارتباط سالم اگر به دیگران محبت کنیم و تلاشمان بر نیکوکاری باشد، قطعاً روز خوب و روزهای خوب و ارتباطات سالم خواهیم داشت، ولی بدون چشم داشت تلافیجویانه. گاهی برای بعضیها پیش میآید که محبت و نیکوکاری باعث برچسبهای بیکاری عقدهای و... میشود. این به دلیل شرطیشدن افراد در واکنشهایی که از محبت دیدهاند میشود ولی کار خوب را باید ادامه داد
(تو نیکی میکن و در دجله انداز؛ که ایزد در بیابانت دهد باز)
یکی از موارد کمک به بشر «کمک به روح و روان افراد است چرا که وقتی روح و روان در آرامش باشد انسان میتواند هم خوب محبت کند و هم محبت را بفهمد. یکی از مواردی که باعث تلطیف روح میشود، خواندن شعر است و در واقع مرا بر آن داشت که در این مقوله تفکر کنم که آیا میتوان ارتباطی با شعر و روان درمانی پیاده کرد از اینرو امتحان کردم به عنوان تحقیق مسئله مهمی که امروزه آزاردهنده بود بحث اعتیاد بود. از اینرو گام اول را به سوی کمپهای ترک اعتیاد برداشتم و روی چند معتاد شعر درمانی را پیاده کردم و خوشبختانه پنجاه درصد پاسخ مثبت دیدم و به این نتیجه رسیدم، این روش یک روش مدتدار است. به این صورت که مانند یک دارو که مثلا دوره ۴ماهه دارد نباید از درمان دست بکشیم از اینرو تصمیم گرفتم کتابی با عنوان درمان روانپریشی از طریق شعر درمانی بنویسم. با توجه به اینکه مقالات متعددی درمورد مولانا و شاعران عارف داشتم و پژوهشهای جهانی انجام داده بودم، اصل کار را برروی شاعرانی چون مولانا و حافظ قرار دادم.
هدف از نوشتن این کتاب بیان کردن اینکه کمک و محبت به بشر جزء ضروریات روحی و واجبات است؛ بعد اینکه چرا از بن مایههای علمی و فرهنگیمان مثل شعر در درمان گرفتاریها صحبت نکنیم.
و انشاءالله بتوانیم روزنهای باشیم برای اشاعه این روش و جهانی کردن آن....
دکتر کبری رهبر، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شرق؛
فارغالتحصیل از دانشگاه اسلاویانی روسیه