رهبر قنبری در گفتگو با هنرنیوز؛
فیلمسازان زبان کودک را نمی شناسند!
رهبر قنبری کارگردان سینما درباره مشکلات فیلمسازی کودک گفت: فیلمسازان زبان کودک را نمی شناسند!
تاريخ : دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۵۱
به نظر می رسد سینمای کودک دارای ظرایفیست که اغلب نادیده گرفته می شود و در نتیجه آنچه به نام کودک ساخته می شود، بیش از آنچه به رنجها، بیم ها، امیدها و نیازهای کودکانه بپردازد؛ متناسب با نوجوانان و گاهأ بزرگترهاست. با توجه به این موضوع لزوم نقد و بررسی نواقص و مشکلات سینمای کودک روشن می شود.
شما به عنوان یک سینماگر، این ضعف را بر سینمای کودک وارد میدانید؟
به یقین این مشکل در سینمای کودک وجود دارد. و شاید بتوان گفت این ایراد بر سینمای کودک وارد است که تناسبی با ذهنیت ها و تجربیات مخاطب خود ندارد و به طبع این موضوع سبب میشود تا در جذب مخاطبان مخصوص به خود، عاجز باشد.
این ضعف را به چه سبب و علت آن را در کدام بخش از بدنه سینمای کودک میبینید؟
در واقع توجه به این نکته که سینمای کودک سینمای خصایل است، جزو نکاتیست که باید در پرداختن به مسایل کودک مورد دقت و توجه قرار گیرد.
افرادی وارد نوشته های کودک و نوجوان می شوند، سینمای کودک را به دست میگیرند و در آن فعالیت میکنند، که اساساً از قصه های کودکان و نوجوان خبر ندارند. در واقع علمی به این موضوع ندارند که قصه کودک و نوجوان قصه خصایل است. مثل داستانهای کلیله و دمنه و یا قصه های فابلِ لافونتن یا عبید زاکانی. به عنوان مثال خرس طماع است، روباه مکار است، و خرگوش، باهوش. این خصایل انسانی و بروز آن ها در حیوانات، به تمامی نماد محسوب می شوند. این نمادها به این سبب پدید آمده اند که کودک به شکل موضوعی و یا توصیفی، قادر نیست با این خصایل برخورد کند. بنابراین به وسیله نمادها، خصایل را بیان می کنیم، تا او خصلت های مختلف را با این ابزار از یکدیگر باز شناسد. حال تصور کنیم که فردی که از این خصلت یعنی نمادسازی بی خبر است، وارد کارزار میشود و میخواهد برای کودک قصه بنویسد. یکی از علت های بارز ضعف در فیلمنامه های کودک به این عدم شناخت باز می گردد.
مشکل دیگر، عدم شناخت مفاهیم در قصه های جن و پریست. قصه های جن و پری، ضمن نمادسازی، از یک فرمالیسم هم تبعیت میکند. این فرمالیسم، به شکل کاملاً انتزاعی و نمادین، در ذهن کودک مفاهیم مختلف را شکل میدهد. مفاهیم مختلفی از جمله ترس عذاب، رنج، اندوه و ... را به او انتقال میدهد. بنابراین از اندوه و رنج که در قالب داستان های جن و پری به کودک عرضه میشود نیز، مطلع نیستند.
بعد سوم، در واقع به قصه های توصیفی باز می گردد. این قصه ها دیگر به طور کامل کودکانه نیستند. بلکه این دسته قصه نوجوانان اند. مرز میان فهم جوانی و فهم کودکی کاملاً مشخص است، کودک میان سنین 3 تا 12 سالکی تعریف میشود، و نوجوان از 12 تا 18 سالگی. نوجوان میان فهم جهان توصیفی و فهم کودکانه است و پرداخت به مسائل او نوعی شاعرانگی را در پیش می گیرد.
بنابر این به بسیاری از مضامین را می توان در دنیای نوجوانی پرداخت که در مواجهه با کودکان قابل بیان نیستند. بنابر این یک موضوع باقی می ماند. احتمالاً سوء استفاده از جهان کودکان.
در این باره گاه هم اتفاق می افتد که مرزی میان کودک و نوجوان قائل نمی شوند. فیلمی می سازند و آن را فیلم کودک و نوجوان می دانند. با توجه به تفاوت میان کودک و نوجوان و گونه برخورد با آنها، این به هم پیوستگی توجیه پذیر هست؟
باید «درباره» ها و «برای» ها را مورد توجه قرار داد. به یقین فیلم هایی که برای کودک ساخته می شوند، از فیلم هایی که درباره کودک سخن میگوید، متفاوت است.
مثل کلاه قرمزی و بچه ننه که از این لحاظ فیلم خوبی نیست. به تعبیری قرار بوده که برای کودکان ساخته شود اما در واقع مضامین سیاسی، اجتماعی و حتی عقیدتی را می توان در آن یافت. که هم خوانی با دنیای او ندارد. اما گاهی فیلمساز نتوانسته مضمون مورد نظر خود را به شیوه کودکان بپردازد، و به همین سبب به شیوه کودکانه آنها را بیان کرده است. و البته هر دو را مخدوش کرده. هم جهان کودکان را و هم جهان بزرگسالان را.
این اختلاط مرزها به چه سبب است؟
این ضعف دوسویه است. و به باور من یک ضعف تکنیکال است. وقتی کودک امروز عادت به دیدن فیلم هایی همچون هری پاتر، اسکار و دوستانش و ... را ببینند. قطعاً وقتی ما تکنیک ساخت این فیلم ها را نداریم، و بچه ها هم عادت کرده اند، با رقبت آن فیلم ها را ببینند ما دچار یک ضعف جدی شدهایم. بنابراین این جا شکستی عاید ما می شود. ما توان ساخت فیلم هایی با این میزان تکنیک را نداریم، و نمی توانیم انتظار ساخته شدن چنین فیلمهایی را دشته باشیم و منتظر باشیم کودکان نیز این فیلم ها را ببینند.
از لحاظ دولتی هر ساله این اصل مورد تاکید قرار می گیرد که هم شان بچه ها رعایت شود و هم سرمایهگذاری کنند تا فیلم های مطلوبی ساخته شود. اما چون ابزاری نداریم و صاحبان حرفه سینما ترجیح میدهند با داستان های الکن و عامیانه و سهل انگارانه به سرمایه دست پیدا کنند، که جایی برای فروش نخواهد داشت.