پس از نمایش فیلم که کودکان بیمار و خانوادههای آنها که در بیمارستان مستقر هستند، حضور داشتند، عوامل فیلم در نشستی با مسئولان آنجا نقطه نظرات خود را مطرح کردند.
مرضیه برومند کارگردان «شهر موشها ۲» با اشاره به استقبالی که از فیلم در اکران عمومی شده است، گفت: وجه مالی هر حرکتی جای خود و اقتصاد محاسبات خود را دارد و باید به بازگشت سرمایه فکر شود اما در حال حاضر برای من و تهیهکنندگان فیلم وجه کارکرد انسانی مقدم شده است.
وی با بیان اینکه شرایط سخت مالی شدیدی را در طول کار سپری کردیم،اظهار کرد: اما در اواسط کار تهیهکنندگان گفتند که اهمیت انسانی ما از بودجه مادی مهمتر است و خوشحالم فیلمی ساختیم که بچهها را سرگرم میکند و به لطف خدا و همکارانم فیلمی است که به لحاظ فنی و هنری کار قابل قبولی شده است.
برومند با بیان اینکه «شهر موشها» به لحاظ محتوایی از حقوق کودکان دفاع میکند، گفت: خوشحالم که از این مأموریت بسیار خطیر سربلند بیرون آمدیم. موفقیت معنوی همیشه برایم اهمیت دارد و به قول پدرم هیچ وقت دوست ندارم پشت به دنیا و رو به اسکناس بایستم.
این کارگردان با اشاره به حضورش در محک گفت: هر وقت به اینجا میآیم به خودم میبالم و امیدوارم کسانی که از یارانه انصراف دادهاند آن بودجه صرف چنین جاهایی بشود. من خودم جزو خانواده محک هستم و هر زمانی که وقت پیدا میکنم به اینجا میآیم.
منیژه حکمت یکی از تهیهکنندگان فیلم هم سخنانش را با دستمریزاد به اعضای محک آغاز کرد و ادامه داد: وقتی نهادهای مدنی شکل میگیرند مشکلات و گرهها باز میشود و مشارکت عمومی خودش را نشان میدهد. محک در این جور مسائل همیشه پیش قدم و موفق بوده و خوشبختانه به جایگاه بالایی رسیده است.
وی افزود: کودکان همیشه دغدغه ما هستند ولی متأسفانه نوع درست رفتارمان را با آنها نمیدانیم. دو نسل از بچههای ما فیلمی برای دیدن نداشتند و خوشحالم که در حال حاضر کودکان با خانوادهها به سینما میآیند و بین اعضای خانواده دیالوگ و همدلی برقرار شده است.
حکمت با اشاره به شرایط سخت تولید فیلم «شهر موشها ۲» اظهار کرد: در طول سه سال شرایط سختی را پشت سر گذاشتیم و با تیمی حدود ۱۵۰ نفر که همه از جان و دل کار کردند این فیلم را ساختیم و این اتفاق مهم را برای سینما رقم زدیم.
در ادامه یکی از مسئولان محک وضعیت نمایش «شهر موشها ۲» را برای بچهها تشریح کرد و گفت: فیلم در مرکز رفاهی بچهها که اقامتگاه کودکان مبتلا به سرطان به همراه والدینشان است به نمایش درآمد و بسیاری از بچهها علاقهمند بودند مراحل درمانیشان به عقب بیفتد تا به تماشای این فیلم بنشینند.
وی افزود: بچهها به همراه خانوادههایشان با دیدن «شهر موشها ۲» دچار شور و شعف زیادی شدند و روحیه زیادی گرفتند که امیدوارم در آینده هم شاهد تکرار چنین برنامههایی باشیم.
مدیر محک هم ضمن تقدیر از بهرنگ تنکابنی به عنوان هماهنگ کننده این برنامه اظهار امیدواری کرد در برنامه مفصلتر دیگری این فیلم برای دیگر بچههای محک نیز به نمایش درآید.
در این دیدار که مدیران بانک گردشگری به عنوان سرمایهگذار اصلی «شهر موشها ۲» حضور داشتند به ایراد نقطهنظراتشان پرداختند.
در ادامه یکی از بچههای حاضر در این موسسه به نمایندگی از سایر بچهها متنی را با عنوان «ما میتونیم، ما میتونیم سرطان را شکست دهیم» خطاب به عروسک کُپل خواند و یکی از مادران نیز متنی را به نمایندگی از مادران حاضر در بیمارستان محک قرائت کرد.
تابلوهایی هم که توسط کودکان سرطانی آماده شده بود و هرکدام یکی از عروسک های «شهرموشها» را نقاشی کرده بودند به حاضران اهدا شد.
پایان بخش این برنامه حضور عوامل «شهر موشها ۲» به همراه دو عروسک کپل و کپلک میان کودکان سرطانی و اهدای هدایایی به آنها بود که این حضور با استقبال بچهها و خانوادههایشان همراه شد.
این برنامه با عکس یادگاری عوامل فیلم و حاضران در محک با خواندن دستهجمعی شعر «ما میتونیم، ما میتونیم» یکی از ترانههای فیلم «شهر موشها ۲» به پایان رسید.
*****
در نامهای که یکی از دختران محک خطاب به کپل قرائت کرد، آمده است: «سلام به بچه موشها، دیروز که داشتیم تو اتاق بازی محک با همدیگه بازی میکردیم یکی از خالههای مددکار اومد و بهمون خبر داد:«بچهها یه خبر خوب فردا قراره شهر موشها بیاد محک. یهو تا اینو گفت مامان مهدی و بنفشه و سهیل و پریا و عرشیا و حسین و نیلوفر ونازنین با همدیگه از خوشحالی فریاد کشیدیم. تازه مامان یکی از دوستانم که گفت اسمشو ننویسین پاشد وبالا و پایین پرید و مامان نرگس هم رفت که دوربینش رو برای عکس گرفتن آماده کنه.
من و دوستانم هم نمیدونستیم که خاله مدد کار چرا به ما گفت خبر خوب داره این خبر خوب که مال مامانامون بود. اما بعدش مامانامون برامون تعریف کردند که شهر موشها یک برنامه کودک قدیمی خیلی بامزه است. عروسکهاشو الان مثل مامان، بابامون بزرگ شدن وبچه آوردن.
امروز شهر موشها اومد پیش ما و تازه فهمیدیم چرا اینقدر مامان و بابا خوشحال بودن. حسین از مشکی خیلی خوشش اومده چون خیلی بچه جدی و زرنگی بود و نازنین دلش میخواد با کپلک دوست باشد. ما فهمیدیم خوب بودن و کمک کردن موش و گربه نمیشناسد و باید همه به هم کمک کنیم. تازه من از شعر ما میتونیم ما میتونیم خیلی خوشم اومده و با مامانم این شعر رو تغییر دادیم و گفتیم: ما میتونیم ، ما میتونیم سرطانو شکست بدیم.