نگاه سطحی به میراث معنوی ثبت سطحی را به دنبال دارد
یک مردم‌شناس و مدرس دانشگاه هنر در گفت‌و‌گو با هنرنیوز؛
نگاه سطحی به میراث معنوی ثبت سطحی را به دنبال دارد
یک مردم‌شناس و مدرس دانشگاه هنر می‌گوید:ما نمی‌توانیم هرکس اثری را ثبت کرد معترض شویم. باید به خودمان اعتراض کنیم که چرا داشته‌های فرهنگی خودمان را نمی‌شناسیم،هنگامی می‌شناسیم که دیگران بیدارمان می‌کنند.
 
تاريخ : دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۱۹
به گزارش هنرنیوز، اندیشه‌ی اعلام نام میراث‌های فرهنگی و معنوی بشر به دهه ۱۹۹۰ میلادی بر می‌گردد، پس از آنکه در سال ۱۹۸۹ پیشنهادهایی در سازمان ملل متحد برای نگهداری و پشتیبانی از فرهنگ‌های سنتی در جهان مطرح شد. در کنار میراث‌های جهانی، میراث‌های فرهنگی و معنوی به منظور آشناتر کردن بیشتر جهانیان با ابعاد گوناگون فرهنگ و رسوم در ملت‌های سراسر جهان، توسط یونسکو شناسایی و پاس داشته می‌شوند. در سال ۲۰۰۳ «کنوانسیون پاسداری از میراث فرهنگی و معنوی بشر» از سوی یونسکو به تصویب رسید. این کنوانسیون در سال ۲۰۰۶ به اجرا گذاشته شد و نخستین مجمع عمومی آن در ژوئن همان سال تشکیل شد. تا ژانویه سال ۲۰۱۲، ۱۴۰ کشور حداقل یکی از مراحل تصویب، پذیرش، یا پیوستن به این کنوانسیون را گذرانده‌اند. با دکتر مهین سهرابی - مردم‌شناس و مدرس دانشگاه هنر- درباره ثبت معنوی به گفت‌و‌گو نشستیم.

مستندنگاریهای کنونی چقدر منجر به ثبت واقعی آثار معنوی کشور و حفاظت از آن‌ها می‌شود؟ 

به اعتقاد من تعریف درستی از میراث معنوی حتا نزد دست اندرکاران ما هنوز جا نیافتاده است. بیشتر این افراد، میراث معنوی را در حوزه شفاهی، مراسم و آیین‌ها می‌دانند در صورتی‌که ما میراث معنوی را در ابعاد دیگر هم به صورت غنی داریم. به طور کلی مستند‌نگاری‌های میراث معنوی با مشکل جای خالی تعریف صحیح از میراث معنوی رو به رو هستند. بنابراین نمی‌توانند خیلی حق مطلب را به جا بیاورند و در این زمینه موفق باشند.

چه چالش‌هایی در پیش روی این مستندنگاری‌ها و ثبت می‌بینید؟ 

مستندنگاری و ثبت بایستی ابتدا مبتنی بر یک باور صحیح از میراث معنوی باشد. ما در واقع خیلی سطحی به میراث معنوی نگاه می‌کنیم و طبیعتاً به‌‌ همان اندازه سطحی ثبت می‌کنیم.

آیا اصلا صحیح است که ما پرونده‌ای را ثبت کنیم و بعد بگوییم مطالعات و پرونده را تکمیل خواهیم کرد؟ 

به طور منطقی کار صحیحی نیست. ثبت میراث معنوی از ۲۰۰۳ مطرح شد و ایران هم از‌‌ همان موقع به این کنوانسیون پیوست اما متأسفانه طی سال‌ها خیلی کند پیش رفت و در حال حاضر هم شتابزده عمل می‌کند. طبیعی است چنین روندی منجر به ثبت و بعد انجام مطالعات می‌شود! در صورتی که ابتدا باید مطالعات دقیق صورت گیرد و یک تعریف کامل و جامع از میراث معنوی در اذهان پژوهشگران این حوزه جا بیفتد سپس شروع به تدوین آن فاکتور‌ها یا عوامل کنیم.

برخی اوقات می‌گویند مطالب ارائه شده عیناً در اینترنت بوده و یا copy و paste شده و با واقعیت جامعه هماهنگی نداشته است. این‌ها چقدر به مستندنگاری ضربه وارد می‌کند؟ 

مسایل میراث معنوی دور از شناخت جامعه نیست. فرضاً فلان هنر یا آیین نمایشی جزو میراث معنوی است اما در بحث جامعه‌شناسی؛ زمان، تعاریف، ارزش‌ها و شرایط خاص خودش را دارد. ما آن زمان این اثر را ارزش‌گذاری، اجرا و حفظ نمودیم که به عنوان یک میراث معنوی درون جامعه جاری بوده است، اما جامعه همواره در حال تغییر است. اگر بخواهیم امروز برای ثبت میراث معنوی، مستنداتی جمع کنیم قطعا دچار تناقض می‌شویم چرا که جامعه تحول پیدا کرده است، بنابراین ممکن است برخی ارزشهای ذاتی برای ثبت آن اثر معنوی امروز اصلاً مهم نباشد و دیده نشود در حالی که در زمان خودش فاکتور بسیار مهمی بوده است. اما یک پرسش اساسی ما برای چه ثبت می‌کنیم؟ این کار را انجام می‌دهیم که بدانیم آیا باز هم می‌توانیم آن‌ها را به عنوان ارزش‌های پایدار احیا کنیم یا برعکس جامعه پذیرش آن را ندارد و یا جامعه نیاز دیگری دارد یا به یک باز آفرینی و تحول جدیدی نیاز دارد. وقتی با این شرایط بخواهیم ثبت کنیم قطعاً با فاکتور‌ها و ارزش‌های دیگری رو به رو هستیم و آسیب‌شناسی گونه‌ی دیگری را نسبت به آن خواهیم داشت. 

در مورد میراث معنوی در خطر گاهی جز تعداد انگشت شمار جامعه محلی کس دیگری آن را نمی‌شناسد و سازمان میراث فرهنگی هم کمتر به آن پرداخته است. چه کاری توسط متولیان امر در این حوزه بایستی انجام شود؟ 

میراث‌های در خطر نخست نیاز به آسیب‌شناسی دارند که چرا در خطرند و از ناحیه کدام دسته از عوامل دچار خطر شده‌اند؟ ابتدا سازمان میراث فرهنگی باید روی این مسأله زوم کند. بعد از شناخت این عوامل مساله این است که کدامیک از این عوامل خطرسازند؟ در جامعه کنونی اصلاً قابلیت اجرا دارند که بخواهیم رفعشان کنیم. و میراث را از خطر نجات دهیم یا اینکه نه باید سیر طبیعی خود را طی کند و نیاز به برخوردی دیگر دارد؟ مساله تعریف ما از خطر و شناسایی آن است؟ 

وظیفه حفظ این میراث در خطر به عهده کیست؟
به عهده مردم یا دولت و سازمان‌های مربوطه است. در کل جامعه ما نیاز به یک مدیریت فرهنگی دارد تا بتواند میراث معنوی خود را بشناسد و ارزش آن را برای داشتن بفهمد. وقتی جامعه‌ای به داشته‌هایش واقف نیست و نمی‌داند چه چیزی به نفعش است یا نیست چه ارزشی می‌تواند برای آن قایل باشد؟ وقتی چیزی درباره ضرورت حفظ حیات، جاودانگی و تداوم آن اثر نمی‌داند، نمی‌تواند مسوولیتی در قبال آن بپذیرد. اگر بخواهیم این امر را برعهده‌ی جامعه بگذاریم مردم باید فرهنگ تشخیص آن مسأله را داشته باشند تا دل و ابراز شعور معنوی به ارزش آن اثر بدهند و بدانند به چه دردشان می‌خورد. حالا چه کسی باید این کار را انجام دهد؟ خودشان که نمی‌توانند بنابراین قطعاً یک نظام جامع فرهنگی در جمیع موارد از آموزش و پرورش، میراث فرهنگی، رسانه و ... را نیازمندیم.
ما یک اثر مثل قالی شویی اردهال را که در خطر نیست به ثبت جهانی می‌رسانیم این در حالی است که آذربایجان تار را به نام خود به ثبت می‌رساند. در مورد بردن آثار برای ثبت جهانی الویت بندی براساس چه ملاک و معیاری باید باشد؟ 

الویت بندی بستگی به تشخیص ما دارد. ما نمی‌توانیم هرکس اثری را ثبت کرد معترض شویم که چرا ثبت کردی. باید به خودمان اعتراض کنیم که چرا داشته‌های فرهنگی خودمان را نمی‌شناسیم و وقتی می‌شناسیم که دیگران بیدارمان می‌کنند. نکته اینجاست که ما ابتدا نگاه کنیم چه داشته‌هایی داریم و در زندگی حیات اجتماعی و جهانی این داشته‌ها چه کمکی به ما می‌کنند بعد به دنبال ثبت و معرفی آنها برویم. گلایه از ثبت دیگران کاری را از پیش نمی‌برد اما هرآنچه را ما مغفول بدانیم دیگران ممکن است با آن آشنا شوند و از آن به نفع خودشان بهره ببرند.
مریم اطیابی
کد خبر: 52300
Share/Save/Bookmark