«بتمن» یا «مردخفاشی» اولین بار توسط باب کین و «بیل فینگر» آفریده شده است. این شخصیت ابرقهرمان، ابتدا در شماره ۲۷ کمیک های کارآگاهی (می ۱۹۳۹) حضور پیدا کرد و پس از آن جهت اصلی چاپ انتشارات دی سی کامیکس تبدیل شد. باب تا سالهای میانی دهه چهل میلادی طراحی و کار روی بتمن را رها نکرد. بعد ازآن تا سال ۱۹۶۶ جسته و گریخته کار خود را با عنوان طراح بتمن ادامه داد. در دهة ۵۰ میلادی از باب درخواست شد تا برای کار روی سریال «گربه شجاع» به هالیوود برود. در سال ۱۹۶۵ دوباره از وی دعوت به عمل آمد تا برای همکاری در ساخت سریال تلویزیونی بتمن به هالیوود بازگردد. بابت کین درسال ۱۹۶۹ میلادی، کارتون «کول مک کول »را ساخت. او همچنین دراین سالها، گالریهای نقاشی زیادی برپا کرد و بعد دردهة ۷۰ به هالیوود بازگشت و در ساخت فیلم سینمایی بتمن همکاری کرد،خودش گفته: درآغاز، «مایکل کیتون» انتخاب اول من برای ایفا نقش بتمن نبود. ولی کارگردان فیلم، «تیم برتون» مرا مجاب کرد که باید به دنبال شخصی سه بعدی و زنده باشیم و از ساخت پهلوان پنبه بپرهیزیم و در آن میان مایکل کیتون تمامی قابلیتها را دارا بود. ما می دانستیم بی شک جوکری که داریم صفحة سینما را منفجر خواهد کرد و ما جداً احتیاج به بازیگری قوی داشتیم که بتواند در برابر بازی «جک نیکلسون» بازیگر «جوکر» پاسخگو باشد. قابلیتهای مایکل کیتون با دیوانگیهای نیکلسون برابری میکرد یک دیوانگی خاص که در چشمان هر دو دیده میشد.
در نسخه اصلی داستان و بیشتر بازنویسی ها، شخصیت مخفی بتمن، «بروس وِین» است. یک میلیونر آمریکایی(و بعدها میلیاردر)، صنعتگر و نیکوکار است. هنگامی که در کودکی به جرم قتل پدر و مادرش مورد اتهام قرار گرفت، سوگند خورد که از بزهکاران انتقام خواهد گرفت. سوگندی که بعدها به شکلی آرمانی از عدالت بدل شد. وین خود را هم به صورت جسمانی و هم روانی تربیت می کند و لباسی با شمایل خفاش به تن کرده و به نبرد با تبهکاران می پردازد.بت من در شهر افسانه ای «گاتهام» فعالیت می کند و توسط یاران متعددی از جمله خدمتکارش« آلفرد پنی ورث»، رییس پلیس «جیمز گوردون» و بعضی مواقع توسط «بت گرل» همراهی می شود. او با تبهکاران بیشماری از جمله «جوکر»، «پنگوئن»، «دوچهره»، «پویزن آی وی»، «ریدلر» و «کت وومن» در جنگ است. بر خلاف سایر ابرقهرمان ها، بتمن هیچ قدرت خارق العاده ای ندارد. او از هوشیاری، دانش و فناوری، قدرت های کارآگاهی، قدرت های بدنی، هنر های رزمی، اراده ای محکم، قدرت مالی، ترساندن و غافلگیری در جنگ خود علیه جرم ادامه می دهد.نقطه ضعف بروس وین در کودکی ترسش از خفاشها بود. او به یکباره پس از دیدن خفاشی، آن را طالعش میبیند و تصمیم میگیرد این نقطه ضعف را به قدرت خود بدل کند و خود را به هیبت خفاش در میآورد. ساخت فیلم از شخصیت بت من تا آخرین ساخته «کریستوفر نولان» با داستانهای مختلفی ادامه پیدا کرد.چندین اقتباس تلویزیونی و سینمایی از داستانهای این ابرقهرمان کمیک انجام شدهاست که مشهورترین آنها دو اقتباس تیم برتون هستند. فیلمهای بتمن عبارتند از:
«بتمن (۱۹۸۹)»،«بازگشت بتمن (۱۹۹۲)» «بتمن برای همیشه(۱۹۹۵)» و «بتمن و رابین (۱۹۹۷)»،« بتمن آغاز میکند (۲۰۰۵)» و «شوالیه تاریکی (۲۰۰۸)» در دو فیلم اولیه «مایکل کیتون» در نقش بروس وین ایفای نقش کردو تیم برتون کارگردانی این دو فیلم را برعهده داشت در بتمن برای همیشه، «وال کیلمر» نقش بروس وین را بازی کرد وکارگردانی این فیلم برعهده «جوئل شوماخر» بود. در فیلم بتمن و رابین هم کارگردانی برعهده «شوماخر بود» و «جرج کلونی» درنقش بتمن حضور یافت. در دو فیلم آخر یعنی بتمن آغاز میکند و شوالیه تاریکی «کریستین بیل» در نقش بتمن حضور یافته و «کریستوفر نولان» این دوفیلم را کارگردانی کردهاست. آخرین فیلم از این مجموعه با نام «شوالیه تاریکی بر می خیزد» را هم کریستوفر نولان با بازی بیل ساخته است.داستان«شوالیه تاریکی بر می خیزد» از هشت سال بعد از آخرین فیلم شروع می شود یعنی وقتی که بتمن وارد تاریکی شد تا چهره دوروی «هاروی دنت» بدون خدشه باقی بماند،مردم بت من را مقصر مرگ دنت می داند در حالی که او در قسمت قبل با فداکاری مردم شهر را از وقوع حادثه نجات داده بود. وین که حالا منزوی شده به همراه خدمتکار وفادارش، آلفرد تنها و در غم مرگ عشق زندگی اش، «ریچل» در کاخ خود زندگی می کند.بروس در خانه اش با دزدی حرفه ای به نام «سلینا کایل (با بازی آن هاتاوی)» که گردنبندی که به یادگار از مادرش مانده را ربوده روبرو می شود،سلینا با لگدی که به پای شکسته بروس می زند فرار می کند.
شرکت وین رای به بی لیاقتی بروس می دهد و اینکه مدیرت باید عوض شود،«جان دگت» یکی از اعضای هیات مدیره از این امر بسیار خوشحال و بر آن پافشاری می ورزد اما مدیرت به «میراندا تیت (با بازی ماریون کوتیار)» که به بروس هم علاقه مند است می رسد،دگت از وقوع این تغییر بسیار عصبانی است.از سوی دیگر «بین (با بازی تام هاردی)» مزدوری که روی صورتش ماسک دارد(بنا به دلیل که اواخر فیلم می فهمیم) از «لیگ سایه ها» توسط «راس الغول (لیام نیسون)« بیرون انداخته شده به گاتهام بازگشته تا انتقام بزرگی بگیرد. فقط بتمن می تواند او را متوقف کند، اما کجاست معلوم نیست.بروس که متوجه شده حادثه ای در حال وقوع در شهر شده به دیدار«لوسیوس فاکس (مورگان فریمن)» می رود تا ببیند این دوست مخترع اش چه وسیله جدیدی را اختراع کرده است، دو نفر دیگر را با او می بیند،رئیس پلیس «جیم گوردون(گری الدمن)» و «جان بلیک (جوزف گوردون لویت)» که حالا دستیار گوردون شده به شمار می آید.بلیک در یتیم خانه ای بزرگ شده که تحت سرپرستی خاندان وین بوده است.
بروس به جستجوی سلینا می رود تا با کمک او بین را بیابید،همه چیز مطابق خواسته بروس پیش می رود اما هنگام روبرو شدن با بین به سختی از او شکست می خورد و به سیاهچالی که تاکنون فقط یک نفر از آن فرار کرده تبعید می شود.در حالی که پلیسهای با نقشه بین درون تونلهای فاضلاب شهر گیر افتاده اند و کمیسر گوردون در بیمارستان بستری است شهر به دست بین می افتد،او زندانی های خطرناک را از زندان شهر فراری می دهد و هرج و مرج شهر را فرا می گیرد. در حالی که بروس در سیاه چال زندانی است بین ساختمان بورس و یک استادیوم فوتبال را منفجر می کند،حالا متوجه می شویم هدف «بین» برانداختن طبقات حاکم و در اصل نابودی شهر با استفاده از سلاح هسته ای که قرار بوده از آن برای تولید انرژی پاک استفاده شود.بین دادگاههای فرمایشی تشکیل داده و مشغول گرفتن انتقام از روسای شهر است،کاراگاه بلیک و کمیسر گوردون که با چند نفر از دوستان باقی مانده دنبال یافتن سلاح بین که مدام با ماشینی در حال جابجایی در شهر است به دست افراد بین می افتند.بروس بالاخره که موفق به فرار از زندان شده به شهر بر می گردد،چیزی به انفجار شهر نمانده...
بد من این فیلم یعنی بین هیچگاه به پای «جوکر» با بازی «هیث لجر» مرحوم نمی رسد.او شر است اما مثل جوکر روانی نیست و با قدرت بدنی بالایش نتوانسته مانند جوکر بدرخشد شاید یکی از دلایلش استفاده از ماسک برای این شخصیت بوده است.صورت جوکر هنگام گفتن دیالوگهای اعصاب خردکنش بسیار انعطاف پذیر دیده می شد در حالی که این امر را در صورت بین مشاهده نمی کنیم و خب این امر به کاهش تاثیر پذیری تماشاگر از نقشی که هاردی آنرا بازی کرده کمک می کند.
موسیقی فیلم هم که اثر هانس زیمر است مثل همیشه است. تِم این موسیقی با آن که حماسی نیست، اما با اکشن فیلم خیلی خوب جور در می آید. بخش اعظمی از شهرت سری بتمنی که نولان کارگردانی کرده است، مدیون ضربآهنگهای حیاتبخش موسیقی زیمر است.والی پیفیستر تصویر بردار که سابقه چندین همکاری با نولان داشته اینجا هم قابهای تاریخی ای ارائه می دهد.
فیلم چند دیالوگ جالب دارد مثل دو مورد زیر:
(بتمن از سلینا می خواهد سوار تانک پرنده اش شود)
سیلنا:مامانم همیشه می گفت سوار ماشین غریبه ها نشم
بتمن:این ماشین نیست!
(بروس که حالا ورشکست شده سلینا را می بیند)
سیلنا:متاسفم که پولهاتو از دست دادین!
بروس:نه نیستی!
و در پایان اینکه قسمت سوم از سه گانه بتمن ساخته نولان نسبت به پایانهای فیلم های سوپر قهرمانی بهتر تمام می شود معمولا در فیلمهایی که به صورت سه گانه ساخته می شوند این اتفاق نمی افتد.نولان با پایانی که برای این فیلم رقم زد عملا قالب استاندارد فیلم های ابر قهرمانی گذشته را منسوخ کرد.در مجموع این ساخته نوان هم کار قابل قبولی به نظر می رسد.