احمد نادعلیان هنرمند فعال در عرصه هنر محیطی چندی پیش دچار سکته قلبی شد. به همین منظور و در عیادت از این هنرمند به صحبت های او گوش سپردیم.
آیا وزارت ارشاد توجه ویژه ای به بیماری شما داشت؟ آیا معاونت هنری در پرداخت هزینه های درمان به شما کمک کرد؟
حقیقتاً من چنین کمکی را نخواستم و حداقل در مورد فعالیتی که من انجام می دهم و به صورت موازی با دانشگاه همکاری می کنم، شرایط متفاوتی دارم.
کل روند بیماری من یک هفته بوده است. این بیماری مانند بیماری های دیگر نیست که علائم آن کم کم آشکار می شود و درمانی طولانی دارد. بیماری من در بروز و درمان اولیه در بازه زمانی ۵ روزه اتفاق افتاد. اگرچه مراقبت های آن تا یک سال و ملاحضات شاید تا پایان عمر ادامه دارد.
من از دو وجه به دو حوزه مرتبطم که این سبب گسترش روابط من در حوزه بیمه و خدمات درمانی می گردد. در حوزه کاری خود هم هنرمند هستم و هم استاد دانشگاه . همین امر سبب شد اداره ارشاد از یک طرف و از طرف دیگر مسئولین دانشگاه در حین درمان این نکته را یادآور شدند که اگر کمکی از دستشان برمی آید انجام دهند.
در زمانی که در بیمارستان بستری بودم رئیس دانشگاه به دیدنم آمد. مسئولین اداره ارشاد نیز در روزهای گذشته. اما این بدین معنا نیست که همه افرادی که به عنوان هنرمند شناخته می شوند و یا به این کمک نیاز دارند به این نحو مورد توجه قرار گیرند.
در مورد تأمین هزینه های درمانی و حمایت از هنرمندان توسط وزارت ارشاد چه نظری دارید؟
در کشورهای مختلف اداره فرهنگ وجود دارد که ما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به عنوان جایگزین داریم. آکادمی هنر که ما آن را فرهنگستان هنر می نامیم. بعضی از افراد ممکن است با دانشکده های هنری نیز ارتباط داشته باشند. افرادی نیز با سازمان زیبا سازی و یا شهرداری همکاری می کنند. هر یک از این ارگان ها می توانند وظایفی را در خدمت به هنرمند انجام دهند.
در گذشته رسم بر این بود که هر هنرمندی بیمار می شد از سر ترحم آثار او را برای موزه هنرهای معاصر خریداری می کردند. البته این برخورد با هنرمند شکل خوشایندی نداشت که برای یک موزه کار بخریم تا هنرمند مشکل مالی اش حل شود. بسیاری از موزه های دنیا آثار هنری من دارند اما موزه هنرهای معاصر هنوز هیچ اثری از من خریداری نکرده است. حتماً نباید سکته کنم بیمار شوم یا بی پول بمانم تا اثری از من به موزه راه یابد. یعنی این موضوع ملاک خوبی برای انتخاب اثر نیست. اما به هر حال اگر یک رفتگر شهرداری باشم بیشتر به حالم رسیدگی می شود. به یاد دارم آقای کرباسچی در زمان تصدی خود می گفت من پوششی برای رفتگران تعیین کردم که شبرنگ داشته باشد تا رفتگران در شب دیده شوند و دفتری تأسیس کردم تا هر چند وقت یکبار برای آزمایش سلامت مراجعه کنند چون شغلشان ایجاب می کند. این نشان می دهد در جامعه ما توجه به یک هنرمند کم تر از توجه به یک کارگر شهرداری است.
بعدها از یکی از دوستانم شنیدم در حوزه فرهنگ هم افرادی که عضو پیوسته و یا ناپیوسته فرهنگستان هنر هستند؛ هر از گاهی مورد بررسی سلامت قرار می گیرند.
این که ۵۰ درصد از استادان بنام عضو پیوسته فرهنگستان نیستند چه دلیلی دارد؟
این دسته بندی هیچ قانون خاصی ندارد. تا آن جا که دورادور در جریان هستم ظاهراً تمام هم و غم برخی افراد این است که ریشه هنر و هنرمند را از بن بکند . البته نه به شکل آشکار بلکه به شکل پنهانی. وقتی شیر فلکه منابع مالی را ببندیم اراده ای که آثاری هنری را ایجاد می کرد؛ عملاً از بین می رود.
با این حال برخی از هنرمندان از چند ارگان سود می برند و برخی هیچ نفعی نمی برند. علیرغم این که هنرمندان بسیار ارزشمندی هستند که با هیچ ارگانی در ارتباط نیستند. برخی از هنرمندان هم عضو فرهنگستان هنر هستند و هم در ارشاد برو و بیا دارند. هر جا داوری و یا سفارشی باشد حضور دارند. در دانشگاه هستند. از هر جا بهره ای می برند. اما در این آشفته بازار یک مشکل مطرح است و آن این است که اگر هنرمندی این ارتباطات را نداشته باشد و برای او بیماری ناگهانی پیش آید؛ کسی به داد او نمی رسد.
بیماری شما چقدر هزینه در بر داشت؟
اگر بر طبق آمار و ارقام با شما سخن بگویم از زمانی که درد قلب من آغاز شد و به بیمارستان منتقل شدم ۳۵ میلیون هزینه کردم.
این در حالی است به واسطه تدریس در دانشگاه واجد بیمه تکمیلی بودم. اگر بیمه نداشتم باید ۶۶ میلیون هزینه درمانی بپردازم.
البته این گونه تصور می شود که هنرمندان یا اساتید دانشگاه از تمکن مالی برخوردارند. اما خانه مسکونی من و خانواده ام تنها ۵۴ متر مساحت دارد. در واقع اگر شامل بیمه نبودم باید یک سوم مساحت خانه مسکونه ام را صرف درمان بیماری که بر من حادث شده، می کردم . حال اگر این بیماری دامن گیر دو تن از اهل خانه بیمار می شد؛ باید منزل مسکونی خود را درازای هزینه های درمانی از دست می دادم.