به گزارش هنرنیوز، «هیئت مشترک» ایران ـ استرالیا در زمستان ۱۳۸۱ پا گرفت؛ سرپرست ایرانی این هیئت «کوروش روستایی» و سرپرست غیرایرانی آن «دنیل پاتس» بود. این «هیئت مشترک» در دو فصلِ پیاپی در بهمن و اسفند ۱۳۸۱ و خرداد و تیر ۱۳۸۲ پژوهشهایی میدانی در منطقهٔ ممسنی انجام دادند. این پژوهشها عبارت بود از کاوش لایهنگاری تپه «نورآباد» و تُل «اسپید» و نیز بررسی باستانشناختی دشتهای «رستمِ ۱ و ۲» و درههای پیرامونیِ آنها.
هیئت مشترک چه کردند؟
اعضای ایرانی هیئت مشترک عبارت بودند از کوروش علمداری، علیرضا خسروزاده، محسن زیدی، کریم علیزاده، آرش لشکری، علیرضا عسکری چاوردی، لیلی نیاکان و مژگان سیدین (همگی از اعضای هیئت علمی و کارشناسان پژوهشکده باستانشناسی و استان فارس) و اعضای استرالیایی هیئت، لوید ویکس و کمرون پیتری و برنادت مککال.
کوروش روستایی -سرپرست ایرانی هیئت- در این باره میگوید: «تلاش اصلی ما این بود که هرچه ممکن است به صفت «مشترکِ» این هیئت معنا دهیم. به همین خاطر، در مراحل کاوش و پس از کاوش، اعضای ایرانی تا آنجا که در توان داشتند در کنار اعضای غیرایرانی نقش خود را ایفا کردند.
در آمادهسازی گزارش نهایی قرار بر این بود که اعضای هر گمانه و نیز گروه بررسی، گزارش خود را تنظیم و به نام خودشان در کتاب نهایی چاپ شود، که چنین نیز شد.
به هر روی، گزارش نهایی پژوهشهای باستانشناختی «هیئت مشترک» ایران ـ استرالیا در سال ۱۳۸۵ پس از کنترل نهایی از سوی سرپرست و اعضای ایرانی و استرالیایی توسط پژوهشکدهٔ باستانشناسی و در ایران بهزبان انگلیسی منتشر شد. در مشخصات کتابشناسی این کتاب آمده است:
Potts، D. T. and K. Roustaei (Editors). ۲۰۰۶. The Mamasani Archaeological Project، Stage One: A report on the first two seasons of the ICAR-University of Sydney Expedition to the Mamasani District، Fars Province، Iran. Tehran: Iranian Center for Archaeological Research.
«کتاب گزارش هیئت مشترک ایران استرالیا که در سال ۱۳۸۵ در ایران چاپ شد و نام پاتس و روستایی به عنوان «ادیتور» روی جلد آمده»
روستایی در مورد چاپ این کتاب توضیح میدهد: «نام پاتس و من به عنوان «ادیتور» روی جلد کتاب آمده بود همان زمان به دوستانِ اعضای هیئت گفتم که فقط «مصالح ملی» اقتضا میکند که نام من (به عنوان سرپرست هیئت) روی جلد بیاید وگرنه خود، بهخوبی آگاهم که کمترین نقش را در شکلگیری این کتاب داشتهام. فصلهای گوناگون کتاب، همانگونه که پیشتر اشاره کردم، توسط اعضای هر گروه نوشته شده و به نام آنها مورد ارجاع است»
دو نامی که سه سال بعد اضافهمیشود!
به گزارش هنرنیوز، اما در این بین برای کتاب گزارش نهایی پژوهشهای «هیئت مشترک» ایران ـ استرالیا اتفاق عجیبی رخ میدهد. سالها میگذرد تا اینکه در سال ۱۳۹۱ دکتر مرجان مشکور، به روستایی خبر میدهد که کتابِ نورآباد، یعنی همان کتابی که در بالا بدان اشاره شد، ظاهراً با اضافاتی دوباره چاپ شده، ولی این بار نه در ایران بلکه در انگلستان (در سری انتشاراتِ BAR) و نه به «ادیتوری» پاتس و روستایی، بلکه دو نفر دیگر به نامهای روی جلد کتاب افزوده شده است! این دو نفر همان کمرون پیتری و لوید ویکس، اعضای استرالیاییِ «هیئت مشترک» بودند.در روی جلد کتاب منتشر شده جدید آمده است:
Potts، D. T.، K. Roustaei، C. A. Petrie and L. R. Weeks (Editors). ۲۰۰۹. The Mamasani Archaeological Project، Stage One: A report on the first two seasons of the ICAR-University of Sydney Expedition to the Mamasani District، Fars Province، Iran. BAR International Series ۲۰۴۴.
«ویراست دوم همان کتاب که در سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹) در انگلیس چاپ شد و نام دو نفر استرالیایی به عنوان «ادیتور» به آن اضافه شده»
این رُخدادی غریب بود، زیرا در تمام مراحلِ کار میدانی و تدارکاتی و اجرایی و مراحل کاوش و پس از آن تا آمادهسازی گزارش نهایی، سرپرست استرالیایی هیئت با روستایی مرتب از طریق ایمیل در تماس بود ولی در افزودن نام «دو تن دیگر» به «ادیتورهای» کتاب و بازچاپ آن در انگلستان هیچ تماسی با سرپرست هیئت ایرانی نگرفته بود! این عمل آنچنان غیرعادی بود که تا مدتها روستایی نمیدانسته واکنشش به آن، چه باید باشد.
«پاتس» چرا طرف ایرانی را مطلع نکرد؟
روستایی در این باره به خبرنگار هنرنیوز توضیح میدهد: «روشن است که طرف استرالیایی آنچنان خود را مستقل در این کار میدید که حتا برای رعایت ظاهرِ امر نیز نیازی به در جریان گذاشتن سرپرست ایرانی برنامه برای بازچاپ کتاب و افزودن نام دو تن از اعضای استرالیایی به نام «ادیتورهای» کتاب نمیدید. آیا معنی این عملِ آنها این بود که طرف ایرانی نقش و سهمی در تدوین کتاب نداشته است؟ گیریم که چنین بوده، ولی آیا در «تفاهمنامه» ی امضاشده بهروشنی نیامده بود که هرگونه امر انتشاراتی و ارائهٔ نتایج بهصورت سخنرانی و غیره باید با تصمیم هر دو سرپرست ایرانی و غیرایرانی انجام شود؟»
کسب اجازه فقط از پژوهشکده
با پیگیریهای روستایی، او متوجه میشود که پاتس در اُکتبر ۲۰۰۹ طی نامهای از رییس وقت پژوهشکده درخواست خود را مبنی بر بازچاپ کتاب در خارج از کشور و افزودن نام دو تن از اعضای هیئت استرالیایی به نام «ادیتورهای» کتاب ارائه کرده و وی نیز طی نامهای موافقت خود را با این درخواست اعلام میکند.
واکنش پژوهشگاه به موضوع
با تغییر دولت در بهار سال ۱۳۹۲، جلیل گلشن به ریاست پژوهشگاه میراث فرهنگی منصوب شد و روستایی شرح ماوقع را با مستنداتی که گردآوری کرده بود همراه نامهای و نیز به صورت حضوری برای او تشریح میکند. گلشن به واحد بینالملل دستور میدهد که با هماهنگی روستایی نامهای تهیه شود و برای پاتس فرستاده شود. در این نامه گلشن با تأیید اقدام پاتس مبنی بر اخذ مجوز کتبی از پژوهشکده برای بازچاپ کتاب، اقدام او را در بیخبر گذاشتن سرپرست ایرانی از روند ویراست دوم کتاب تقبیح میکند و به او میگوید که ضمن عذرخواهی از روستایی به دلیل اینکه وی را در جریان بازچاپ کتاب و افزودن نام دو نفر به «ادیتورهای» کتاب نگذاشته، نسخههای کتاب گردآوری شود و نیز نسخههای پی دی اف نیز پس از حذف نام آن دو نفر که بدون هماهنگی با سرپرست ایرانیِ «هیئت مشترک» ایران ـ استرالیا اضافه شده، میتواند در فضای مجازی بارگذاری شود.
توجیه «پاتس» برای یک رفتار غیراخلاقی
اما پاتس به این نامه چنین پاسخ داد که اجازهٔ چاپ کتاب و افزودن نام آن دو نفر را از رییس وقت پژوهشکده باستانشناسی گرفته است. اما آنچه پاتس بیپاسخ گذاشت، موارد اصلی نامهٔ گلشن بود، یعنی گردآوری نسخههای کتاب و اصلاح نسخۀ دیجیتالی آنکه در اینترنت بازگذاری شده بود. پس از خواندن «پاسخ» پاتس، که آشکارا درخواستهای گلشن را نادیده گرفته بود، رییس پژوهشگاه ادامهٔ نامهنگاری را بیفایده دانست و موضوع مسکوت گزارده شد. بیتردید در این سالها برخی از باستانشناسان ایرانی بهضرورت، به این کتاب مراجعه کرده و ارجاعی به آن دادهاند و پی بردهاند که این کتاب در سال ۲۰۰۹ با «ادیتوری» چهار نفر در انگلیس بازچاپ شده است.
اگر «روستایی» چنین میکرد واکنش «پاتس» چه بود؟
روستایی در مورد این رفتار غیر اخلاقی پاتس در حوزه باستانشناسی به خبرنگار هنرنیوز میگوید: «اصلیترین ایرادی که به بازچاپ کتاب نورآباد در انگلیس وارد است اینکه چرا پاتس من را از قصد خود مبنی بر چاپ دوبارهٔ کتاب (با تغییراتی اندک در متن) و افزودن نام دو تن از اعضای استرالیایی هیئت به عنوان «ادیتور» بیخبر گذاشت. آیا او چنین پنداشته که با اخذ مجوز کتبی از پژوهشکدهٔ باستانشناسی برای بازچاپ کتاب، دیگر نیازی به دانستن نظر من، به عنوان سرپرست ایرانی هیئت، در این باره نیست؟ اما مگر کجای دنیا چنین عمل میشود؟ آیا در «تفاهمنامه» ی امضاشده بین پژوهشکده و دانشگاه سیدنی این موضوع به صراحت بیان نشده که هرگونه انتشاراتِ حاصل از «برنامههای مشترک» باید با نظر و هماهنگیِ هر دو سرپرست ایرانی و غیرایرانی باشد؟
شکل سمت راست: جلد ویراست نخست کتابِ مورد بحث که در سال ۱۳۸۵ (۲۰۰۶) در ایران به چاپ رسید؛ شکل سمت چپ: جلد «ویراست دوم» که در سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹) در انگلستان به چاپ رسید.
آیا پاتس چنین میپنداشت که در صورتی که از من نظرخواهی کند، با آن مخالفت خواهم کرد؟ سؤال من از آقای پاتس این است که اگر بنده همین کتاب را با اضافاتی و نیز افزودن نام دو تن از اعضای هیئت ایرانی در یکی از کشورهای اروپایی بازچاپ میکردم و این همه بدون اطلاع او بود، واکنشش چه میبود؟ آیا بیتفاوت از کنار موضوع رد میشد؟ آیا پاتس سرپرست و اعضای ایرانی «هیئت مشترک» ایران ـ استرالیا را آنقدر در تولید این کتاب «بیاثر» دانستهکه نیازی به اطلاعرسانی و نظرخواهی از آنان ندیده است؟ آیا سرپرست ایرانی صرفاً مسئولیت تدارکات و امور اجرایی را داشته است؟»
«پاتس» مصداق دیگرانی که عادت به ندیدن باستانشناس ایرانی دارند
او ادامه میدهد: «شاید برخی بگویند پاتس با گرفتن مجوز کتبی از پژوهشکده، کار خود را انجام داده و این وظیفهٔ پژوهشکده بوده که من را در جریان بگذارد. در اینکه پژوهشکده در این رابطه کوتاهی کرد و من را در جریان این درخواست نگذاشت، تردیدی نیست، اما سخن اصلی من با آقای پاتس است که چطور برای هماهنگیهای تدارکاتی و اجرایی مرتب با سرپرست ایرانی در تماس بود ولی برای امر مهمِ چاپ دوبارهٔ کتاب در خارج از ایران خود را بینیاز از نظر طرف ایرانی میداند. باید توجه داشت که پاتس این عمل را «آگاهانه» انجام داده و تا آنجا که میدانم هیچیک از اعضای ایرانی هیئت نیز از ماجرای بازچاپ این کتاب تا زمانی که منتشر شد، خبر نداشتند.»
بیاحترامی به هیئت ایرانی بیاحترامی به دولت و مردم است
روستایی با اشاره به اینکه در این ماجرا، نقش پژوهشگاه و پژوهشکدهٔ باستانشناسی بهعنوان طرف حقوقیِ این تخلفِ آشکار از مفاد «تفاهمنامه» بسیار مهم است، میگوید: «منطقاً اگر حقِ فردی از افراد پژوهشگاه در موضوعی کاری پایمال شود، این پژوهشگاه است که باید وارد ماجرا شود و طبق مفاد «تفاهمنامه «های موجود و مقررات داخلی خود احقاق حق کند. بنابراین، همانگونه که این موضوع را بهروشنی و با جزئیاتی بسیار برای رؤسای پژوهشگاه و پژوهشکده گفتهام، انتظار دارم که این حق پایمالشده که در واقع توهینی آشکار به حضور و نقش طرف ایرانی در «هیئتهای مشترک» است، از سوی دستگاه بهصورت عادلانه پیگیری شود. باید توجه داشت که این موضوعی نیست که با تساهل به آن بنگریم؛ مسئله شخص من نیست، مسئله این است که این موضوع برای هر ایرانی که اتفاق بیفتد، عملی توهینآمیز است و مستوجب واکنشِ شایسته به آن. نقش من در این «هیئت مشترک»، بهعنوان نمایندهٔ پژوهشگاه بوده است که خود نمایندهٔ دولت و مردم ایران است.»