اهل بيت‏عليهم السلام و سادات در جهان اسلام (1)

2 بهمن 1390 ساعت 22:56

ظاهرا نياز به توضيح نباشد كه در قرآن در چند مورد از جمله آيات‏مربوط به اولى‏القربى، آيه مباهله، آيات خمس و انفال، آيه تطهير صريحا، ودر آياتى ديگر ايماء، قرآن راجع به اهل بيت‏عليهم السلام سخن گفته است


 
 
چنانچه بخواهيم دورنمايى از موضع اهل بيت‏عليهم السلام و ذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله، وبه طور كلى سادات در جوامع اسلامى، ترسيم كنيم لازم است كتابها و مآخذمربوط به موضوعات ذيل را مد نظر قرار دهيم:

- كتب انساب و مشجرات كه تعداد آنها زياد است، و من بر سه كتاب‏كه فهرست طبقات نسابين را در بردارد، اطلاع يافته‏ام:

اول، كتاب منية الراغبين فى طبقات النسابين نوشته سيد عبدالرزاق كمونه‏حسينى ط نجف به سال ۱۳۹۲ه . وى ۵۱۸ تن از نسب‏نويسان را نام برده‏است. در آغاز كتاب اصطلاحات علم نسب را ذكر كرده، آن گاه آنان را قرن‏به قرن به ترتيب حروف تهجى معرفى نموده است.

دوم، كتاب طبقات النسابين از ابوبكر زيد ط رياض به سال ۱۴۰۷ه . وى‏كه از كتاب اول اطلاع داشته ۵۸۸ تن را نام مى‏برد.

سوم-طبقات النسابين از نسابه عصر ما، آية‏الله مرعشى كه نام آن درمقدمه آن دو كتاب و نيز در مقدمه سيد محمد صادق بحرالعلوم بر كتاب‏عمدة‏الطالب آمده است، ولى من آن را نديده‏ام و ظاهرا به طبع نرسيده باشد.

اين حجم ضخيم از كتابها و علماى انساب كه غالبا در شناخت‏سلسله‏سادات است كه به نحوى به رسول اكرم(ص) منتهى مى‏شوند و برخى از آنهابه انساب عرب يا قريش يا طوايف ديگر مربوط و يا شامل همه انساب است،خود حاكى از گسترش موضوع سادات است.

در اين جا لازم است دانسته شود كتابهاى انساب دو نوع است: مشجر ومبسوط.

مبسوط، هر يك از سلسله‏ها را از بالا به پايين، از جد اعلا تا پدرخانواده ذكر مى‏كند، در حالى كه مشجر از پايين آغاز مى‏كند و به اصطلاح از(بطن اسفل) آغاز و تدريجا پدران را تا جد اعلا نام مى‏برد. (۱)

۲- بررسى خاندانهاى نقابت و نقباى سادات يا نقيب الاشرافها كه درسراسر كتب تاريخ و تراجم رجال نامى اسلام، اين عنوان به چشم مى‏خورد،ولى اكنون حضور ذهن ندارم كه آيا كتابى درباره نقابت و سلسله نقبا تاليف‏گرديده است‏يا نه؟

در هر حال تاريخ پيدايش اين سمت و سير آن در كشورهاى اسلامى درادوار مختلف، به شناخت موقعيت‏سادات در جهان اسلام كمك شايانى‏مى‏نمايد.

- مطالعه سلسله‏هاى ملوك و امرا و حكومتهايى كه از ميان خاندان‏پيغمبرصلى الله عليه وآله در تاريخ اسلام جابجا تاسيس گرديده و يا تاكنون وجود دارد. اين‏بخش را مى‏توان در كتابهاى مربوط به طبقات سلاطين اسلام از جمله كتابى‏به همين نام و كتابى به نام سلسله‏هاى اسلامى ملاحظه كرد.

- سيرى در زندگى مشايخ فرقه‏هاى تصوف و طرق عرفانى و ارباب‏سير و سلوك در گذشته و حال كه اكثرا خود را از نسل پيغمبرصلى الله عليه وآله مى‏دانند وگويا اين امر را ملاك مشروعيت رهبرى خود به شمار مى‏آورند.

- بررسى سلسله طريقت صوفيان كه تقريبا همه آنان سرانجام به‏على‏عليه السلام مى‏رسند، و اين بحث‏بسيار گسترده، و مبتنى بر رسيدگى سلسله‏مشايخ همه فرقه‏هاى تصوف است در سراسر كشورهاى اسلامى كه سهم آنان‏در اهل نت‏خيلى بيشتر از شيعه است، و اصولا در مناطق سنى‏نشين‏طريقه‏هاى مختلف وجود دارد و كمتر كسى است كه پيرو يكى از اين طريقه‏هانباشد و همه آنان عواطف خاصى به اهل بيت‏عليهم السلام نشان مى‏دهند.

- بررسى قبور و بقعه‏هاى متبركه امامزاده‏ها و سادات در سراسر جهان‏اسلام كه نزد همه مسلمين احترام دارند.

- بررسى خاندانهاى سادات از بزرگان علماى اسلام از طبقات فقها،مفسرين و متكلمين كه هر كدام از اين خاندانها در جامعه خود برجستگى‏داشته‏اند و نسب به اهل بيت‏عليهم السلام مى‏رسانيده‏اند.

علاوه بر اينها كه از منابع مهم بحث ماست، در لابلاى كتابهاى تاريخ وبخصوص تاريخ شهرها مانند تاريخ بيهق، تاريخ بغداد، تاريخ دمشق و ياخطط مقريزى و كتابهاى مربوط به شهرهاى مغرب و اندلس و شبه قاره هندو جز آن، مى‏توان به منابع ذيقيمتى دست‏يافت.

به هر حال، جايگاه ذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله در اسلام به قدرى گسترده است كه‏شايد هيچ موضوع ديگرى چنين وسعت نداشته باشد.

حال كه اجمالا روشن شد مساله مورد بحث ما به چه موضوعاتى ارتباطدارد و اجمالا جهت‏بحث در آن، به چه منابعى بايد رجوع كرد، به طورپراكنده از هر يك از آن موضوعات، فهرستوار مطالبى را مى‏نگارم تا شاهدعرضم باشد (و مشت نمونه‏اى از خروار).

فضايل اهل بيت‏عليهم السلام در كتاب و سنت
ظاهرا نياز به توضيح نباشد كه در قرآن در چند مورد از جمله آيات‏مربوط به اولى‏القربى، آيه مباهله، آيات خمس و انفال، آيه تطهير صريحا، ودر آياتى ديگر ايماء، قرآن راجع به اهل بيت‏عليهم السلام سخن گفته است.

در روايات مسلمين اعم از شيعه و اهل سنت‏به طور اعجاب‏آور،روايات در فضيلت اهل بيت‏عليهم السلام و محبت آنان آمده است كه در اين‏باره‏كتابهاى فراوان مستقل و نيز بخشهايى از صحاح سته و ديگر مجامع حديثى‏اهل سنت و شيعه تاليف شده است.

ما از طرح مساله اهل بيت‏عليهم السلام در كتاب و سنت، اين نكته واضح رايادآور مى‏شويم كه با وجود اين همه نصوص فراوان در كتاب و سنت و درروايات مروى از همه طرق اسلامى، هيچ فرد مسلمانى نمى‏تواند از اظهاردوستى و محبت‏به اهل بيت‏عليهم السلام شانه خالى كند، زيرا در قبال يك امر قطعى‏و ترديدناپذير قرار خواهد گرفت.

بنابراين به طور قطع محبت و فضل اهل بيت پيغمبرصلى الله عليه وآله از ضروريات‏اسلام است; مانند نماز و روزه و حج و ديگر ضروريات اسلام. به نظرمى‏رسد كمتر موضوعى در اسلام و در كتاب و سنت‏به اين درجه از اهميت‏باشد. و چه خوب گفته است‏يكى از دانشمندان درباره على‏عليه السلام : «دوستانش‏از ترس و دشمنانش از روى عداوت، فضايل على‏عليه السلام را پنهان كردند،مع‏الوصف، فضايل او جهان را پر كرده است‏».

شايد در كمتر موضوعى به اين اندازه كتاب و مقاله و شعر و مديحه ومرثيه وجود داشته باشد.

كثرت ذريه رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله
به طور حتم در اسلام و شايد پيش از اسلام، حتى در تيره‏هاى دوازده‏گانه‏بنى‏اسرائيل، خاندانى به اين گستردگى و حجم ضخيم از لحاظ كمى و كيفى‏كه در خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله بوضوح ديده مى‏شود، سابقه نداشته است.

اما از لحاظ كمى و كيفى و تعداد نفوس و كثرت تيره‏ها، كافى است‏يك‏نظر اجمالى به كتابهاى انساب و مشجرات بيندازيم. ما از باب نمونه به طوراجمال كتاب معروف عمدة‏الطالب فى انساب آل ابى‏طالب نوشته احمدبن‏على‏بن حسين... ابوالعباس جمال‏الدين ابن عنبه داوودى طالبى حسنى (م‏۸۲۵ ه) نسابه عراقى را ذكر مى‏كنيم.

وى به هدف تصحيح نسب سادات و شناخت نسبهاى جعلى به خواهش‏يكى از سادات صاحب قدرت عصر خويش، اين كتاب را در اعقاب ابى‏طالب‏نوشته و پس از ذكر اولاد عقيل و جعفر، برادران على‏عليه السلام، در (اصل ثالث) به‏ذكر اولاد آن حضرت مى‏پردازد و راجع به على‏عليه السلام و فرزندانش، شرح حال‏جامعى آورده است و تنها پنج تن از پسران على‏عليه السلام را داراى عقب مى‏داند:حسن و حسين‏عليهما السلام از نسل فاطمه سلام‏الله عليها، عباس، محمدبن حنفيه،عمرالاطرف از ديگر همسران على‏عليه السلام. آنچه در اين جا براى ما اهميت داردذريه امامين حسن و حسين‏عليهما السلام است.

وى در بحث از اعقاب سبطين مى‏گويد: اعقاب حسنين‏عليهما السلام دوازده‏سبط‏اند: شش سبط از حسن و شش سبط از حسين. و آن گاه حديث نبوى راكه فرمود: «سيكون من ولدى عدد نقباء بنى اسرائيل‏» بر آن دوازده سبطمنطبق دانسته است. در فصل اول، اعقاب حسن‏عليه السلام را از دو پسرش زيد وحسن (مثنى) در دو مقصد به تفصيل ذكر كرده است. عقب زيد يك سبط ازفرزندش حسن بن زيد و عقب حسن مثنى از پنج فرزند: عبدالله محض،ابراهيم عمر، حسن مثلث، داود و جعفر، جمعا شش سبط اعقاب امام حسن‏عليه السلام‏مى‏باشند، كه تا صفحه ۱۹۱ كتاب تفصيلا همراه شرح حال ذكر شده‏اند.

آن گاه در فصل دوم، اعقاب حسين‏عليه السلام را در شش سبط بدين كيفيت‏شمرده است: از ميان فرزندان حسين تنها فرزندش على‏بن الحسين‏زين‏العابدين‏عليه السلام پس از شهادت پدر زنده ماند، و از او شش سبط از شش‏پسر: محمد الباقرعليه السلام، عبدالله الباهر، زيدالشهيد، عمر الاشرف، الحسين‏الاصغر و على الاصغر، باقى ماند كه طى شش مقصد ذكر شده‏اند. اين بخش ازصفحه ۱۹۱ تا آخر كتاب را فرا گرفته است.

حال آنچه در كتاب عمدة‏الطالب آمده فرزندان على‏عليه السلام وفاطمه سلام‏الله‏عليها تا قرن هشتم و اندكى از قرن نهم است زيرا مؤلف در سال‏۸۲۸ ه ۰ق درگذشته است. اگر آن تيره‏هاى دوازده‏گانه را تا عصر حاضرحساب كنيم مسلما چند برابر نفوس مذكور در آن كتاب خواهد شد.

ضمنا بايد دانست كه بيشتر نسابه‏ها مانند صاحب اين كتاب، خود سيدبوده‏اند و ابن عنبه در اين كتاب جاى جاى آنان را نام مى‏برد و از ايشان نقل‏مى‏كند از جمله: الشريف الفاضل فى النسب و الطب و الشجاعة و الحجة شيخ‏العمرى و ابوالغنايم و ديگران.

ابن عنبه در پايان كتاب مى‏گويد: اين كتاب مختصر من فوائدى رادربردارد كه كتابهاى مبسوط ندارد، و هم ضوابطى را كه در خلال مطولات‏متفرق است.

نكته ديگر آن كه رسم نسب‏نويسان است كه اعقاب دختران را ذكرنمى‏كنند و تنها به ذكر دختران بلافصل افراد اكتفا مى‏كنند. حال اگردودمانهايى كه از طرف مادر سيد هستند به حساب آوريم، مثنوى هفتاد من‏كاغذ شود.

اينك اشاره‏اى به خاندانهاى سادات در كشورهاى مختلف مى‏كنيم:

سادات در مغرب
تعداد نفوس سادات علوى در مغرب اقصى (مراكش) بسيار زياد است وشايد متجاوز از يك مليون تن باشند. زيرا در اواخر قرن دوم دقيقا در سال‏۱۷۲ ه ق كه ادريس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على‏بن ابى‏طالب‏عليه السلام ،برادر كوچك محمدبن عبدالله بن الحسن معروف به (نفس زكيه) (۱۴۵ه ق)در مغرب قيام كرد و سلسله (ادراسه) را تشكيل داد، سادات فراوانى از نسل‏او و برادرش يحيى، در مغرب پديد آمدند كه تاكنون وجود دارند.

من در مغرب به افراد و شخصيتهاى متعددى از اساتيد دانشگاه و ديگران‏برخوردم كه ملقب به لقب «ادريسى‏»اند و نسب به ادريس بن عبدالله،سرسلسله خاندان ادريسى مى‏رسانند. سلسله نسب شاه كنونى مغرب به خودمحمدبن عبدالله (نفس زكيه) مى‏رسد كه اجداد وى در حدود قرن نهم هجرى‏از حجاز به مغرب رفته‏اند و از «ادراسه‏» مغرب نيستند بلكه از بنى اعمام‏ايشان و از اشراف مكه محسوب مى‏شوند.

علاوه بر اين، شخصيتها و خاندانهاى فراوانى با لقب «العلوى‏» در آن‏ديار وجود دارند و از احترام خاصى در بين مردم برخوردارند، مردم به آنها«سيد» يا به تعبير محلى «سيدى‏» مى‏گويند. در حدود ۲۳ سال پيش از اين درسفر اول خود به كشور مغرب، در نماز جمعه رسمى دولتى در «جامع الحسن‏الاول‏» جد شاه حسن كه او را حسن ثانى مى‏گويند، شركت كردم. راهنماى‏من كه يك دانشجوى ايرانى بود گفت: نمازگزاران دو صف مقدم، از«علويين‏» هستند كه به لحاظ احترام، جلو مى‏ايستند.

اتفاقا در آن روز خطيب جمعه كه از روى نوشته خطبه مى‏خواند، پس ازحمد و ثناى الهى و درود بر پيغمبرصلى الله عليه وآله و آل و اصحاب و خلفاى راشدين‏گفت: «و على ابنته فاطمة الزهراء و على امها خديجة الكبرى و على ابنيهاالحسن و الحسين رضى‏الله عنهم‏» اين جمله در خطبه‏هاى جمعه ديگر مناطق‏اهل سنت ذكر نمى‏شود، و خطبا به همان درود بر آل و اصحاب و خلفاى‏راشدين اكتفا مى‏كنند.

بارى، سادات در كشور مغرب از تعداد بيشتر و از احترام بالاترى‏برخوردارند.

سادات در اندونزى
در كشور بزرگ اندونزى كه اينك از لحاظ كثرت نفوس مسلمانها،برترين كشور اسلامى است و در حدود ۱۵۰ميليون جمعيت دارد، خاندان‏بزرگى با عنوان (علوى و علويها) زندگى مى‏كنند كه در طول تاريخ و تاكنون‏از احترام خاصى برخوردارند و بيشتر پستهاى بالا را در دست دارند. يكى‏از افراد برجسته آنان آقاى «اسد شهاب‏» است كه اينك پيرمرد شريف ومجللى است، داراى تاليفات، و آشنا به مسائل اسلامى جهان اسلام و زبان‏عربى است. و برخى از كتابهاى خود را به عربى نوشته است.

وى منشى مخصوص دكتر احمد سوكارنو، اولين رئيس جمهور اندونزى‏بوده و كتابى هم در زندگى آن مرد نوشته كه پرده از اعمال و عقايد وتمايلات او به مسلك كمونيستى، برداشته است، و در حدود ۲۳ سال پيش ازاين در لبنان در اولين برخورد من با او، آن كتاب را به من اهدا فرمود.

بار ديگر در سال ۱۳۴۴ شمسى او را در مكه در دفتر مؤسسه‏«رابطة‏العالم الاسلام‏» ديدم كه نماينده كشور خود در آن مؤسسه بود. واينك از سه سال پيش از اين به لحاظ سمت من در «مجمع جهانى تقريب‏مذاهب اسلامى‏» دوباره ارتباط ما برقرار گشته و در اين مدت دوبار به‏ايران آمده است، يك بار براى شركت در ششمين كنفرانس وحدت كه ازسوى آن مجمع برگزار گرديد. ديگر بار براى شركت در كنفرانس جهانى اهل‏بيت‏عليهم السلام، و مكاتبه بين ما ادامه دارد.

بارى، از ايشان پرسيدم شما از كدام يك از تيره‏هاى سادات هستيد؟

گفت: از اعقاب على بن جعفر عريضى، فرزند حضرت صادق‏عليه السلام و اصل‏ما از ناحيه (حضرموت) ساحل درياى هند است كه اجداد ما از آن جا به‏اندونزى هجرت كرده‏اند و در اصل شيعه بوده‏اند اما به لحاظ دورى از مراكزعلمى شيعه، سنى شافعى شده‏اند. اينك تدريجا دارند مستبصر مى‏شوند.خود او نيز شيعه است.

بنا به گفته وى علويون آن ديار مانند خود او، شجره نسب خود را حفظكرده‏اند و از اين علويون در حضرموت اكنون نيز هستند و برخى از آنان درسلطان نشين عمان به مقام وزارت هم رسيده‏اند. سيد محمد بن عقيل صاحب‏كتاب النصايح الكافية لمن يتولى معاوية از همين سلسله است. يك نويسنده‏جوان با لقب «السقاف‏» در اردن، كتابهايى در رد «شيخ محمدناصرالدين‏آلبانى‏»، عالم سلفى معروف عصر ما نوشته است. و نيز عالمى به نام سيدعبدالله علوى در لاذقيه زندگى مى‏كرده كه خاندانش هم اكنون هستند. و هردو از همين خاندان‏اند.

بارى، تعداد نفوس علويين دراندونزى و حضرموت و عمان، دقيقا معلوم‏نيست و شايد به صدها هزار برسند. شخصيتهاى معروفى از ميان آنهابرخاسته‏اند، از جمله خاندان معروف علمى «حبشى‏» از همين تيره از علويين‏مى‏باشند.

سادات در يمن
در بين زيديهاى يمن، خاندانهاى متعددى از اولاد امام حسن و امام‏حسين‏عليهما السلام در يمن از حدود ۱۲۰۰ سال پيش اقامت كرده‏اند و در معرفى وشرح حال سلسله‏هاى آنان كتابها نوشته‏اند. سادات در يمن هم اكنون نيز كه‏دستگاه امامت از آن ديار برافتاده است، از احترام خاصى برخوردارند، چه‏آنها كه به مذهب زيدى وفادار مانده‏اند، و يا به مذهب شافعى گرايش پيداكرده‏اند ولى عواطف و احساسات آنان مانند همه يمنيها عواطف شيعى است.يمن نيز مانند عراق و ايران از آغاز، كشور اهل بيت‏عليهم السلام بوده‏است.

زيديه در امام، شرط مى‏دانند كه يكى از فرزندان فاطمه سلام‏الله عليها وعلى‏عليه السلام و از ذريه امام حسن يا امام حسين‏عليهما السلام و فقيه و عادل و قائم به‏سيف باشد، در حالى كه شيعه اثنى عشريه افراد مشخصى از نسل امام حسين‏را با شرايطى از جمله اعلم و اتقى و اشجع با وصف «عصمت‏» امامان خودمى‏دانند.

سادات در عراق
از عصر على‏عليه السلام به بعد، خاندانهاى سادات در شهرهاى عراق و از جمله‏در بغداد، نجف، كربلا، كاظمين، حله، بصره، سامرا و ديگر جاها سكنى دارند.سادات كربلا و نجف و كاظمين، اكثر از خاندانهاى علمى معروف هستند;مانند خاندانهاى بحرالعلوم، طباطبائى، شيرازى، قزوينى، طالقانى، صدر،حكيم و جز اينها.

سادات محترمى هم در كربلا، نجف، كاظمين و سامرا كليددار اعتاب‏مقدسه‏اند، اما كليدداران سيد سامرا سنى هستند. يكى از عراقيهاى ساكن قم‏گفت ما سادات سامرا از اولاد جعفر كذاب، برادر حضرت عسكرى هستيم.وى بعد از پدر، مدعى امامت‏بود و گويا بعدا توبه كرد و در سال ۲۷۱ه .ق‏درگذشت.

در بغداد نيز از سادات سنى خاندانهايى وجود دارند; از جمله خاندان‏آلوسى; كه صاحب تفسير مهم روح المعانى است.


کد خبر: 36174

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcay6ne.49ni015kk4.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com