هنر بازتاب رخدادهای زندگی انسان است. ترجمان تصویری هرآنچه به هنرمند گذشته و ثبت خاطرات تلخ و شیرین او. در واقع هر آنچه سبب شود تا هنرمند به اندیشه فرو رود، و رخدادی که او را دچار تاثر یا خرسندی کند؛ قابلیت ثبت پیدا میکند. حال این رخداد به شکلی واقع گرایانه ثبت میشود و یا در سیر گذرش از دریچه روح هنرمند؛ استحاله مییابد و در شکلی نو ظاهر میشود.
در هر روی باید گفت که ثبت هنری یک رخداد فارغ از آنچه میپنداریم؛ نیازمند تاثیر بر وان هنرمند است، نه انتخاب او. به همین سبب بارها شنیدهایم که هنرمندی که سفارشی کار میکند، مورد شماتت سایرین قرار میگیرد و لقب هنرمند از او زدوده میشود.
هنر عکاسی یکی از هنرهایی است که مرز میان هنر و حرفه در آن به سختی قابل تشخیص است. بدین معنا که اگر هنرمند از خویش غاف شود؛ هر آن ممکن است هنرش روبه زوال نهد و به حرفه شباهت یابد. اما یکی از رخدادهایی که برای انسان هنرورز روزگار ما مهم است میزان تاثر او از یک اتفاق و میزان اثرگذاری آن رخداد است. همین موضوع سبب میشود تا مرز گم شده میان هنر و عکاسی دوباره آشکار شود.
اما در میان گونههای عکاسی، یکی را به هیچ طریقی نمیتوان هنر دانست. و آن عکاسی از جنگ است. این عکاسی در حیطه عکاسی خبری میگنجد، گرچه معیارهای زیبایی شناختی در آن دیده میشود؛ هنر نیست. شاید پذیرفتن این موضوع اندکی دشوار باشد اما این حقیقت چیزی از ارزش های این گونه عکاسی کم نمی کند. بلکه حیطه آنرا روشنتر میکند. آنچه از عکاسی جنگ در ذهن ما مانده گرچه گاه به ثبت وقایع و خاطرات و تلخ کامی لحظه وداع از یک شهید خلاصه شود، اما حقیقت این است که عکاسی جنگ، حیطه ای بسیار وسیع و ارزشمند دارد. حرفهای این گونه، در خدمت جنگ تغییر ماهیت داد و به ثبت ارزشهایی گماشته شد که نه تنها برای همه مردم حایز ارزش بود، بلکه برایشان همچون یک نیاز تلقی میشد. آنها را به نزاع با دشمن ترقیب میکرد و روح میهن پرستیشان را قوت میبخشید. در واقع اگر بخواهیم عکاسی جنگ را به شکلی دقیق مورد بررسی قرار دهیم، باید بگوییم، عکاسی جنگ پیوندهای بسیاری با دو علم روانشناسی و جامعه شناسی دارد.
این هنر هر آنچه باشد، نیازمند توجهی بیش آن است که امروز بدان وجود دارد. در واقع ما با هنرها و حرفه ها تنها از دید بصری در ارتباط هستیم، اما، آنها نیازمند تحلیل و بررسی عمیقی برای امتداد حیاتشان هستند.
عکاسی جنگ که امروزه بدان کمتر از پیش رقبت نشان می دهیم، یکی از رسالت های برتر عکاسی است. این فن دلاوریهای صحنههای نبرد و آخرین دم بسیاری از رزمندگان را برای همیشه ثبت کرد. گرچه عکاسی جنگ، به سبب نوع موضوع، گاه از توجه زیبایی شناختی به در می آمد و به یک حرفه بدل میشد؛ حتی در سطحی نازل از نگاه زیبایی شناختی، اما در واقع این گونه عکاسی، به سبب گرایش فکری ویژه ای که در پس خود بود هرگز با معیار زیبایی شناختی قابل ارزشگذاری نبوده است.
گرچه امروز مردم چندان پی دیدن عکس های جنگ نیستند و توجه زیادی به ارزشهای آن ندارند و البته با علم به این که عکاسی جنگ به سبب ویژگی خبری تا این حد از توجه محروم است، باید گفت این حرفه ارزش پرداختن دارد. هم برای مخاطبان ما که به راستی در مشغله های روزمره خود را هم گم کرده اند و هم برای مورخان، و هم برای مخاطبانی که ددانشی در باب هنر دارند.