محمدرضا یوسفی در گفت و گو با خبرنگار گروه ادبیات هنرنیوز در خصوص آموزش شیوه های علمی نقد ادبی به کودکان و نوجوانان گفت: مبحث نقد اساسا یک بحث تئوریک و بزرگسالانه است و کودکان و نوجوانان باید از پایه خود ادبیات را بشناسند و باید نخست مبانی ادبیات، ژانرها و مکاتب به آنها تعلیم داده شود.
وی در ادامه تصریح نمود: در این زمینه کتاب هایی نیز منتشر شده است برای مثال من کتاب«کارگاه داستان» را که متن ساده ای است نوشتم که می تواند در شکلی ساده آموزش خوانش داستان باشد لیکن وقتی بحث نقد ادبی تخصصی و حرفه ای می شود تفاوت می یابد و باید در همه جوانب به آن توجه کرد.
یوسفی با تاکید بر اینکه بیشترین سواد مردم از کتاب های درسی است گفت: از آنجائیکه مهمترین مبنای مطالعه عامه مردم همان کتب درسی است و کمتر پیش می آید کتاب هایی افزون بر آن بخوانند لذا باید به غنای این کتب
” از آنجائیکه مهمترین مبنای مطالعه عامه مردم همان کتب درسی است و کمتر پیش می آید کتاب هایی افزون بر آن بخوانند لذا باید به غنای این کتب توجه ویژه شود “
توجه ویژه شود و بچه ها با ادبیات و آموزه های مکاتب و ژانرها از این طریق آشنا شوند.
وی پیامدهای ارتقای دانش جمعی را چنین عنوان داشت: وقتی شناخت اجتماعی ارتقا یابد خود به خود دریافت های اجتماعی علمی و تصحیح می شود؛ مثلا مردم اگر ژانر ملودرام را بشناسند خواهند توانست با تولید انبوه آثار ملودرام تلویزیون و سینما بازبرخورد منتقدانه داشته باشند اما علت جذب عمده مردم به برنامه هایی از این دست، عدم دانش و فقدان شناخت اجتماعی است که باید به آنها آموزش داده شود تا بتوانند در تمام حوزه ها و به خصوص حوزه کتاب و ادبیات به نقد آثار عامه پسند بپردازند.
وی از جمله دلایل این موضوع را عدم شناخت صحیح عامه مردم از هنر اعم از طنز و فکاهی دانست و گفت: اغلب آثار عامه پسند به شکل طنز و فکاهی است و نویسنده از مرتبه شناخت مخاطب استفاده می کند چه در حوزه فیلم و چه در حوزه ادبیات؛ لذا آثاری که گیشه داشته باشند و بازاری باشند فراگیر می شوند برای مثال در حوزه کودک کتاب های بازاری و دراگ استوری و دکه ای فراوان است و تیراژ بالایی دارد، در حالیکه اگر مخاطب به شناخت علمی و تحلیلی برسد جذب این کارها نمی شود.
این نویسنده پیشکسوت ادبیات کودک و نوجوان در تعریف نقد ادبی تصریح نمود: نقد به واقع باید ابعاد پنهان و پیچیده اثر هنری خلق شده را آشکار نماید، در این حوزه یک بخش، نقد فنی برای گروه خاص و متخصص هنر و ادبیات است و یک بخش، نقد ژورنالیستی ست که حوزه ای متفاوت است و نقدهایی که اغلب در بین مردم دارای استقبال است نقد ژورنالیستی است.
وی با ابراز
” امروز در جامعه مباحث اخلاقی و دورنمای «اتوپیایی» معیار نیست و نسبت نگری در اذهان بیشتر منتقدان ما قالب است “
تاسف از تعداد شمارگان انتشار کتاب در کشور گفت: شمارگان کتاب در کشور ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ شماره است که به ازای رقم کلی جمعیت کشور، بسیار ناچیز است و این خود عاملی است تا کتاب های خوب نتوانند مخاطب خود را پیدا کنند لذا به واقع تیراژ کتاب در کشور ما یک فاجعه ملی است و کسانیکه در این حوزه فعالیت می کنند باید به خاطر این مسئله عرق شرم بریزند.
یوسفی با بیان این مطلب افزود: هنگامیکه حوزه نقد جدی تر می شود مثل نقد پدیدارشناسی، نقد دریافت، نقد معناشناسی شرایط متفاوت است و باید در دانشگاه ها تدریس می شود و یا به نوعی مرتبط با کار نویسنده ها و منتقدان وحیطه شمول آن محدود است.
وی در پاسخ به این پرسش که «آیا برای ایجاد بستر آموزش نقد ادبی به کودکان و نوجوانان باید نخست به بهبود شرایط نقد آثار بزرگسال پرداخت؟» گفت: این مسئله شرط ندارد؛ شاید برای احداث کارخانه نیازمند اصول هستیم اما در هنر اینگونه نیست، گرچه کتاب های نقد محدود است لیکن نقد ژورنالیستی مانند نقد علمی هرکدام مخاطب خود را دارند و ناقض هم نیستند ولی کسی که می خواهد نقد کند باید آن ها را بخواند لذا در مکاتب و ژانرهای ادبی باید طی طریق کرد نه اینکه یک مرحله را پرید و آن را چنان که باید تجربه نکرد، برای مثال ادبیات بزرگسال آثار رمانتیک خوب ندارد لذا در ادبیات اجتماعی به تسامح از آن عبور کرده ایم.
وی با تاکید
” آموزش و پرورش در خواب خرگوشی است و آنقدر مسئله دارد که فرصت پرداهت به نقد ادبی را ندارد “
بر این موضوع امروزه نگاه به ادبیات نگاهی پست مدرن است که پشتوانه سیاسی دارد اظهار داشت: امروز چون هر مکتب فکری کارکردهای ایدئولوژیک دارد خود به خود نگاه به هستی، جامعه و بشریت تحول و توجه ایجاد نموده است.
یوسفی در تشریح این موضوع عنوان داشت: بحث سهولت سازی در پست مدرنیسم و تمام جوامع جاری و متناسب با شرایط اجتماعی متغیر است و می تواند ویژگی های متغیر ایجاد کند،در گذشته این موضوع این گستره را نداشت و تنها رئالیسم اجتماعی در ادبیات بزرگسال مطرح بود.
وی افزود: در آن زمان همه می خواستند جامعه آرمانی داشته باشند اما امروز در جامعه مباحث اخلاقی و دورنمای «اتوپیایی» معیار نیست و نسبت نگری در اذهان بیشتر منتقدان ما قالب است و در جامعه ما پرداختن به فردیت وجود نداشت و ادبیات و ادبیات کودک و نوجوان «من» راوی را به مخاطب عرضه می کرد اما امروز نوع روایت عوض شده، پست مدرنیسم «من» و فردیت را می بیند و نه دانای کل. ادبیات عامه پسند در نوع خود هنری نیست.
وی در خاتمه خاطر نشان ساخت: آموزش و پرورش در خواب خرگوشی است و آنقدر مسئله دارد که فرصت پرداهت به نقد ادبی را ندارد لذا این مباحث، در جامعه رسیدن به سطوحی از تفکر و توسعه یافتگی را نیازمند است بنابراین تلاش ما این است که جامعه به سمت و سوی توسعه یافتگی برود.
مریم خاکیان