عزادارى سالار شهیدان (۳)
عزادارى در گفتار و رفتار معصومین
سیره و سنّت قولى و فعلى معصومین(ع) بر برپایى عزادارى ابى عبداللّه به عنوان یکى از راههاى احیاء نهضت ابى عبداللّه الحسین(ع) بوده است. هم سفارش به عزادارى بر سالار شهیدان داشتند هم خود مجلس عزا بر پا مى کردند. امامان شیعه براى حفظ مکتب، روشهاى مختلفى داشتند روشى که پس از شهادت سیدالشهداء به عنوان روش راهبردى استراتژیک بود احیاء نهضت ابى عبداللّه(ع) بود با روشهاى مختلف:
الف: دعوت شاعران به سرودن شعر در عزادارى ابى عبداللّه(ع).
ب: سفارش به زیارت سالار شهیدان.
ج تأکید بر استحباب سجده بر تربت امام حسین(ع).
د استحباب گریستن و گریاندن و حالت گریه کننده به خود گرفتن در عزاى امام حسین(ع).
ه.دعوت به برپایى مجلس عزا براى امام حسین(ع) و بر پا داشتن مراسم عزاى حضرت از سوى خود آنان.
در روایتى از حضرت امام رضا(ع) رسیده است:
«من تذکر مصابنا و بکى لما ارتکب منّا کان معنا فى درجتنا یوم القیامة و من ذکّر بمصابنا فبکى و ابکى لم تبک عینه یوم تبکى العیون و من جلس مجلساً یحیى فیه امرنا لم یمت قلبه یوم تموت القلوب؛(۳۱) آن کس که مصائب ما را بیاد آورد و بر مصائب ما بگرید، در قیامت با ما و در درجه اى که ما هستیم خواهد بود و کسى که مصیبت ما را بیاد دیگران بیاندازد و خود بگرید و دیگران را بگریاند روزى که چشمها گریان است چشم او گریان نخواهد بود. و کسى که در مجلسى بنشیند که امر ما(مکتب ما) در آن احیاء مى گردد روزى که دلها مى میرد قلب او نمى میرد.»
در سیره معصومان مى بینیم در خفقانى ترین شرائط براى امام حسین مجلس عزا برپا مى کردند و گاه مجلس عادى را هم تبدیل به مجلس عزاى امام حسین(ع) مى ساختند.
امام سجاد(ع) در طول ۳۵ سال امامت خویش در هر شرائطى کربلا و عاشورا را بیاد مى آورد.
امام صادق(ع) فرمود: «بکى على بن الحسین عشرین سنة و ما وضع بین یدیه طعام الّا بکى؛(۳۲) امام سجاد(ع) بیست سال گریه کرد و هرگاه در جلو آن حضرت غدائى گذاشته مى شد مى گریست.»
هرگاه غذائى نزد حضرت گذاشته مى شد چشمان مبارک حضرت پر اشک مى شد، روزى یکى از خدمتگزاران آن حضرت گفت: یابن رسول اللّه آیا هنوز زمان پایان حزن و اندوه شما فرا نرسیده؟ حضرت فرمود:
«ویحک انّ یعقوب کان له اثنى عشر ابناً فغیب اللّه واحداً منهم فابیضّت عیناه من الحزن و کان ابنه یوسف حیاً فى الدنیا و انا نظرت الى ابى و اخى و عمى و سبعة عشرین اهل بیتى و قوماً من انصار ابى مصرعین حولى فکیف ینقضى حزنى؛(۳۳) یعقوب داراى دوازده فرزند بود خداوند یکى از آنان را از جلوى چشمش پنهان نمود در حالى که فرزندش زنده بود، چشمان یعقوب از اندوه سفید شد اما من در جلو چشمم شاهد بودم پدرم، برادرم، عمویم، هفده تن از اهل بیتم و گروهى از یاران پدرم را به قتل رساندند و سرهایشان را از تن جدا کردند چگونه اندوه من پایان مى پذیرد.»
«مالک جهنى مى گوید امام باقر(ع) درباره روز عاشورا فرمود:
«و لیندب الحسین و یبکیه و یأمر من فى داره بالبکاء علیه و یقیم فى داره مصیبته باظهار الجزع علیه و یتلاقون بالبکاء علیه بعضهم فى البیوت و لیعزّ بعضهم بعضاً بمصاب الحسین فانا ضامن على اللّه لهم اذا احتملوا ذلک ان یعطیهم ثواب الفى حجة و عمرة و غزوة مع رسول اللّه و الائمة الراشدین؛(۳۴) در روز عاشورا براى امام حسین زارى کرده و بگریید و اهل خانه را هم امر به گریستن به حضرت کنید، در خانه خود براى حضرت مجلس عزا برپا کرده و داغ خویش را ابراز کنید و ضمن دیدار و ملاقات همدیگر بر آن حضرت گریه کنید و یکدیگر را در داغ امام حسین(ع) تعزیت دهید و هر کس این عمل را انجام دهد براى او در نزد خدا ثواب دوهزار حج و عمره و جهاد در رکاب رسول خدا و امامان راشدین را ضمانت مى کنم.»
راوى مى گوید محضر امام صادق(ع) بودیم یادى از امام حسین بن على(ع) کردیم، حضرت گریه کرد ما هم گریه کردیم، سپس حضرت سرش را بلند کرد و فرمود امام حسین(ع) فرمود: «من کشته اشکهایم هیچ مؤمنى مرا یاد نمى کند مگر آنکه مى گرید.»(۳۵)
در روایتى آمده است روزى که نام امام حسین(ع) برده مى شد تا شب لبخندى بر لبان حضرت نبود.(۳۶)
زید شحام مى گوید همراه جماعتى از اهل کوفه در خدمت امام صادق(ع) بودیم
یکى از شعراى عرب بنام جعفر بن عفان وارد شد آن حضرت او را احترام نموده و در نزدیک خود جاى داد آنگاه فرمود اى جعفر! او عرض کرد لبیک! حضرت فرمود به من گفته اند تو اشعار نیکى درباره امام حسین(ع) سروده اى؟ عرض کرد،آرى حضرت فرمود: اشعارت را بخوان او شعر مى خواند و امام و اطرافیان مى گریستند به گونه اى که قطرات اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جارى بود سپس امام فرمود:
«یا جَعفَر وَاللّهِ لَقَد شَهَدتَ مَلائکة اللّه المُقَرّبینَ ها هنا یَسمَعُونَ قَولَکَ فىِ الحُسَینِ وَ لَقَد بَکَوا کَما بَکَینا اَو اَکثَر....؛(۳۷) اى جعفر فرشتگانى الهى در این مجلس حاضر شدند و شعرت را شنیدند و گریه کردند همانگونه که ما گریه کردیم بلکه بیش از ما گریستند...»
امام رضا(ع) فرمود: «کان ابى اذا دخل المحرّم لایرى ضاحکاً و کانت الکأبة تغلب علیه حتى تمضى منه عشرة ایام فاذا کان یوم العاشر منه کان ذالک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه؛(۳۸) با فرا رسیدن ماه محرم پدرم موسى بن جعفر(ع) با چهره خندان دیده نمى شد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فرا مى گرفت تا روز دهم فرا مى رسید آن روز روز مصیبت، اندوه و گریه آن حضرت بود.»
دعبل خزاعى شاعر بزرگ اهل بیت مى گوید: در ایام محرم بر امام رضا(ع) وارد شدم حضرت فرمود دوست دارم براى من شعر بخوانى، این روزها روز حزن و اندوه ما اهلبیت و شادى دشمنان ما بویژه بنى امیه است، پس از آن امام رضا(ع) برخاست پرده اى را جهت حضور خانواده در مصیبت جدشان حسین آویزان کردند سپس فرمود دعبل براى حسین مرثیه بخوان تا زنده اى یار و مدیحه سراى ما هستى، آنگاه گریستم به گونه اى که قطرات اشک بر صورتم جارى شد و این شعر را سرودم که: افاطم لوخلت الى آخر امام رضا(ع) گریست و بهمراه حضرت خانواده و فرزندان حضرت گریستند.(۳۹)
اینها تنها گوشه اى از رفتار و گفتار معصومین در رابطه با عزادارى سالار شهیدان بود. لیکن باید تاریخ عزادارى بر سید الشهداء را بسیار دیرینه دید و حداقل آنکه اولین برپا کننده عزاى حضرت، رسول اللّه (ص) در روز ولادت حضرت و...و... بوده است. که تفصیل آن به درازا مى کشد مى گذریم.(۴۰)
* پى نوشت ها:
۳۱. عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۱، ص ۳۲۹، امالى شیخ طوسى، ج ،۱ ص ۱۱۷، اقناع اللائم، ص .۱۹۳
۳۲. مناقب ابن شهرآشوب، ج ۴، ص .۱۷۹
۳۳. کامل الزیارات، ص ۱۰۷، ح ۱.
۳۴. همان، ص ۱۷۴، باب ۷۱ ثواب من زار الحسین.
۳۵. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۸۴.
۳۶. کامل الزیارات، ص ۱۰۱ اقناع اللائم، ص .۱۸۱
۳۷. بحارالانوار، ج ۴۴، ص .۲۸۲
۳۸. همان، ص ۲۸۴.
۳۹. همان، ج ۴۵، ص ۲۵۷.
۴۰. مراجعه کنید به کتاب سیرتنا و سنتنا سیرة نبینا صلى اللّه علیه و آله مرحوم علامه امینى و کتاب تاریخ النیاحة على الامام الشهید دو جلد که به فارسى تحت عنوان اشکواره کربلا چاپ شده است.