نقش مجالس عزادارى مجالس عزادارى ابى عبداللّه الحسین(ع) در طول تاریخ تریبونى گسترده براى معرفى اسلام ناب محمّدى(ص) در پرتو نهضت آن حضرت بوده است.
این مجالس نقشى اساسى در احیاء نهضت ابى عبداللّه(ع) و تبیین آرمانهاى بلند آن شهید سرفراز داشته است، مى توان این مجالس را از مصادیق شجرهّ طیبه قرآنى نامید که قرآن ذکر مى کند:
«الم ترکیف ضرب اللّه مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء. تؤتى اکلها کل حین باذن ربّها و یضرب اللّه الامثال للناس لعلهم یتذکرون؛(۴۱) آیا ندیدى چگونه خداوند کلمه طیبه را به درخت پاکیزه اى تشبیه کرده که ریشه آن در زمین ثابت و شاخه آن در آسمان است، هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش مى دهد و خداوند براى مردم مثلها مى زند شاید متذکر شوید و پند گیرید».
شجره طیبه اى که در این آیه شریفه مشبه به قرار گرفته این ویژگیها را دارد:
۱ موجودى است پاک و طیّب از هر جهت.
۲ داراى نظام حساب شده است، اصل و فرع دارد.
۳ اصل و ریشه آن ثابت و مستحکم است.
۴ شاخه هاى این شجره طیّبه در یک محیط پست محدود نیست بلکه بلند آسمان جایگاه اوست.
۵ این شجره طیّبه پر بار است.
۶ در هر فصل میوه مى دهد.
۷ میوه و دانش به اذن خداوند است.
مهم این نیست که آیا این شجره طیبه وجود خارجى دارد یا نه، مهم این وجه شباهتهاست، زیرا که تشبیهات زیادى در زبانهاى مختلف داریم که اصلاً وجود خارجى ندارد مانند:مثلاً مى گوییم قرآن همچون آفتابى است که غروب ندارد در حالى که مى دانیم آفتاب همیشه غروب دارد و یا اینکه هجران من همچون شبى است که پایان ندارد.
بهرحال هدف از تشبیه، مجسّم ساختن حقایق و قرار دادن مسائل عقلى در قالب محسوس است.
این ویژگیها را بخوبى و مراحل نهضت عاشورا و مجالس ابى عبداللّه (ع) مى توان دید.
ما میوه هاى شیرین این مجالس را از آغاز تا کنون فراوان دیده ایم. بقاء تشیع بویژه در ایران اسلامى مدیون این مجالس است. رضاخان را براى براندازى اسلام آوردند اما این مجالس حسینى بود که نگذاشت. فرزند خبیث او هم همین هدف را دنبال مى کرد اما به برکت این مجالس نتوانست و به فضل خداوند نخواهند توانست. و راز آنهمه تأکید اهل بیت(ع) و اصرار آنها بر برپائى مجالس ابى عبداللّه(ع) همین است که این مجالس است که از آرمانهاى بلند سالار شهیدان پاسدارى کرده و مى کند و راز تأکید خلف صالح امامان، احیاگر آرمان بلند عاشورا در عصر و زمان ما امام خمینى (ره) برعزادارى سنّتى و برپایى مجالس حسینى همین است:
«الآن هزار و چهارصد سال است که با این منبرها، با این روضه ها، با این مصیبتها، و با این سینه زنیها ما را حفظ کرده اند تا حالا آورده اند اسلام را...هر مکتبى تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش سرو سینه زن نباشد حفظ نمى شود...»(۴۲)
مجالس حسینى به حق مصداق بوستان هاى بهشتى است که در روایات آمده است: «عن رسول اللّه (ص) ارتعوا فى ریاض الجنة قالوا یا رسول اللّه و ماریاض الجنة قال مجالس الذکر؛(۴۳) در باغهاى بهشت گردش کنید (از آنها بهره مند گردید) عرض کردند اى رسول خدا باغهاى بهشت چیست؟ فرمود: مجالس ذکر و یاد خداوند.»
نیز فرمود:
«اذا رأیتم روضة من ریاض الجنة فارتعوا فیها قیل یا رسول اللّه(ص) و ماریاض الجنة فقال مجلس المؤمنین؛(۴۴) هرگاه باغى از باغهاى بهشت را دیدید از آن بهره مند گردید عرض شد اى پیامبر خدا باغ بهشت چیست؟ فرمود: مجلس مؤمنان.»
مجالس حسینى، هم مجالس یاد خداست و هم مجالس مؤمنان. مجالس حسینى گوهرى نفیس و ارزشمند براى حفظ اسلام است، لذاست که رهزنان دین پیوسته با آن مخالف بوده و در صدد تخریب برآمدند.
تاریخ مخالفت با مجالس حسینى
اولین گروه مخالف با عزادارى و مجالس حسینى بنى امیه که خود بانى جنایات در حادثه عاشورا بودند مى باشند. هشام بن عبدالملک بیش از سایر سلاطین اموى در این راه تلاش کرد، آنان تلاش کردند که روز عاشورا را روز جشن و شادى بسازند. «و هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین؛(۴۵) این روز(عاشورا) روزى است که آل زیاد و آل مروان بخاطر کشتن امام حسین (ع) شاد بودند.» ابن حجر مى گوید نخستین کسى که روز عاشورا در حضور عبدالملک بن مروان و گروهى از صحابه و تابعین جشن گرفت حجاج بن یوسف ثقفى بود آنگاه اعلام شد که یادآورى قتل و شهادت حسین و مصائب آن بر گویندگان و خطباء حرام است.(۴۶)
بعد از آنان بنى العباس این راه را دنبال کردند و نمک خورها و نمکدان شکن ها به نام محبت اهل بیت مردم را به سوى خود فراخواندند و همانند بنى امیه با اهل بیت(ع) برخورد کردند. شاعر عرب ابوالعطاء سندى مى گوید:
یا لیت ظلم بنى المروان دام لنو لیت عدل بنى العباس فى النّار(۴۷)
یعنى اى کاش ظلم و ستم بنى مروان برایمان ادامه داشت و عدالت بنى العباس در آتش بود.(۴۸)
آنان کینه بى پایانى با سالار شهیدان ابى عبداللّه الحسین(ع) داشتند. اولین اهانت به مرقد مطهر حضرت از سوى منصور عباسى و سپس فرزندش هارون صورت گرفت که دستور تخریب حرم امام حسین(ع) را صادر کردند و سپس در عصر متوکّل که بیشترین جسارتها بدستور او صورت گرفت مورخان نوشته اند: متوکّل در سالهاى ۲۳۳، ۲۳۶، ۲۳۷، ۲۴۷، ۱۷ بار دستور تخریب حرم حضرت، شخم زدن، آب رها کردن بر مرقد نورانى ابى عبداللّه(ع) را صادر کرد.
ذهبى مى گوید:
«و فیها امر المتوکّل بهدم قبر الحسین بن على رضى اللّه منهما و هدم ما حوله من الدور و ان تعمل مزارع و منع النّاس من زیارته و حرثه و بقى صحرا و کان معروفا بالنصب فتألم المسلمون لذلک و فى ذلک یقول یعقوب ابن سکیت:
باللّه ان کانت امیة قداتتقتل ابن بنت نبیها مظلوماً
فلقد اتوه بنو عباس بمثلههذا لعمرک قبره مهدوماً (۴۹)
در این سال متوکّل دستور به نابودى حرم امام حسین(ع) و خانه هاى اطراف آن داد و دستور داد آنجا را شخم زدند و مردم را از زیارت امام حسین(ع) ممنوع ساخت، قبر را به کلى منهدم ساخت و گنبد و بارگاه حضرت تبدیل به یک بیابان صاف شد. متوکّل معروف به دشمنى با اهل بیت بود، یعقوب بن سکیت شاعر و ادیب معروف مى گوید: به خدا قسم اگر بنى امیّه پسر دختر پیامبر را مظلوم کشتند بنى العباس هم همانند آنها عمل کردند و قبرش را منهدم ساختند. آنها متأسف بودند از اینکه نبودند تا در قتل حضرت شریک باشند و آنرا با برخورد با استخوانهاى ابى عبداللّه(ع) جبران کردند.»
صاحب مقاتل الطالبین که از مورخان اهل سنت است نوشته که متوکّل این جسارتها را توسط فردى بنام دیزج که یهودى الاصل بوده به انجام رسانده است.این جسارت در دوره موفق عباسى در سال ۲۶۹ و در دوره المسترشد در سال ۵۲۶ صورت گرفت که بسیارى از اشیاء گران قیمت آن مضجع نورانى به سرقت رفت.(۵۰)
در کنار این اهانتها برخورد شدید با زائران و مجالس حسینى هم بوده است.
و بعد از آن برخوردها با عزادارى سالار شهیدان در سیره جباران و قلدران دیگر همانند رضاخان و صدام و تکفیرى هاى عصر ما همچنان ادامه دارد.
همسر رضاخان (که او هم زن فاسدى بود) مى گوید: «حسسینقلى خان اسفندیارى شوهر خواهرم که پزشک مخصوص رضا بود اعتقادى به حرفهاى مذهبى نداشت و حتى با عزادارى امام حسین(ع) هم مخالف بود و مى گفت در هیچ کجاى دنیا مردم براى دشمنان خودشان عزادارى نمى کنند این عربها دشمن ملت ایران بوده اند و به ما حمله کرده اند و جان و مال و ناموس ایرانیان را مورد تعرض قرار دادند و از این قبیل حرفها مى زد. رضا این حرفها را مى پسندید و مى گفت: من نمى فهمم چرا مردم براى عربها عزادارى مى کنند.»(۵۱)
او در پى این اعتقاد دستور اکید براى مبارزه با مجالس عزادارى که آنرا موهومات مى خواند صادر کرد.(۵۲)
در پرونده ننگین صدام این جلاد کم نظیر تاریخ برخورد با حرم سالار شهیدان نیز هست، در قصه انتفاضه شیعیان عراق صدام به بهانه مقابله با شیعیان توسط دامادش گنبد و حرم نورانى امام حسین(ع) را به توپ بست که البته هم دامادش سزاى این جنایت ننگین و دیگر جنایات ننگین خود را دید، هم صدام! تازه این دنیاست، عذاب الیم در انتظار آنان است! در کنار هتک حرمت به حرم سیدالشهداء جسارتهاى فراوان به مجالس عزادارى و عزاداران داشت.
به این ترتیب نتیجه اى که از این مباحث در پى آن بودیم اینست که عزادارى سالار شهیدان از حقایق و واقعیات بى تردید دین ماست، تشکیک در این امر تشکیک در امر بدیهى است، مجالس عزاى حسین، مجالس نورانى الهى است باید پیوسته بر شکوه آنها افزوده گردد ولى باید توجه داشت که همیشه گوهرهاى نفیس در معرض خطر ربوده شدن و آسیب دیدن هستند، باید مراقب بود از این مجالس در سمت و سو و جهتى که سالار شهیدان مى پسندد استفاده گردد.
* پى نوشت ها:
۴۱. سوره ابراهیم، آیه ۲۵ .۲۴
۴۲. صحیفه نور، ج ۶۹، ص .۷۰
۴۳. بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۱۶۲.
۴۴. امالى شیخ صدوق، ص ۶۸.
۴۵. مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا.
۴۶. الصواعق المحرقه، ص .۲۲۱
۴۷. المحاسن و المساوى ابن قتیبه، ص .۲۴۶
۴۸. در رابطه با جنایات بنى العباس و برخورد وحشیانه آنها با علویان بنگرید به مقاله «دراسة الاسالیب الّتى ابتعها العباسیون او فى تثبیت سلطهتم» در مجموعة الآثار المؤتمر العالمى الثالث للامام الرضا، ج ۲، ص ۸۱ تا صفحه، .۱۱۷
۴۹. تاریخ الاسلام ذهبى.
۵۰. در ابنباره مصاحبههاى پور امینى در روزنامه قدس ۷/۱۲/۸۴ سال نوزدهم شماره ۵۲۲۲، ص ۱۴ خواندنى است.
۵۱. خاطرات ملکه پهلوى، ص ۸۹ و ۹۰.
۵۲. دین ستیزى رژیم پهلوى ص ۱۰، مرکز بررسى اسناد تاریخى.