فکر میکنید در فیلم «خرس» صحنهای که پسر بچه با دیدن مرگ مادرش به دنبال نورالدین میرود، باورپذیر است؟ فاصلهای که افرا در یک زمین سرد زمستانی قبر میکند تا مادر و دختر را دفن کند، حداقل ۲ ساعت زمان میبرد، بنابراین باورپذیر است که این پسر بچه خودش را بتواند در این فاصله جمع کند و به نورالدین برساند. این خود رقم زدن نوعی درام است.
برخی این انتقاد را مطرح میکنند که فیلم شما خیلی تلخ است؟ مگر تلخی بد است. تلخی بخشی از زندگی است. پرداختن به تلخیها بد نیست. یک تراژدی در این جا رخ داده که علت و معلولش در فیلم مشخص است. من هم دلم میخواهد راه حلی پیدا شود و شوهر دومی گذشت کند اما این کار را نمیکند. حق با نورالدین است. آدمهایی که نمیخواهند گذشت کنند، آدمهایی که کور به یک قضیه نگاه میکنند، عاقبتشان چنین میشود.
چرا در فیلم به گویش نپرداختید؟
گویش ما را دچار دردسر میکند. ممکن است یک نفر بتواند آن را باورپذیر اجرا کند، اما شش نفر دیگر نمیتوانند. اگر از نابازیگر استفاده کرده بودم حتما گویش را به کار میبردم. باید بپذیریم منطق سینما با منطق واقعیت فرق دارد. جایزه «خرس» نقرهای جشنواره برلین را که به رضا ناجی دادند،مگر میدانستند او در فیلم لهجه ترکی داشته؟ نمیدانستند.
مگر شما این فیلم برای نمایش در خارج از کشور ساختید؟ من فیلم را برای بازار جهانی میسازم، فقط برای بازار ایران نیست. من هم دوست دارم فیلمم فروش برود، درعین حال سینمای ایران رشد کند و تمام تلاشم را میکنم استانداردهای این طرف مرز و آن طرف مرز را مد نظر قرار دهم. باید کاری کنم که فیلمم در بازار فروش برود تا بتوانم فیلم بعدیام را راحتتر بسازم. این طور نیست که بگویم فقط برای سینمای ایران فیلم میسازم. البته که فیلم «خرس» برای ایران و فرهنگ ایرانی است و بخشی از سینمای ملی کشور ماست، اما یادمان نرود استانداردهای یک فیلم مثل فیلم آقای فرهادی در حد استانداردهای بینالمللی هم بوده و این چقدر باعث افتخار کشور و مردم ایران است.پس فقط در چارچوب داخل مرز فکر نکنیم، باید سعی کنیم در عین رعایت فاکتورهای بومی، جهانی فکر کنیم. باید این نگاه را بسط دهیم که فیلمی بسازیم که با معیارهای جهانی برابری کند و بفروش برسد.
چه طور کسی که سالها جنگ و اسارت را تحمل کرده، این چنین بیصبرانه باعث فروپاشی یک زندگی میشود؟ به نظر میرسد باورپذیری نسبت به این شخصیت کم است.
«نورالدین» قصد چنین کاری نداشت. شرایط او را به این سمت کشاند. زمانی که فهمید همسرش از شوهر دومش دو فرزند دارد، سکوت کرد و دیگر نخواست زن به او رجوع کند.
بیاییم فرض کنیم این شخص اصلاً رزمنده نباشد، یک شخص دیگر اصلاً هرکسی که رفته و مدتی نیست. تکلیف آدمهایی مثل اصلانی که حضور دارند و میخواهند
” سلیقه را در فیلم تعمیم ندهیم، معرفت را تعمیم دهیم. “
زندگی کنند، چیست؟ اصلانی گرهای که با دست باز میشد، با دندان باز کرد.
نظرتان درباره صحبت منتقدان فیلم تان چیست؟
من به نظر همهی آنها احترام میگذارم. فقط میگویم اجازه دهید فیلم در ذهنتان ته نشین شود. من واقعاً با این که شبانهروز فیلم میبینم، نمیتوانم با یک بار دیدن فیلم نظرات قاطع بدهم. یک بار دیگر قصه را ببینید.
یکی به «مارکز» گفت ما «صد سال تنهایی» را خواندیم، نفهمیدیم. گفت دوباره بخوانید. باز به او گفتند خواندیم نفهمیدیم ،گفت اینقدر بخوانید تا بفهمید.
نمیخواهم بگویم حرف مهمی میزنم. یک درام اجتماعی واقعی را این گونه پرداختم و ساختم.شما و منتقدین بگویید کدام سینما را دوست داریم؟ سینمای «اخلاقتو خوب کن».
تصمیم بگیریم. ما باید تماشاچی تربیت کنیم. نمیتوانیم تماشاچی را به ملودرام عادت بدهیم. چرا باید یک فیلم مثل فیلم آقای x،۳ میلیارد تومان فروش کند اما یک فیلم خوب به فروش نرسد . پس وظیفهی ما چیست؟
زمانی که مسعود کیمیای نخستین فیلمش را ساخت، آقای دوایی در خیابان به او گفت این سینما نیست. بعد از این نقد، کیمیایی« قیصر» را ساخت. راه مسعود کیمیای را پرویز دوایی تغییر داد و او را به اینجا رساند. من و کارگردانان دیگر هم از منتقد انتظار داریم.
هنگامی که میخواستم این فیلم را بسازم، اصلا به من پروانه ساخت ندادند، گفتند این کار غیر قابل ساخت است. با پایمردی و پا فشاری و هزار دلیل و نامهی حقوقی آقای کاتوزیان وکیل پایه یک که همه حرفش را قبول دارند، ارشاد پذیرفت.
من دراین مورد تحقیق کردم. دوستی دارم که پدرش ۲۲ سال است از جبهه بازنگشته، مفقودالاثر است فوت کرده، شهید شده، هر اتفاقی که افتاده، دیگر کسی از او خبر ندارد. همسرش هم با یک مرد دیگر ازدواج کرده ، من خیلی با او صحبت کردم، میگفت:« شب بیدار میشدم، میدیدم شوهردومم در رختخواب گریه میکند و میگوید اگر شوهر تو باز گردد، زندگی ما چه میشود؟ من به خاطر این موضوع رفتم سه طلاقه کردم که اتفاقی پیش نیاید .» هر چند مرد اول هنوز نیامده است.این اتفاقات واقعاً افتاده است.
سینمایی که حرفی برای گفتن دارد با چه مشکلاتی رو به رو است؟
سلیقه را در فیلم تعمیم ندهیم، معرفت را تعمیم دهیم. کارگردانی که پس از ۳۰ سال مستاجر است و پول اجارهاش را ندارد، از پولش میگذرد و «خرس» را میسازد. من میتوانم ۳۰ تا فیلم مثل «پر پرواز»بسازم اما زمانی که قرارداد این فیلم را امضا کردم، در خیابان گریه کردم که به سمت این سینما رفتم. شاید آقای فرهادی موقعیتی برایش پیش آمده راهش را جدا کرده و جلورفته، اما هستند افرادی که میخواهند فیلم خوب بسازند، اما نه تهیه کننده برای فیلمشان پیدا میشود و نه مورد حمایت قرار می گیرد. وقتی چنین شرایطی برای کسی مثل من که فیلم «خرس» را می سازد، پیش میآید چه باید بکند.
«خرس» در فیلم شما سمبل چیست ؟ میدانید که خرس وقتی زخم خورد تا زمانی که زخم نزند، آرام نمیگیرد. اصلانی (افرا) هم فقط به انتقام فکر میکرد.