اهل بيت‏عليهم السلام و سادات در جهان اسلام (3)
اهل بيت‏عليهم السلام و سادات در جهان اسلام (3)
سلسله‏هاى سادات در ايران از فرط كثرت و تيره‏هاى بسيار، قابل شمردن‏نيستند. در هر شهر و دهى خاندان يا خاندانهايى از ذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله زندگى‏مى‏كنند
 
تاريخ : يکشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۰ ساعت ۲۳:۲۶
سادات در ايران 

سلسله‏هاى سادات در ايران از فرط كثرت و تيره‏هاى بسيار، قابل شمردن‏نيستند. در هر شهر و دهى خاندان يا خاندانهايى از ذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله زندگى‏مى‏كنند سكنه برخى از دهات مانند قدمگاه نيشابور و دهى در كردستان همه‏سيداند، خاندانهايى از سادات با كلمه «مير» به اضافه، اسمى شهرت دارند;مانند ميرسپاسى، امير معزى، ميرفندرسكى، ميرداماد و بسيارى ديگر و اين‏نمودار آن است كه جد اعلاى آنان اميرجائى بوده است. و به هر حال سادات‏در ايران مانند كشور مغرب از احترام خاصى برخوردارند و مردم به آنان‏«آقا» و به زنهايشان «بى‏بى‏» مى‏گويند، هر چند از طبقات پايين باشند. من‏كسانى از علما را ديده‏ام كه در مجالس بر سيد جلو نمى‏افتادند. پدر من هرگاه با عده‏اى مى‏خواستند از جايى خارج شوند، به سادات مى‏گفت: «شما اول‏برويد تا تكليف ما معلوم شود».

بارى در شهر ما مشهد سلسله‏هايى از سادات هستند كه بعضى از آنان‏تعدادشان به هزارها مى‏رسد: سلسله سادات رضوى از همه سر هستند، اين‏سادات با سادات رضوى قم و شيراز از يك تيره هستند. سلسله سادات‏شهيدى از اولاد ميرزا مهدى شهيد يكى از شاگردان مبرز وحيد بهبهانى كه‏نسب به شاه نعمت‏الله ولى مى‏رسانند.

همچنين در مشهد سادات حسينى و سجادى و جز اينها فراوانند. در قم‏سلسله سادات رضوى و سادات برقعى از اولاد موسى مبرقع فراوانند.

در اصفهان، چند سلسله از سادات مانند عامليها كه مرحوم آية الله‏خادمى از آنها بود، روضاتيها، اعقاب سيد محمدباقر، صاحب كتاب شريف‏روضات الجنات، ميرداماديها از اخلاف دخترى فيلسوف مشهور ميرداماد،ابطحيها، بهشتيها، خاندان مرحوم دكتر بهشتى، نوابها، خاندان سلطان العلمايا خليفه سلطان، ميرفندرسكيها از اولاد ميرفندرسكى، ميرلوحى‏ها وبسيارى از سلسله‏هاى ديگر.

همچنين در شيراز، كرمان، يزد، شوشتر و خوزستان; از جمله خاندان‏مرحوم سيد نعمت‏الله جزايرى. اين خاندانها اكثر به يكى از علماى نامى يايك امير مقتدر نسب مى‏رسانند.

در تهران سلسله سادات اخوان، سادات جزائرى، طباطبائى، امامى،بهبهانى شيرازى و ديگران.

من از دير زمان هر جا نسبنامه و شجره‏اى يافته‏ام يادداشت كرده‏ام. گاهى‏در حاشيه كتاب عمدة‏الطالب در جايى كه آن شجره‏ها به يكى از سلسله‏هاى‏مذكور در آن كتاب مى‏رسند، و يا در ورقه جداگانه و اگر توفيق نصيب شوددر نظر دارم آن يادداشتها را تكميل كنم و با كتاب عمدة الطالب به عنوان‏حاشيه يا ذيل بر آن كتاب، به چاپ برسانم.

در تبريز، خاندانهاى سادات طباطبائى (خاندان علامه طباطبائى، صاحب‏تفسير الميزان) كه به دو تيره تقسيم مى‏شوند: قضاة و شيخ الاسلامها، تيره‏اول ، پشت‏اندرپشت قاضى و تيره دوم شيخ‏الاسلام تبريز بوده‏اند. به خاطردارم مرحوم علامه طباطبائى رساله‏اى از جد اعلاى خود در دست داشت كه‏به فرزندانش وصيت كرده بود، جد اعلاى آنان هم امير مجللى در آن ناحيه‏بوده است.

همچنين خاندانهاى انگجى، شهيدى، حسينى و ديگر خاندانها در تبريزهستند.

در بروجرد خاندان طباطبائى كه مرحوم آية‏الله العظمى بروجردى از آنهااست. جد اعلاى ايشان سيد محمد طباطبائى حسنى حسينى است كه من دراول كتاب رجال آية‏الله بروجردى آنان را به تفصيل معرفى كرده‏ام.طباطبائيهاى كربلا و خاندان بحرالعلوم هم از همين تيره هستند.

خبر غيبى قرآن
بارى، اينها كه عاجلا و غالبا به اعتماد بر محفوظات نوشته شد،دورنمايى از گستردگى و فزونى ذريه پاك رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله است، كه حقيقتاو بدون اندكى گزافه‏گويى مصداق آشكار سوره مبارك كوثر است كه بنابراقوال اكثر مفسرين شيعه و اهل سنت، درباره ذريه رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله نازل‏شده، و لااقل يكى از احتمالات در تفسير اين سوره است، جمله «ان شانئك‏هوالابتر» شاهد و مؤيد آن است، هر چند برخى از مفسرين متاخر مانند«مراغى‏» آن را حتى به صورت يك احتمال هم ذكر نكرده‏اند.

حال بايد توجه داشت كه اين همه نفوس بى‏شمار تنها از نسل يك دخترپيغمبرصلى الله عليه وآله، صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام‏الله عليها پديد آمده‏اند، و از ديگردختران پيغمبرصلى الله عليه وآله فرزندى به‏جاى نمانده است. پسران متعدد رسول‏اكرم‏صلى الله عليه وآله هم همه در كودكى درگذشته‏اند. آيا با اين وصف در «كوثر» بودن‏فاطمه سلام‏الله عليها و ذريه او جاى ترديدى هست؟

همان‏طور كه خواهيم گفت اين گستردگى تنها از لحاظ كميت نيست‏بلكه‏از لحاظ كيفيت نيز فرزندان فاطمه سلام‏الله عليها و على‏عليه السلام (كوثر) بوده‏اند وشخصيتهاى بى‏شمارى را به جامعه تحويل داده‏اند و اين خود يكى از اخبارغيبى قرآن و از وجوه اعجاز اين كتاب آسمانى است. اين حد از فزونى وكثرت سادات، بسيار جاى شگفتى است، مخصوصا با درنظر گرفتن اين كه‏ذريه پيغمبرصلى الله عليه وآله در طول تاريخ بنى‏اميه و بنى‏عباس مقتول و شهيد شده‏اند.حتى گاهى به صورت دسته‏جمعى مانند كشتار بنى‏الحسن به امر منصوردوانيقى، و خاندان فاطميين مصر پس از سيطره صلاح‏الدين ايوبى بر مصر،كه همه را در قصرى زندانى كرد تا همه مردند.

تعداد تقريبى سادات
حال كه مرورى بر خاندانهاى سادات در جهان اسلام كرديم، مناسب است‏راجع به تعداد تقريبى نفوس آنان سخن بگوييم، زيرا تعداد حقيقى فعلا امكان‏ندارد، حتى همان احصاء تقريبى هم بدون مراجعه به شجره همه آنان ممكن‏نيست.

در حدود چهل‏واندى سال قبل از اين يكى از سادات مشهد درصدداحصاء سادات و احياء رسم نقابت‏برآمده بود، و احتمالا مايل بود خودش‏نقيب النقباء شود. در آن هنگام، از او و ديگران شنيدم تعداد نفوس سادات درجهان به ۶۰ ميليون مى‏رسند. البته اين يك حدس است و هيچ مدركى ندارد.

پيشنهاد تجديد نقابت
در سمينار مجمع اهل بيت‏عليهم السلام در مكه مكرمه در حج گذشته، سخنرانى‏كوتاهى راجع به خاندانهاى سادات كردم و در آن سمينار پيشنهاد نمودم‏بسيار مناسب است مقام معظم رهبرى حضرت آية‏الله خامنه‏اى متع‏الله‏المسلمين بطول بقائه بار ديگر اين سنت از ياد رفته نقابت‏سادات را احياءكنند. اين پيشنهاد در قطعنامه آن سمينار ذكر شده است. بلى انقلاب اسلامى‏ايران بسيارى از سنتهاى فراموش شده را زنده كرد. چه خوب است رهبرمعظم اين سنت را هم زنده نمايند.

خود ايشان سيد حسينى هستند، نقابت نقبا را به عهده بگيرند يا هر كس ازسادات جليل را مصلحت مى‏دانند به اين سمت منصوب نمايند، و براى اين‏كار بزرگ تشكيلاتى بدهند.

اين عمل، در جهان اسلام بسيار جاذبه دارد و بدين‏وسيله مى‏توان با كليه‏خاندانهاى سادات در جهان، رابطه برقرار كرد، و از اين راه، اسلام و تشيع راروح و صفاى ديگرى بخشيد. حال، اگر خودشان يا ديگرى رياست و زعامت‏و نقابت كل سادات را به عهده بگيرند. وى مى‏تواند در هر ناحيه از سوى خودنقيب السادات تعيين كند، و بدين وسيله سلسله‏هاى موجود سادات شناسايى‏و سرشمارى شوند، شجره‏هاى آنان را رسيدگى كنند كه آيا از صحت‏برخوردار است‏يا نه؟

گويا در اصل، منصب نقابت‏به چند هدف به وجود آمده: يكى رسيدگى به‏نسب مدعيان سيادت، زيرا كسانى به دروغ ادعاى سيادت مى‏كردند، و نقباى‏سادات پس از رسيدگى، صحت‏يا عدم صحت نسب آنان را مشخص‏مى‏كردند. يكى از انگيزه‏هاى مؤلف كتاب عمدة الطالب، چنان كه در اول آن‏گفته همين بوده است. در كتابهاى انساب، جابجا خاندانهايى را ياد مى‏كنندكه نسبشان ساختگى است.

هدف ديگر، رسيدگى به وضع معيشت آنان و تقسيم خمس كه از سوى‏خلفا يا مردم پرداخت مى‏شده ميان آنان، بوده است و بالاخره نوشتن شجره‏براى ايشان.

به نظر اينجانب اين منصب كه از سوى خلفاى بنى‏عباس ابتكار گرديده‏جنبه سياسى هم داشته است‏يعنى نقيب‏السادات مراقب حركات سياسى‏سادات بوده است زيرا هر روز كسى از خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله قيام مى‏كرد ومزاحم دستگاه خلافت مى‏گرديد.

بارى، ظاهرا تنها راه دست‏يافتن بر تيره‏هاى سادات پراكنده در جهان وبر تعداد آنان همين منصب نقابت است كه گفته شد و در اين راه از كتابهاى‏انساب و از نسب‏شناسان عصر ما كه در راس آنان مرحوم آية‏الله مرعشى‏قرار داشت و نيز از كتاب مشجرات و طبقات النسابين و ديگر آثار ايشان‏اعم از آنچه چاپ شده يا نشده است‏بايد استفاده ببرند.

شخصيتهاى برجسته خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله
آنچه فهرستوار تاكنون از خاندانهاى سادات در سراسر كشورهاى‏اسلامى گفته شد، صرفا در بعد كميت‏سادات بود، اما از لحاظ كيفيت هم‏رسيدگى به وضعيت‏سادات هر چند فهرستوار، داراى اهميت است.

اصولا انتساب به حضرت رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله همان‏طور كه گفتيم خود مايه‏افتخار و باعث احترام بود، و همين موقعيت‏باعث مى‏شد كه سادات به‏مناصب عالى دست‏يابند و از علم و دانش و ادب و از استعداد كافى بهره‏مندشوند. آن احترام و قداست‏خانوادگى و اين فضل و ادب و استعداد مكتسب ويا فطرى، طبعا موجب برازندگى، سيادت، احترام و بالاخره سبب رياست‏دينى يا سياسى و يا هر دو در همه جوامع اسلامى مى‏گرديد.

من قبلا گفتم: در سلسله‏هاى شيوخ طريقت، ملوك و امرا، نقبا و علماى‏اسلام، شخصيتها و خاندانهاى فراوانى وجود داشته و دارند. اينك به عنوان‏نمونه و همان‏طور كه گفتم از باب مشت نمونه خروار كسانى يا خاندانهايى ازاين طبقات را نام مى‏برم.

ملوك و امراء سادات
سلسله‏هاى ملوك و امرا و خلفا از ذريه رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله در تاريخ اسلام‏فراوان بوده‏اند و برخى از آنان تاكنون ادامه دارند. مطالعه كيفيت روى كارآمدن آنان نشان مى‏دهد كه غالبا سيادت و رهبرى دينى آنان در اين امر مؤثربوده است.

در كشور مغرب در سال ۱۷۲، سلسله ادريسيان توسط مولى ادريس اول‏ادريس بن عبدالله‏بن الحسن برادر كوچك «محمد نفس زكيه‏» شهيد در ۱۴۵ه . آغاز شد و تا سال ۳۷۵، جمعا ده تن از آنان حكومت كرده‏اند. اولاد واعقاب ايشان به نام ادريسى تاكنون باقى هستند از جمله سلسله «ادريسى‏سنوسى‏» چنان كه خواهيم گفت از اعقاب آنان هستند; از اعقاب همين‏ادريسيان دو تيره در آندلس (اسپانياى كنونى) در دوران ملوك الطوايفى به‏حكومت رسيده‏اند:

اول، «بنى حمود» از ۴۰۷ تا ۴۴۹ ه ۰ جمعا ۹ تن در شهر مالقه در ساحل‏جنوب شرقى آندلس.

دوم، «امراى حمودى‏» در الجزيرة الخضراء ساحل تنگه جبل‏الطارق، (ازسال ۴۳۱ تا ۴۵۰ه ۰).

پس از ادريسيان، سلسله‏هاى ديگرى بر مغرب (مراكش) حكمرانى‏كرده‏اند كه برخى از آنان مانند موحدين ادعاى سيادت داشته‏اند، ولى ثابت‏نيست، تا برسد به شرفاى حسنى در قرن دهم كه به دو تيره منشعب شده‏اند:

اول، «شرفاى سعدى حسنى‏» يا سعديون كه از سال ۹۱۷ تا ۱۰۶۹ ه ۰ درشمال و جنوب مراكش حكمرانى كرده‏اند. سرسلسله آنان خود را «محمدالمهدى القائم بامرالله‏» ناميده بود و در سال ۹۲۳ درگذشته است.

دوم، «شرفاى فلالى‏»: سلسله كنونى كه آنان نيز حسنى هستند سرسلسه‏ايشان محمدبن محمد الشريف معروف به «ابن الشريف‏» متوفى ۱۰۷۵ ق‏بود و از سال ۱۰۴۱ه . تا شاه حسن (حسن دوم) پادشاه فعلى مغرب سلطنت‏كرده‏اند. اين هر دو تيره از اعقاب محمد نفس زكيه برادر ادريس اول هستند،شجره آنان در مسجد نوبنياد كنار قبر ادريس اول، و همچنين در مسجد كبيركه توسط شاه حسن در دارالبيضاء در ساحل بحر اطلس ساخته شده، موجوداست. به نظر مى‏رسد شاه حسن، نان «سيدى‏» خود را مى‏خورد و اينك تنهاسلسله سادات هستند كه قريب چهار قرن سلطنت كرده‏اند.

در كشور ليبى تا قبل از انقلاب سرهنگ قذافى، سلسله سنوسيها سلطنت‏مى‏كردند. مؤسس اين سلسله «سيد محمدبن على‏السنوسى الكبيرالادريسى‏» است كه در الجزاير از خاندان ادريسيان (۱۲۰۲ه) متولد شده وبعدا طى سير علمى، صوفى گشته و در سال ۱۲۵۳ ه در مكه طريقه‏«سنوسيه‏» را پى‏ريزى كرد و بعدا به ليبى منتقل شد و در آنجا چند زاويه(خانقاه) بنا كرد كه يكى از آنها در «جغبوب‏» واقع در مرز مصر است; و تاسال ۱۳۱۴ ه ۰ مركز اين فرقه بود و سپس به «زاويه البيضاء» منتقل گرديد.اين سيد رهبرى سياسى و جهاد با لشكر فرانسه را با رهبرى روحانى و مقام‏معنوى گرد آورده بود، و در ۱۲۷۶ ه ۰ از دنيا رفت.

پس از وى همين سمت را فرزندش محمد المهدى به عهده داشت. اوصريحا دعوى مهدويت نداشت، ولى مردم او را مهدى مى‏دانستند. اصولا ازقرن ۱۸ به بعد در آن مناطق از جمله در سودان انتظار ظهور «مهدى‏» درمردم قوى بود، لهذا او را و همچنين مهدى سودانى را چنان كه خواهيم گفت‏مهدى مى‏دانستند. مهدى سودانى صريحا دعوى مهدويت مى‏كرد.

پس از درگذشت «محمد المهدى‏» در ۱۳۲۰ فرزندش محمدبن محمدادريس اول و پس از وى فرزندش سيد محمدرضا سنوسى به سلطنت‏رسيدند. تا اين كه به دست قذافى، اين سلسله منقرض گرديد.

شرح حال سلسله سنوسيان در كتابى به نام المهدى السنوسى به قلم آقاى‏محمد الطيب بن ادريس الاشهب ط طرابلس آمده، در اين كتاب به‏گونه‏اى ازمحمد المهدى توصيف مى‏شود كه عارفان، على‏عليه السلام را وصف مى‏كنند. و ازاصلاحات و مبارزات وى بسيار سخن رفته است.

در كشور مصر و بخشى از افريقاى شرقى و مركزى، چنان كه مى‏دانيم‏سلسله خلفاى فاطمى از سال (۲۹۷ تا ۵۶۷ ه) جمعا ۱۱ تن خلافت كردند.خلافت آنان با خلافت عباسى بغداد رقابت مى‏كرد و گاهى نزديك بود بر آنان‏غلبه كنند. آنان خود را از نسل اسماعيل بن جعفربن محمد مى‏دانستند هر چنددر بغداد آن نسبت را انكار مى‏كردند. آنان فرقه اسماعيليه را با چند شعبه وبا فلسفه خاصى بنا نهادند، كه تا كنون بحث درباره آنان ادامه دارد. اگر نسب‏امامان اسماعيليه را تا عصر حاضر صحيح بدانيم، هم اكنون كريم‏آقاخان نوه‏آقاخان بزرگ، چهل ونهمين امام آنان از سادات است، و رهبرى فرقه‏«آقانيه‏» را به عهده دارد. ولى صرف‏نظر از ترديد در نسب خلفاى فاطمى،بعد از «المستعلى‏» راجع به نسب فرقه «نزاريه‏» كه همين آقاخانيها باشند،سخن زياد است و در چند مقطع، نسب آنان با ابهام تلقى مى‏شود.

در كشور يمن چند سلسله از امامان زيدى امامت كرده‏اند: از سال ۲۸۰ ه۰ ائمه رس تا حدود سال ۷۰۰ ه ۰ امامت داشته‏اند. مؤسس اين سلسله قاسم‏بن الحسين رسى است.

امامان زيدى صنعاء، از حدود سال ۱۰۰۰ ه ۰ امامت داشتند و چند سال‏قبل طى يك كودتا سقوط كردند، اصولا يمن از روز نخست تمايل به‏على‏عليه السلام داشته است مخصوصا در قبيله حمدان هنوز هم اين گرايش باقى‏است.

در عربستان همان‏طور كه گفته شد شرفاى حسنى قرنها امارت داشته‏اند.تا اين كه آخرين ايشان شريف حسين به دست وهابيها و با كمك انگلستان‏سقوط كرد. در حالى كه خود او به طمع حكومت‏بر همه كشورهاى عربى گول‏انگليس را خورد و با خلافت عثمانى درافتاد.

در ايران چند سلسله از سادات، حكمرانى كرده‏اند: علويان طبرستان ازسادات حسينى از سال ۲۵۰ تا ۳۱۶ ه ۰ جمعا چهار تن به رسم زيديه، امامت‏كرده‏اند.

مؤسس اين سلسله حسن‏بن زيد داعى است، سادات مرعشى و سادات‏نواب فرزندان سلطان العلماء خليفه سلطان و سادات ميرداماد از همين تيره‏هستند.

در جنوب ايران سادات سلسله مشعشعيانى از اعقاب حضرت امام موسى‏كاظم‏عليه السلام سالها حكومت كردند، مؤسس اين سلسله سيد محمد مشعشع مدعى‏مهدويت‏بود. وى پس از نبردهايى با دولتهاى مركزى در سال ۸۶۱ ه ۰ برخوزستان و بخش عمده عراق تدريجا سيطره يافت. مركز حكومت او شهرحويزه بود و در سال ۸۶۶ ه درگذشت و پس از او فرزندانش حكومت كردند.درباره دعاوى او سخن بسيار است. براى اطلاع بيشتر به كتاب اعلام العرب،عنوان «محمدبن فلاح بن هبة‏الله‏» رجوع شود.

سلسله صفويه كه ادعاى سيادت داشتند و آنان نيز نسب به حضرت‏موسى‏بن جعفرعليه السلام مى‏رسانيدند از سال (۹۰۷ تا ۱۳۱۱) جمعا ۱۱ تن بااقتدار بر كل ايران و چند كشور مجاور مانند افغانستان، ماوراءالنهر، تاحدود ارمنستان و گرجستان حكومت كردند. آنان نيز مانند سنوسيهاى ليبى وشرفاى مراكش، در آغاز پيشواى روحانى و داراى طريقه‏اى از تصوف‏بوده‏اند كه جد ايشان صفى‏الدين اردبيلى مؤسس آن بود و تدريجا به سلطنت‏رسيدند. سرسلسله ايشان شاه اسماعيل صفوى است و شاه سلطان حسين‏آخرين اين دومان است. باز هم مى‏توان امراى ديگر از سادات پيدا كرد كه‏در گوشه و كنار ايران حكمرانى كرده‏اند.

در يك كتاب خطى ديدم كه نويسنده آن بر شيخ‏الاسلام دولت عثمانى كه‏به عنوان خلافت، حكمرانى مى‏كردند، احتجاج كرده كه پيغمبرصلى الله عليه وآله گفته است:«الائمة من قريش‏» صفويه از قريش‏اند و خلفاى عثمانى قريشى نيستند، پس‏صفويه اولى به خلافت‏اند.

باز برخى از مورخين نوشته‏اند فتحعلى شاه قاجار هم خود را سيدمى‏دانست و به سادات، پسرعمو خطاب مى‏كرد. زيرا جده آنان كنيز شاه‏سلطان حسين بوده كه به جدشان بخشيده بود و او از شاه سلطان حسين حامله‏بوده و به اشاره شيخ‏الاسلام گرگان، مرحوم نورمفيدى، با او همبستر نشده تامحمدحسن قاجار، متولد شده ولى خان قاجار او را فرزند خود دانسته‏است؟؟

در شبه قاره هند نيز سادات خضرى در حومه دهلى حدود چهل سال ازسال ۸۱۷ تا سال ۸۴۹ يا ۸۵۵ ه حكومت كرده‏اند. مؤسس آنان سيدى به نام‏خضرخان از سادات ملتانى بود.
کد خبر: 36176
Share/Save/Bookmark