بیتناسبی ترانۀ سریال «خروس» به متن و آدمهای قصه؛
تیتراژ خوب اما بیربط!
از سال۷۷ که شبکه یک سیما سریال «نیمهپنهان ماه» را روی آنتن برد ماراتن ساخت سریالهای مناسبتی آغاز شد. سریال «گمگشته» سپس سریالهای نسیم رویا، نوعروس، همراز و پشت کنکوریها و بعد مجموعههای یکی مثل من، رؤیای ناتمام، فقط به خاطر تو و رانتخوار کوچک روی آنتن رفتند. در سال ۸۳ نخستین سریال ماورایی با نام «کمکم کن» پخش شد؛ ماه رمضان سال بعد سریالهای مرده متحرک، او یک فرشته بود، متهم گریخت و برای آخرین بار، روی آنتن آمد و پس از آنها «او یک فرشته بود»، «آخرین گناه»، «اغماء»، «میوه ممنوعه» و «روز حسرت» پخش شد.
تاريخ : سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۲۰
تمام این مجموعههای که نام بردیم شرایط تکامل تیتراژ را هم در خود داشتند؛ تا جایی که برخی از تیتراژها از خود سریال اعتبار بیشتری کسب کرد؛ اما آنهایی که به این اعتبار دست پیدا کردند بیشتر تیتراژهایی بودند که ارتباط مضمونی دقیقی با متن سریال داشتند؛ مثلا «میوه ممنوعه» از همین دست تیتراژها بود.
حالا در اینجا با دو رویکرد مواجه هستیم.
رویکرد نخست آنی است که میگوید اصلا قرار نیست یک تیتراژ ارتباطی با متن سریال داشته باشد؛ اگر تا امروز هم این موضوع در سریالها تکرار شده فقط بر حسب علاقه گروه سازنده بوده وگرنه قانون و الزامی در این مورد وجود ندارد. تیتراژ بخشی جداگانه از سریال و فیلم است که میتواند در خدمت آن باشد میتواند کمکی هم به آن نکند؛ به اضافه اینکه در هر حال اگر جذابیت داشته باشد مخاطب را تا پایان تیتراژ پای تلویزیون نگه میدارد.
اما رویکرد دوم آنی است که میگوید تمام عناصر و اجزای یک سریال باید با هم همراه و همسو باشند؛ تیتراژ هم باید انتقال دهنده اتفاقات و مضامینی باشد که در سریال به آن پرداخته میشود.
اگر ما رویکرد دوم را بپذیریم باید بگوییم نه تنها سریال خروس؛ بلکه سریال دودکش هم (و البته کمتر سریال مادرانه) گرفتار این اتفاق بیربط شده است.
اما آنچه در سریال خروس رخ داد تفاوت زیادی با تیتراژهای مرسوم داشت. متن ترانه این تیتراژ هیچ ارتباط منطقیای با عناصر موجود در قصه سریال نداشت. این سریال قصه یک خانواده متوسط با دغدغههای خانوادگی بود که متاسفانه در این ترانه خبری از نشان دادن این دغدغهها وجود نداشت.
«آقا نصرت» پدر خانواده کیا با بازی کریم اکبری مبارکه؛ «ناصر» داماد خانوادۀ «کیا» با بازی سپند اميرسليماني؛ اسماعیل کیا (اسی؛ با بازی جواد رضویان)؛ «همدم» با نقشآفرینی مرضيه صدرايي؛ «کامران» با نقشآفرینی یوسف تیموری؛ مهسا کریمزاده بازیگر نقش «فرانک»؛ «ستاره» با بازی ملیکا شریفینیا.
کدامیک از این نقشها میتوانند همنوایی با این ترانه داشته باشند؟ یکبار دیگر ترانه را با هم مرور میکنیم: «هواتو کردم من حیرون تو این روزا هواتو کردم/دلم میخوادت میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم/هوایی میشم همون روزا که میبینم هوامو داری/میخوام بدونم تا کی میخوای ببینی و به روم نیاری/دلمو دست تو دادم من دل تنگ احساسی/نمیزاری که تنها شم تو رو من خیلی حساسی/دلمو دست تو دادم دلمو آسمونی کن/ همیشه مهربون بودی دوباره مهربونی کنی/چه روزاها حالمو دیدی چه شبایی که رسیدی/تو صدای دل تنهای منو شنیدی/تو که دردامو میدونی تو که چشمامو میخونی/بده بازم به دل من یه نشونی.»
تکرار این سطر در ترانه که «دلمو دست تو دادم من دل تنگ احساسی/نمیزاری که تنها شم تو رو من خیلی حساسی» به کدامیک از این شخصیتها مربوط است؟ چه کسی دلش را به چه کسی داده است؟ چه کسی روی چه کسی حساس بود؟ اصلا دغدغه این سریال آیا اینگونه عاشقانه بود.
متاسفانه امسال اتفاقاتی برای تیتراژ سریالها افتاد که باید هم از برنامه سازها و تهیهکنندهها سوال کرد هم از کارگردانها؛ که چرا بر تمام بخشهای کار نظارت ندارند! اگر نظارت وجود دارد پس این ناهماهنگی از کجا نشأت میگیرد.
نگاهی به تیتراژ؛ فارغ از سریال
تیتراژ پایانی سریال «خروس» با صدای محمد علیزاده بود. ترانه این کار از محمد کاظمی و ملودی و تنظیم آن میلاد ترابی. اگر با انصاف و حتی غیر کارشناسی به این تیتیراژ فارغ از اینکه به سریال ربطی داشته باشد نگاه کنیم؛ کار تاثیرگذاری است و برای محمد علیزاده میتواند کارنامهای خوب باشد. صدای دلنشین علیزاده؛ ترانه خوب و تنظیم خوب این کار توانست در ماه رمضان مخاطبها را از منظر موسیقی به رسانه ملی علاقمند کند.
اما آنچه در این نوشتار آمده اساساً ارتباطی به کیفیت تیتراژ ندارد و موضوع ارتباط با آن با اثر تصویری است؛ در این میان اگر تیم سازنده تیتراژ با کارگردان هماهنگ بودهاند پس تمام مطالب مطرح شده دامن آنها را هم میگیرد و اتفاقا نشان میدهد که ممکن است در موسیقی تخصص داشته باشند اما در هماهنگی آن با تصویر بسیار کج سلیقهاند.
در غیر این صورت میتوان گفت اثری که آنها خلق کردهاند از استاندارد لازمی برای جذب مخاطب برخوردار است.