مریم اطیابی- به گزارش هنرنیوز،« دکتر باقر عاقلی در کتاب «شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران » در سه جلد نقل میکند که مستوفیالممالک ۱۰۰۰ ساعت در یک کلکسیون جمع آوری کرده که نمیدانیم فرجام آن چه شده است. یا آقای ترقی مدیر مسئول مجله ترقی ۱۰۰۰ عکس را از حسین دانش ( مستشار الاعظم) قطعهای ۱ تومان خریده است که احتمالاً اکنون هر عکس ۱ میلیون تومان ارزش دارد که از فرجام آن هم خبری نیست.» اینها سخنان ناصرالدین حسنزاده متولد ۱۳۳۶ در تبریز و مجموعه دار اسناد تاریخی و مطبوعات قدیمی است که به گفته خودش اولین مجوز موزه شخصی اسناد تاریخی در روز جهانی موزه از سوی سازمان میراث فرهنگی به او اهدا شده است. او از بازماندگان مشهدی محمد صادق خان چرندابی از سران مجاهدین تبریز، همچنین عضو هیئت موسس انجمن مجموعهداران ایران است.
اسنادی که مجلس شورای اسلامی و آستان قدس رضوی ندارند
حسنزاده حدود ۲۶ سال است که به کار مجموعه داری مشغول است. او درباره آثار گردآوری شدهاش میگوید:« در مجموعه من دستنویس مشاهیر معاصر و دوران قاجار مانند دکتر شریعتی، سهراب سپهری، شاملو، استاد شهریار، روزنامههای دوره قاجار مانند روزنامههای حبل المتین، صوراسرافیل، تجدد، تربیت، مساوات، تمدن و وقایع اتفاقیه، کارتپستالهای قاجار، اعلامیههای دولتی، احزاب، شخصیتها و علما، تقویمهای چاپ سنگی، رسالههای چاپ سنگی، کارت ویزیت اشخاص مهم، قبالههای قدیمی ازدواج، عکسهای و نامههای تجار قدیمی وجود دارد. کارت پستالهای دوره قاجارم در ایران بینظیر است. اعلامیههای دوره قاجار هم حدود ۱۰۰۰ برگ است که حتا مجلس شورای اسلامی و آستان قدس رضوی هم این اعلامیهها را ندارند.»
گنجینه طراز
او ادامه میدهد:« سال ۸۵ وقتی مرحوم دکتر ایرج افشار به منزل ما آمدند، لقب «گنجینه طراز» را به من دادند. ایشان حین دیدن اسناد خسته شدند، گفتم:« استاد بفرمایید بنشینید و میوه میل کنید.» ایشان هم گفتند:« من برای خوردن نیامدم، برای دیدن آمدم» اما در نهایت به دلیل خستگی نشستند و از من پرسیدند:« این اسناد را چند ساله جمع آوری کردید؟» و من پاسخ دادم: « ۱۵ سال»،ایشان هم گفتند:« خیلی خوب است. من ظرف ۴۰ سال نتوانستم چنین اوراق چاپی و اعلامیههایی جمعآوری کنم!»
دستخط ۸۰ درصد رجال قاجار کجاست؟
حسن زاده اظهار میکند:« من دست نویس نت «شد خزان» ابوالحسن صبا را در گنجینهام دارم. دستخط ظل السلطان، آیت الله بروجردی، سیدحسن مدرس، سیدجمال الدین، شیخ هادی نجم آبادی، ناظم الاطبا، واعظ، ناظم الاسلام كرمانی، علامه دهخدا، كسروی، علامه محمد قزوینی، قاسم غنی، علی اصغر حكمت، جلال آل احمد، فریدون توللی، فریدون مشیری، پروین اعتصامی، سهراب سپهری و پروفسور هانری كربن، ذبیح الله صفا، احمد بیرشك، عبدالحسین زرین كوب، محمدعلی جمالزاده، مجتبی مینوی، امیری فیروزكوهی را دارم، حتا دست خطی از دكتر شریعتی که نوشته است: «از روزگار سیدجمال و عبده یك قرن می گذرد. نهضت بیداری و نواندیشی اسلامی و بازگشت به اسلام نخستین برای تجدید حیات و فرهنگ جهان مسلمان اگر چه آغازكنندهاش یك نابغه ایرانی بود، اما در ایران كم تر از دیگر كشورهای اسلامی دامن گسترد و محیطها و گروههای مذهبی ما را به حركت آورد.» مقدار زیادی از اسناد علی اکبر داور نزد من است، ۴۰ نامه دکتر مصدق را هم گردآوری کردم. ۴۰ دستخط عارف قزوینی، ۴۰ دستخط استاد شهریار را هم دارم. در کل دستخط حدود ۸۰ درصد رجال قاجار را دارم. من این اسناد را شناسایی میکنم و دستخط هر کدام از رجال قاجار را لابهلای کتاب « شرح رجال » نوشته «مهدی بامداد» میگذارم. اعلامیه حکومت توالش را هم بدست آوردم که در آن نوشته شده با افتخار میرزا کوچک خان را بازداشت کردیم و سرش را بردیم و به پایتخت فرستادیم.»
نورچشمم !
پدر حسنزاده دبیر تاریخ بوده و او از بچگی استاد شهریار را میدیده است و سال ۶۵ از این شاعر ترکزبان ایرانی یک دستخط روی عکسش با او گرفته با این مضمون:« جهت یادگاری خدمت نورچشمم ناصر حسن زاده امضا و اهدا کردم » و همین امر او را وسوسه میکند تا اسناد را جمع آوری کند. این مجموعهدار اضافه میکند:« شغل من کتابفروشی است و کتابهای نایاب را خرید و فروش میکنم. وقتی کتابخانه شخصیتهای معروف را میخریدم، در میان آنها و لابهلای برگهایشان اسنادی بود که البته خود صاحبان سند از اهمیت اسنادی که داشتند مطلع نبودند و من درباره اهمیت اسناد با آنها صحبت میکردم و با هم به توافق میرسیدیم و من آن را میخریدم اما بعد از مدتی که در میان اهل ادبیات و صاحبان اسناد شناخته شدم نه تنها از تهران که از نقاط مختلف برای فروش آثارشان با من تماس میگرفتند و اسنادشان را به من میفروختند. وقت شده من شبانه به تبریز رفتم، سندی را خریدهام و صبح بازگشتهام.»
او تا کنون ۲۰ نمایشگاه در حسینیه ارشاد، گالری مجلس و موزه عکسخانه شهر... برگزار کرده و باز هم از برگزاری چنین نمایشگاههایی استقبال میکند.
سازمان میراث فرهنگی کمکی نکرده است
این عضو هیئت موسس انجمن مجموعهداران ایران درباره مشکلات مجموعهداری اظهار میکند:« هزینه شخصی بالا و کمبود جا از عمده مشکلات هستند. من هزاران سند دارم که روی هم چیده شده و جای وسیع و پول زیاد میخواهد. پارسال سازمان میراث فرهنگی نخستین مجوز موزه شخصی اسناد تاریخی کشور را به من اهدا کرد اما تا کنون حتا یک قدم هم به من کمک نکردهاند. مرکز ساماندهی اموال تاریخی هست اما تا کنون حتا یک مکان هم جهت نگهداری این اسناد ندادهاند. باید سازمان میراث فرهنگی موزه یا نمایشگاهی تخصیص بدهد تا این اسناد در قاب و با نور مناسب در معرض دید علاقهمندان قرار گیرد.»
ماشین ضد گلوله یا مترو !
حسنزاده از سازمان میراث فرهنگی این درخواست را دارد که در برگزاری نمایشگاه به آنها کمک کند و مبلغی بابت برگزاری این نمایشگاه به آنها اهدا کند چرا که سرمایه آنها اصطلاحاً خوابیده است. او میگوید:« با هزار کارت پستال میتوانستم یک آپارتمان بخرم. اما اکنون نه میتوانم آپارتمان بخرم و نه میتوانم این اموال را بفروشم چون جزو اموال میراث فرهنگی این مملکت است. حتا یک عدد از آن را نمیتوانم از آلبوم جدا کنم. خیلیها مخصوصاً دانشجویانی که از کشورهای دیگر برای سر زدن به خانواده یا انجام تحقیقاتشان به ایران میآیند، به من گفتهاند تو اگر آمریکا، کانادا، کشورهای اروپایی و... بودی الان یک ماشین ضد گلوله داشتی. من هم میگویم:« ما با مترو میرویم، پایمان را هم له میکنند، کلی هم لذت میبریم.»
تقدیر با یک لوح
به گفته خودش نه وقتش را دارد نه پولش را که بخواهد به خارج برود و اسنادش را در آنجا به نمایش بگذارد و تنها آرزویش این است که اسناد را در ایران به نمایش بگذارد. با خنده میگوید:« راستی یکبار از من به عنوان پیشکسوت نگهدارنده عکس تاریخی تقدیر شده است! آن هم با یک لوح! حالا پرسش من این است که چرا از ما حمایت مالی نمیشود. چرا در خانواده بابت نگهداری این اسناد سرزنش میشویم. مگر ما چند نفریم؟ در کل ایران ۲۰ مجموعه دار اسناد بیشتر نیست. تمام سرمایه من در کمد است و هیچ آرامشی ندارم. ۱۰۰ هزار سند و نامه. اگر برای برپایی نمایشگاه از من حمایت کنند و هزینهای بابت برگزاری بپردازند، مشکلاتم حل میشود.»
فداکارترین همسر دنیا
او معتقد است همسرش فداکارترین همسر دنیا است و این خصلت را به تمام مجموعهداران تسری میدهد چرا که کمتر زنی میتواند چنین وضعیتی را تحمل کند. حسنزاده میگوید:« دو فرزند دارم. از بس که اسناد در خانه دیدهاند از هر چه کتاب و اسناد خسته شدهاند. از سویی همسرم به هر سو برود خانه پر از کتاب و اسناد است. واقعاً تحمل یک مجموعه دار آن هم کسی که هست و نیستش را برای خرید اموال تاریخی میدهد که در اکثر اوقات دیگران کوچکترین بهایی به کارش نمیدهند، بسیار سخت است. من میتوانم آلبوم کارت پستالها یا آلبوم اعلامیههایم را ۱۰۰ میلیون تومان بفروشم شاید با فروش تعداد زیادی از این اسناد ظرف سه چهار ماه ۱میلیارد تومان صاحب شوم اما من و خانوادهام اکنون سختی میکشیم تا ۳۰ سال زحمت من به هدر نرود و سود مادی هم برای من ندارد. برای هیئتهای مذهبی همه کمک میکنند اما چرا هیچ کس برای راهاندازی هیئت فرهنگی کمک نمیکند.»
کروات دکتر شریعتی کجاست
حسنزاده کروات دکتر شریعتی را از همسرش هدیه گرفته است. اما به غیر از این خرید کارت پستالی در منوچهری آن هم از لابهلای یک روزنامه تا شده هم جزو خاطرات جذابش است. «سربازان مجاهد تهران» نام این کارت پستال است که روزنامه «شرق »همین کارت پستال را روی ویژهنامهاش کار کرده است. به قول خودش کارت پستالی که قرار بود از عرصه هستی حذف شود خیلی تصادفی و در میان بساط فردی در منوچهری توسط حسنزاده کشف و جاودانه شد.»
فقط یک کلمه
اعلامیهها نیز برایش جذاب است چرا که با خواندن هر یک به قول این مجموعهدار مو به بدن سیخ آدم میشود اما مشروطهخواهان با شجاعت گاهی دستور چاپ و انتشار۵۰۰ برگ از آن را میدادند. « رساله یک کلمه» مشهور ترین اثر« میرزا یوسف خان تبریزی (مستشارالدوله)» را نیز دارد. به گفته حسن زاده به دستور ناصرالدین شاه به خاطر این جزوه آنقدر بر سر مستشار کوبیدهاند که او کور و بیمار شده است. وی در رساله از زبان دوستی که وجود خارجی ندارد، پیشرفت کشور را فقط در یک کلمه و آن هم «قانون» ذکر میکند.
چه کسی باید بگوید؟
حسن زاده معتقد است مجموعهدار هم باید به عنوان یک فعال فرهنگی در جامعه احترام داشته باشد. من تا الان حدود ۱ میلیون سند خواندهام اما جامعه به من چه داده است؟ او میگوید:« من هر چه دارم از زمان مشروطه به این طرف است. اگر هم یک نسخه نفیس ۲۰۰ ساله به دستم برسد به دلیل آگاهی یا به کتابخانه ملی یا مجلس یا آستان قدس رضوی یا مراکز دولتی میبرم که صد درصد یکی از این نهادها بواسطه کارشناسان مجربش نسخه را خریداری میکنند و از کشور هم بیرون نمیرود. اما همه این را نمیدانند و این کار را انجام نمیدهند. یک تضمین اخلاقی – اجتماعی میخواهد. شاید من بواسطه علاقه بیش از حدم به کشورم و بواسطه مطالعه این اسناد دارای یکسری تضامین اخلاقی باشم اما این وظیفه میراث فرهنگی است که مردم را مطلع کند با اموال تاریخی چگونه برخورد کنند. اگر زیر خاکی است حقالکشف را پرداخت کند، اگر اموال تاریخی است آنها را راهنمایی کند که چگونه و کجا آن را نگهداری یا خرید و فروش کنند اما میراث فرهنگی هیچکدام از این کارها را انجام نمیدهد.»
۱۰۰۰ ساعت، ۱۰۰۰ عکس
او توضیح میدهد:« در زمان ناصرالدین شاه بسیاری از آثار ایران فروخته شده است. سفرایی که در ایران بودند همه فرهنگ ما را فروختهاند. در دروه پهلوی هم کسانی را داشتیم که سناتور بودند اما خودشان در قاچاق اموال عتیقه دست داشتند. من خودم کتابخانه شخصی شازدهها را دیدهام که کتابهای خطی موجود را به فرانسه بردهاند و به قیمت گزاف فروختهاند. اگر ۵۰ درصد این آثار در هم ایران بماند، باز جای شکرش باقی است. خدا میداند چقدر اموال تاکنون از ایران خارج شده است مثلاً دکتر باقر عاقلی در کتاب «شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران » در سه جلد نقل میکند که مستوفیالممالک ۱۰۰۰ ساعت در یک کلکسیون جمع آوری کرده که نمیدانیم فرجام آن چه شده است . یا اقای ترقی مدیر مسئول مجله ترقی ۱۰۰۰ عکس را از حسین دانش ( مستشار الاعظم) قطعهای ۱ تومان خریده است که احتمالاً اکنون هر عکس ۱ میلیون تومان ارزش دارد اما از فرجام آن هم اطلاعی در دست نیست..»
موزه مشاهیر معاصر
حسنزاده در پایان میگوید:« آرزویم این است و به تمام فرهنگ دوستان فراخوان میدهم که همگی از هر یک از بزرگان زنده معاصر، مدیران و مسئولان یک شی شخصی مانند عینک، کیف، عصا، تسبیح، روسری، شال گردن، خودکار و... را هدیه بگیریم. و بعد در یک موزه این اثار را نگهداریم و موزه آثار مشاهیر معاصر را راه اندازی کنیم.»