وحید عسکرپور - چند سالی است که بحثی مبسوط بر سر تعیین عرصه و حریم «مجموعة باستانی شوش» که یکی از کهنترین شهرهای جهان محسوب میشود درگرفته و به مجادلهای کشدار تبدیل شده است. صد البته که بخش قابل توجهی از این بحث میان دو طیف مطرح است؛ یکی، مدیران تکنوکرات و سرمایهدارمسلک که با طیف سرمایهدار و توسعهمحور شهری همسو بوده و در پی فعالیتهای اقتصادی افزونتر هستند، و دیگری، طیف کارشناسان و عالمانی که دغدغههای عالمانه بر منافع مادّیشان همچنان میچربد. حالا هم که در این گیر و دار موضوع ثبت جهانی این محوطه بر سر زبانها افتاده و مسؤولان ثبت جهانی در سازمان میراث فرهنگی، احتمالاً با توجه به اینکه برای امسال گزینة مطلوبتری در اختیار ندارند، سخت مترصدند تا پروندة شوش را به هر ضرب و زوری به سازمان یونسکو «بقبولانند»؛ اما، پرسش اصلی اینجاست که آیا خود محوطة شوش و عرصة ادعایی آن از جانب طیف نخست، که بسیار کمتر از آن وسعتی است که متخصصان در نظر دارند، میتواند بازتابدهندة وجهة میراثی آن باشد و ارزشهای فرهنگی آن را به تمامی بازگو کند؟ اصلاً چرا ثبت جهانی یک اثر تاریخی و فرهنگی برای کشورهای عضو سازمان ملل متحد تا این حد مهم است؟
با نگاهی به ضوابط سازمان یونسکو در ثبت جهانی یک اثر بهسادگی میتوان دریافت که آنچه در این نهاد بیش از همه مهم است، جایگاه منحصربهفرد، چشمگیر، برجسته و بیهمتایِ یادمانها و بقایای باستانی در نمایان ساختن نبوغ انسانی، تواناییهای والای وی و از همه مهمتر مراحل و بزنگاههای فرهنگی است که بشر در طول تاریخ خود آنها را پشتسر گذاشته است. یک یادمان، محوطه یا اثر تاریخی-فرهنگی باید به اندازة یک جهان ارزشمند باشد و بخشی از تجربههای بیبدیل انسانِ جهانشمول، تا بتواند در فهرست میراث جهانی ثبت گردد و پاسداریاش یک جهان خواهان داشته باشد.
محوطة باستانی شوش و قطاعهای آن، یعنی شهر شاهی، شهر صنعتگران، آکروپل و بقایای سکوی بلند، حتی اگر در فهرست میراث جهانی ثبت شوند، بهتنهایی و به خودیخود هرگز نمیتوانند اهمیت میراث بشری و جهانی شوش را منعکس کنند. شوش در هزارة چهارم پیشازمیلاد نقشی قابل توجه در شکلگیری نخستین حکومتهای خاورنزدیک و جهان بر عهده داشته است؛ حتی مدتها پیش از نمایانی جوامع پیچیده در میانرودان جنوبی. در این میان، نه تنها جایگاه پسکرانههای این محوطه و محوطههای پیرامونی آن در این رویدادِ مهمِ انسانی و فرهنگی کمتر از خود شوش نیست، بلکه خود این محوطه تنها یکی از بازیگران فعال در صحنة پیچیدگیهای اجتماعی و شهرنشینی آغازینی محسوب میشود که خوزستان را در تمامی جهان (دستکم به لحاظ قدمت زمانی) پیشتاز ساخته است. بنا بر تعاریف و اصولی که پیشتر در رابطه با مواریث جهانی و ارزش آنها در فرهنگهای امروزین بیان شد، مشخص است که عرصة باستانی محوطة شوش باستان به تنهایی و بهخودی خود نخواهد توانست ارزشهای جهانی مستتر در منظر فرهنگی آن منطقه را متجلی نماید. اینکه از شهر باستانی شوش سخن به میان میآید بیش از همه از آن روست که بسترهای محیطی لازم برای پیشرفتها و افزایش پیچیدگیهای حوزة رودخانة «شائور» در هزارههای چهارم و سوم پیش از میلاد مهیای تحقق رویدادی بوده که به مثابة «شهرنشینی» در آن محوطه نمایان شده است.
نه تنها رودخانة شائور، بلکه تمامی محوطههای اقماری پیرامون شوش بخشی از منظر فرهنگی شکلگیری و تداوم حیات آن محسوب میشوند؛ در واقع، بخشی جداییناپذیر از «هویت» قابل پاسداشت آن هستند. محوطة شوش اگر به تنهایی برای ثبت جهانی معیار قرار گیرد، آن پرونده ناقص است و ارزش چندانی برای ثبت در فهرست میراث جهانی یونسکو ندارد؛ بخصوص که اینروزها از حذف و نادیده گرفتن بخش بزرگی از عرصة باستانی آن در پروندة ارسالی به یونسکو هم سخن گفته شده است! به هر رو، با افکندن نگاهی به ضوابط ثبت میراث جهانی یونسکو میتوان چنین اذعان داشت که شوش تنها یک محوطه نیست، مجموعه و منظری است و «نمونهای برجسته از منظرهای که نمایانگر مرحله یا مراحلی در سرگذشت انسان باشد.» محیط جغرافیاییِ دربرگیرندة شوش در حقیقت بستر و خاستگاه یکی از بنیادیترین دگرگونیهای انسانی است: آغاز شهرنشینی و تمدنِ توأم با پیچیدگیهای اجتماعی که سرنوشت انسانها را برای همیشه دستخوش دگرگونی ساخت.
اکنون بحث بر سر این میزان یا آن مقدار هکتار نیست؛ یا دستکم نباید باشد. اینکه عرصة باستانی شوش «۳۹۰ هکتار» است یا حریم آن فلان هکتار، نباید موضوع اصلی باشد. موضوع محوری معطوف است، یا باید معطوف باشد به اینکه ما در شوش با چه چیزی مواجه هستیم؟ آیا یک قلعة فرانسوی؟ مجموعهای از بناهای هخامنشی؟ بقایای معماری عیلامی؟ آیا بحث بر سر حفظ این بقایای فرهنگی است؟ آیا حفظ اینها به تنهایی میتواند به آنها ارزشی جهانی ببخشد؟ مسلم است که پاسخ منفیست.
محوطة باستانی شوش به تنهایی هرگز نخواهد توانست ارزش دستاوردهای انسانی را که در آن خطّه از کرة خاکی محقق شده نمایان سازد. میراث شوش، میراث مدنیتی است در مقیاسی جهانی و زمانی خود را متجلی خواهد ساخت که در منظر فرهنگی خود در نظر آید. بهطور حتم، رودخانة شائور و همة محوطههای باستانشناختی کوچک و بزرگ پیرامون آن، همگی از یکسو جزء جداییناپذیر شوش هستند و از سوی دیگر برسازندة شبکهای فرهنگی و پیچیده که در نهایت موجب نمایانی نخستین نمونههای مدنیت در جهان انسانی شد. منظر شوش نمایندهای بیبدیل برای رویداد جهانی مدنیت انسان است و این نکتة کوچکی نیست. هرگونه تعجیل و بیمبالاتی در تدوین پروندة ثبت جهانی این میراث گرانقدرِ جهانی بهمنزلة تخریب معنوی آن است؛ نه چندان متفاوت از اینکه با کلنگ و بیل مکانیکی به جانش افتاده و آن را با خاک یکی کنیم!
مسألة قابل توجه در این زمینه، مقیاس و اندازه نیست؛ آن است که چگونه میتوان به بهترین وجه شواهد ملموس و مادّی نخستین گذارهای انسان را به ساحت مدنیت مورد حفاظت و پاسداشت قرار داد؛ امری که بهحق و از اساس خصلتی جهانی دارد. انتظار میرود که مسؤولان مرتبط با نهاد میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری میهن ما بیش از نگریستن به ابعاد و اندازهها و چانهزنی اقتصادی و توسعهای بر سر زمینها، یک بار دیگر و بهدور از هرگونه تعجیل و شتابزدگی بنشینند و بر آنچه منظر فرهنگی شوش در اختیار میگذارد مداقه کنند. اسناد و مدارک و کتابهای متعدد باستانشناختی در این زمینه موجود است که میتواند در این امر به آن عزیزان کمک کند.
در نهایت، هرگونه سهلانگاری در تدوین و تکمیل پروندة ثبت جهانی شوش نه تنها کمکی به شناسایی مطلوبتر آن به جهانیان نخواهد کرد، بلکه بسیار محتمل است که به نادیدهانگاشتن و جاانداختن بخش قابل توجهی از ارزشها و دستاوردهای بشری گردآمده بر محور و مدار این مجموعه و محدودة باستانی بیانجامد و نقض غرض کند! باید مراقب بود که شوش تنها یک محوطة باستانی در سطح محلی یا ملّی نیست؛ شوش از معدود مواریث پر سابقة مدنیت بشری هم هست؛ یک منظر و زمینسیمای (Landscape) رویداد عظیم تمدن انسانی نیز هست!
استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اسلامی تبریز