نگاهی به فیلم "کنعان"
یک مربع عشقی مبهم
 
تاريخ : پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۶ ساعت ۱۰:۱۶






 

فیلم سینمایی "کنعان" به کارگردانی مانی حقیقی این نکته را یادآور می‌شود که ای کاش اگر فیلمسازان ما سراغ خلق روابط و مسائل خاص و جسورانه می‌روند، کم‌فروشی نکنند و پای کار بایستند.





 



 مانی حقیقی با سابقه نگارش فیلمنامه "چهارشنبه سوری" و کارگردانی و نویسندگی فیلم‌های "آبادان" و "کارگران مشغول کارند" در جدیدترین فیلم خود انتظاراتی خاص ایجاد می کند.


انتظار پرداختن به زوایا و جزئیات پنهان از روابط آدم‌های معاصر و طرح دغدغه های درونی افرادی به ظاهر عادی که درون خود جمعی از تناقض ها را یدک می‌کشند. یک خطی فیلم هم حکایت از رابطه زوجی در بحران جدایی دارد که حضور دو آدم جدید روابط آنها را پیچیده تر هم می کند.





حقیقی و اصغر فرهادی هر چند در دومین همکاری نگارشی خود پس از "چهارشنبه سوری" و مانند آن فیلم، بحران در زندگی یک زوج را بسط داده اند ولی نتوانسته اند آن بخش از زندگی و روابط شناسنامه دار ایرانی را وارد فیلم خود کنند و به همین دلیل است که "کنعان" به مربعی پیچیده از روابط دو زوج بدل شده که بر بسیاری از زوایای آن ابهام حاکم است.


فیلم چند روز حساس و سرنوشت ساز از زندگی مینا (ترانه علیدوستی) و مرتضی (محمدرضا فروتن) است که یک هفته تا قرار دادگاه برای جدایی نهایی فرصت دارند و در این چند روز باقیمانده هر اتفاق بد و غیرقابل پیش بینی برایشان رخ می دهد.


از اطلاع مینا از بارداری، وخیم شدن حال مادر مرتضی با شنیدن خبر جدایی آنها و نهایتاً فوت وی، بازگشت آذر خواهر مینا (افسانه بایگان) پس از 20 سال از خارج، سررسیدن علی دوست مرتضی و هم دانشگاهی سابق مینا (بهرام رادان) و ... که در کنار آن می توان به اتفاقات ضمن سفر مینا و مرتضی هم اشاره کرد که زیر گرفتن گاو یکی از آنهاست.


به نظر می آید نویسنده / فیلمساز چون به هر دلیل که به آن اشاره می شود، نمی توانسته سراغ بسط بیشتر این رابطه چهار نفره برود که متکی بر گذشته و حال آدم هاست، دست به خلق اتفاقات ریز و درشت برای پر کردن بخش میانی قصه زده تا شاید بتواند ماهیت اصلی ماجرا را در ابهام و کدگذاری های جزئی تا حدی بروز دهند.


از همین جاست که وقتی شخصیت ها به صورت شفاف معرفی اولیه نمی شوند و با تکیه بر دیالوگ های موجز و غیر کاربردی تنها موقعیت آنها برای مخاطب تا حدی روشن می شود، اضافه شدن دو کاراکتر فرعی دیگر بر عمق این ابهام می افزاید و نفس نیاز آنها را زیر سئوال می برد.


به عنوان مثال حضور آذر چه کارکردی دارد؟ حضور او در رابطه بین مینا و مرتضی چه تأثیری می گذارد جز تدارک یک رویارویی تک سکانسی دو خواهر که حجم عظیمی از اطلاعات گذشته آنها را ارائه می دهد که بسیاری از آنها غیرلازم است. شکل گیری رابطه صمیمانه بین علی و آذر هم از نکاتی است که وقتی جایگاه و اهمیت آن ارزشگذاری نشده، نمی تواند در پایان هم تأثیرگذاری را که باید به دنبال داشته باشد.


حضور علی چه کارکردی دارد؟ به نظر می آید این شخصیت مکمل قرار بوده ابهام موجود پیرامون شخصیت مینا و علت جدایی او از مرتضی را تا حدی روشن کند. اما به دلیل خطوط قرمز یا بایدها و نبایدها، کمتر تلاش شده به نوع حضور این شخصیت، پردازش او و نیات احتمالی اش شفاف تر پرداخته شود. حتی نفس تقابل مینا و خواهرش بر سر حضور علی که می توانست رابطه ای چالش برانگیز و نو باشد، این گونه زیر سئوال رفته و کارایی خود را از دست می دهد.


حقیقی برای تک خطی نشدن فیلمنامه تلاش کرده در حین سفر مینا و مرتضی به شمال برای سر زدن به مادر، برای رابطه زوج علی / آذر هم قصه ای هر چند کمرنگ طراحی و اجرا کند. غافل از آنکه در همان مقطع ریتم قصه و کلیت فیلم به شدت افت می کند و رفت و آمدهای ناکارآمد به هر دو خط نمی تواند این ضعف را دور از چشم نگه دارد.


آذر و علی به بهانه سر زدن به دوست آذر که او هم مرده، همراه می شوند ولی در ادامه به بازدید خانه های اجاره ای می رسند و این دو روز را با هم می گذرانند. در حالی که آن طرف هم مینا و مرتضی دیر به بالین مادر محتضر می رسند و عزیز می میرد. از همین توضیحات برمی آید که پتانسیل هیچکدام از این دو خط که در یک مقطع روایت می شوند، نمی تواند روند کشدار فیلم را بهبود بخشد.


شاید به همین دلیل باشد که در راه بازگشت اتفاقاتی همچون خواب بد دیدن مینا، برخورد خودرو آنها با گاو، دخیل بستن مینا به درخت، دویدن مسیر تا خانه و ... طراحی شده است. در پایان هم صمیمیت تلویحی آذر و علی و آن اعتراف نه چندان دلچسب مینا برای انصراف از جدایی و ماندن، به این روابط پیچیده و مبهم پایان می دهد تا آرزو کنیم ای کاش مانی حقیقی جسارت بیشتری به خرج می داد و قوام فیلمنامه را فدای احتیاط نمی کرد یا اصلاً سراغ چنین رابطه ای نمی رفت.


 


منبع: مهر


کد خبر: 724
Share/Save/Bookmark