شاکری: بصیرت دولت‌ها در جبهه‌های فرهنگ و هنر نیازمند اجتهاد است
انتخابات یازدهم و انتظارات حوزه فرهنگ؛/۶/
شاکری: بصیرت دولت‌ها در جبهه‌های فرهنگ و هنر نیازمند اجتهاد است
احمد شاکری معتقد است در جایگاه دولت، نیازمند به حضور شخصیت‌هایی هستیم که هم هنر را به خوبی بشناسند و هم از ظرفیت هنری جامعه آگاه باشند، نیز سعه صدری داشته باشند که در این سعه صدر هنر و هنرمند اجازه پیدا کند که برخی از افق‌ها را گسترش دهد و هم آن بصیرتی را داشته باشند که برخی از رهزنان هنر دینی و انقلابی را تشخیص دهند لذا این نیازمند به یک شبه اجتهاد است.
 
تاريخ : چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۵۲

شاکری در گفتگو با خبرنگار گروه کتاب و ادبیات هنرنیوز در خصوص انتظارات اهالی قلم از دولت یازدهم در حوزه فرهنگ گفت: به اعتقاد من از چند منظر می‌توان به این مسئله پرداخت و نکات شایان ذکری وجود دارد که هم در زمان اعلام برنامه‌های نامزد‌ها باید مورد توجه قرار گیرد و هم در زمانی که هر کدام از کاندید‌ها تصدی دولت را بر عهده می‌گیرند؛ نخستین نکته‌ای که وجود دارد نقش فرهنگ و نقش رئیسی آن در مقایسه با دیگر ابعاد و ارکان جامعه اسلامی است و این هم به این واسطه است که اساساً انقلاب اسلامی در خاستگاه خود، انقلابی با خاستگاه‌های فرهنگی، دینی و اسلامی بوده است؛ یعنی انقلاب اسلامی همواره خاستگاه تعلیم فرهنگ و تعالی انسان را مدنظر داشته است لذا مسائل اقتصادی و سیاسی فرع بر این تحول فرهنگی وجود داشته بنابراین نقش فرهنگ، نه‌تن‌ها نقش بسیار کلیدی است بلکه اگر به سند چشم انداز که افق برنامه‌های جمهوری اسلامی در دولت یازدهم و دولت‌های آتی است نگاه کنیم می‌بینیم تک تک اهدافی که در اقتصاد و سیاست و در حوزه امنیت و دانش وجود دارد بخشی از آن مربوط به حوزه فرهنگ است لذا با توجه به جایگاه مقوله فرهنگ در برنامه‌های کلان، ارائه طرح و راهبرد مشخص در حوزه فرهنگ و معرفی برنامه‌ها می‌تواند از اهمیت ویژه‌ای برخوردار باشد. 

وی با اشاره به سند چشم‌انداز ۱۴۰۴ تصریح کرد: من در اینجا لازم می‌دانم به دو نکته اشاره کنم؛ نامزد‌ها باید برنامه‌ها و راهبردهای خود را به خصوص در حوزه هنر که زیر مجموعه فرهنگ است ارائه کنند؛ در حوزه هنر ما نیازمند راهبردهای مشخصی منطبق و همسو با برنامه چشم انداز ۱۴۰۴ هستیم؛ به صورت خاص در زیر شاخه ادبیات که جزء شاخه‌های پُر اثر و به لحاظ کمی و کیفی حائز اهمیت و الویت است، اساساً راهبردهای مشخصی در این زمینه تدوین و تنظیم نشده است و نقشه راه نداریم؛ این مسئله‌ای است که باید در سطوح کلان دولت انجام بشود؛ لذا تأمل در ارائه این راهبرد‌ها و نقشه کلانی که باید ارائه شود بسیار اهمیت دارد. 

شاکری با ورود به بحث مدیریت حوزه هنر بیان داشت: نکته دیگر این است که در مقوله فرهنگ و به خصوص مقوله هنر در شاخه ادبیات، آن چیزی که به موازات بیان راهبرد‌ها و برنامه‌ها اهمیت دارد انتخاب اشخاص است؛ چرا‌که نمی‌توان برای صاحب هنر مثل اقتصاد خط کش‌هایی را قرارداد و با آن سنجید؛ هنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد حوزه جدیدی از تاریخ ادبیات کشورمان شد لذا در این دوره خاص ما هنوز به پختگی لازم به خصوص در حوزه نظری‌پردازی _در ساحت هنرهایی چون سینمای انقلابی و ادبیات داستانی انقلابی و دینی_ نرسیده‌ایم؛ به همین دلیل چون منابع نظری و پژوهشی ما در این حوزه اندک است و معیارهای ما در تشخیص مصادیق ضعیف است نیازمند به شخصیت‌هایی هستیم که وقتی در رأس تصمیم گیری‌های هنری و برنامه ریزی‌های هنری قرار می‌گیرند هم هنر و هم جنس هنر را به خوبی بشناسند و هم از ظرفیت هنری جامعه آگاه باشند، نیز سعه صدری داشته باشند که در این سعه صدر هنر و هنرمند اجازه پیدا کند و برایش ممکن شود که برخی از افق‌ها را گسترش دهد و هم آن بصیرتی را داشته باشند که برخی از رهزنان هنر دینی و انقلابی را تشخیص دهند لذا این در حقیقت نیازمند به یک شبه اجتهاد است. 

وی با بیان این مطلب افزود: برخی از گفته‌های نامزد‌ها به نظرم جزء گفتمان انقلاب نیست و باید در این گفته‌ها دقت کرد؛

هنر اساساً مقوله انتخاب است و انتخاب یعنی کنار گذاشتن اموری با استفاده از ظرفیت‌های موجود؛ این ذات هنر است لذا با آزادی مطلق که اساساً مغایر با مبانی ماست هنری شکل نمی‌گیرد
مثل اینکه گفته شود فرهنگ و هنر باید به دست هنرمندان داده شود، این سخنی است که هم در جای خود می‌تواند معتبر باشد و هم همین سخن اگر تبیین نشود و شروط و شرایطش بیان نشود می‌تواند خطرساز باشد. آن چیزی که مبرهن است این است که هنرمند قطعاً درک جامعی از هنر دارد اما باید توجه داشت که در سایر حوزه‌های مضاف و تصمیم گیری درباره هنر تنها با قید هنرمند بودن یک شخص، مدیریت انجام نمی‌شود؛ فی‌المثل در حوزه تصمیم گیری برای نشر در بخش ممیزی تصمیم برای اینکه چه کتابی منتشر شود یا نه از تصمیم‌های مدیریتی است لذا این کافی نیست که فقط یک هنرمند به صرف هنرمند بودن متصدی امور شود؛ زیراکه ممکن است یک هنرمند به توفیق خوبی در خلق آثارش دست یافته باشد اما بدان معنی نیست که تحلیل گر و منتقد مناسبی در جایگاه اجرایی باشد یا بر تمام اصول حقوقی و قوانین حوزه نشر و حوزه‌های مدیریتی واقف باشد چه بسا یک هنرمند در جایگاه خلق هنر البته تواناست اما تصمیم گیری در حوزه هنر با آفرینش هنری متفاوت است و توانایی‌های متفاوتی را می‌طلبد که باید در آن دقت کرد. 

این پژوهشگر ادبیات انقلاب اظهار داشت: نکته بعد درباره بحث آزادی‌هایی است که موجب خلاقیت می‌شود و اغلب نامزد‌ها بر این امر تأکید دارند که به مخاطبان هنر اعلام کنند ما شرایطی را فراهم می‌کنیم که هنرمندان با امنیت روانی بیشتری به خلاقیت بپردازند یا به اصطلاح به خود سانسوری نپردازند. 

وی در تشریح این مسئله عنوان نمود: اساساً گفتمانی که بر اساس طرح خود سانسوری و سانسور در حوزه هنر مطرح می‌شود مربوط به ادبیات، هنر و جبهه شبه روشنفکری است. اینان ادعایشان این است که ما در یک جبهه دولت در جمهوری اسلامی داریم و در جبهه دیگر مردم را که دولت در مقابل مردم قرار گرفته است؛ این سخن و تلقی نادرستی است. بنابراین این افراد خود را نماینده مردم می‌دانند و دولت را نماینده یک طبقه خاص و محدود لذا همیشه ادبیات دولتی را در مقابل ادبیات مردمی علم می‌کنند. اتفاقاً ادبیات و هنر ما در خطوط است که شکوفا می‌شود و هیچ رشته هنری با آزادی مطلق به شکوفایی نمی‌رسد. 

وی افزود: هنر اساساً مقوله انتخاب است و انتخاب یعنی کنار گذاشتن اموری با استفاده از ظرفیت‌های موجود؛ این ذات هنر است لذا با آزادی مطلق که اساساً مغایر با مبانی ماست هنری شکل نمی‌گیرد. 

شاکری با نگاهی به ظرفیت‌های هنر انقلابی بیان داشت: آن چیزی که هنر ما امروز بدان نیاز دارد این هست که از ظرفیت‌های تجربی‌های عمیق دینی استفاده کند، هنر ما با شکستن مرزهای روابط انسانی شکوفا نمی‌شود لذا نباید موضوعاتی را مطرح کنیم که با هنجارهای اجتماعی، اعتقادی و قومی جامعه ما در تضاد است. هنر ما وقتی تعالی می‌یابد و انقلابی می‌شود که به سمت نهادینه شدن باورهای انسانی پیش برود لذا ادبیات روشن‌فکری در این نهادینگی و تعمیق تنبل، فرتوت و کهنسال است و عمدتاً ضعف روایت‌گری و خلاقیتش را به گردن سانسور می‌اندازد. هنرمند اگر نگاه عمیق داشته باشد در چهارچوب شریعت می‌تواند به خلاقیت بپردازد. 

این منتقد و جامعه‌شناس ادبیات گفت: نکته سوم اینکه باید نگاه کلان نگر و افق محور به حوزه فرهنگ و هنر داشته باشیم. همیشه در حوزه هنر و در حوزه ادبیات جریان موقتی وجود دارند. به نظر من دولت‌هایی موفق هستند که بتوانند سنت ثابتی را برای چشم اندازهای بلند مدت طراحی کنند وگرنه مشغول شدن به امور جاری و غفلت از کلان نگری می‌تواند خسارت بار باشد؛ البته در حوزه هنر نکته‌ای وجود دارد و آن فرمایش مقام معظم هبری رهبری است که فرمودند «من انقلابی‌ام» و این خود کلید واژه‌ای است که می‌تواند درباره هنر انقلابی و هنرمند انقلابی صادق باشد؛ یعنی در مورد هنر انقلابی یکی از نکاتی که بسیار اهمیت دارد استفاده از هنرمندان انقلابی است که موجب تعالی فرهنگ و استحکام ریشه‌های هنر انقلابی می‌شود لذا باید به تربیت هنرمندان انقلابی همت گماشت و باید نگاه کلان نگری وجود داشته باشد تا حلقه‌های موجود در حوزه فرهنگ یکدیگر را تکمیل کنند و آمدن و رفتن‌ها در مقامات اجرایی و دولت‌ها در آن تنشی ایجاد نکند بلکه اسباب پویایی آن شود که این ثبات با طراحی نقشه و مهندسی فرهنگی قابل اجراست.

کد خبر: 59529
Share/Save/Bookmark