عدم تعادل نیروهای متخصص و سیاسی در سازمان میراث فرهنگی!
باستان شناسی ایران پس از انقلاب اسلامی /3
عدم تعادل نیروهای متخصص و سیاسی در سازمان میراث فرهنگی!
کشورهایی که دو بخش گردشگری و میراث فرهنگی را با هم تلفیق کرده‌اند، یک نظریه اساسی دارند و آن این است که یکی از بهترین راه‌های حفظ میراث فرهنگی معرفی و نهادینه کردن آن از طریق گردشگری در بین مردم جهان و بین نسل‌های مختلف است. براساس این نظریه، گردشگری ابزاری برای کسب در آمد از میراث فرهنگی قلمداد نمی‌شود. بلکه بیش از آنکه وسیله‌ای برای کسب در آمد باشد، ابزاری برای تقویت پایگاه مردمی و بین نسلی میراث فرهنگی است.
 
تاريخ : سه شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۲۷

عمران گاراژیان- باستان شناسی ایران پس از انقلاب اسلامی (بخش سوم، دولت دوم اصلاحات): در دولت دوم اصلاحات، بطورعمومی رویکردهای اقتصادی و توجه به زیرساخت‌های اقتصادی به نظر می‌رسد جای رویکردهای فلسفی – فرهنگی در دولت اول را گرفته بود. در این میان به سبب فاجعه‌های پیش گفته میراث فرهنگی با تبّحر مدیران‌اش استثنا بود. به نظر می‌رسد مدیران دولت دوم اصلاحات در میراث فرهنگی با استفاده از بحران‌های فرهنگی پیش آمده، جلو محدود کردن بودجه‌ها و امکانات میراث فرهنگی را مثلا در سال ۱۳۸۱ خورشیدی گرفتند. و این مصداق بارز« ستون به ستون فرج است» شد و با فاجعه طبیعی زلزله بم در ۵/۱۰/ ۱۳۸۲ زمینهٔ دیگری برای استفاده از بحران‌ها در راستای میراث فرهنگی فراهم شد. 

این استفاده در مقیاسی جهانی بود. چراکه دقیقا پس از این بحران است که فکر ثبت ارگ بم در فهرست میراث در خطر (جهانی) اجرایی شد. مثال‌ها بسیارند من تنها نمونه‌هایی را برای رساندن مفهوم استفاده می‌کنم. استفاده از بحران‌ها در راستای تقویت میراث فرهنگی چیرگی سیاسی مدیران بر موضوع میراث فرهنگی و بدنه کار‌شناسی بومی پشتیبان آن‌ها را نشان می‌داد. البته از واقعیتی نمی‌توان گذشت و آن واقعیت این است که دولت و حاکمیت ایران در فرهنگمندانه‌ترین شرایط که دولت دوم اصلاحات باشد در موضوع میراث فرهنگی و باستان‌شناسی تمرکز و برنامه بلند مدت نداشته‌اند و تنها با بحران‌ها به خود می‌آمده‌اند. 

دولت دوم اصلاحات شاهد تحولی اساسی در زمینه میراث فرهنگی بود و آن تحول اساسی بوسیله مجلس ششم در روزهای پایانی این مجلس رقم خورد. تلفیق میراث فرهنگی و گردشگری و ارتقای این سازمان جدید به عنوان معاونت رئیس جمهور، این تحول اساسی بود. حال پس از سال‌ها آنگاه که به آن تحول می‌نگریم آن را نهالی قوی بازمی یابیم که بر صخره‌ای و در مسیر تند بادهای سیاسی، کاشته شده بود. اولین تند باد سیاسی که مستقیم میراث فرهنگی را تحت تاثیر قرار داد رد صلاحیت گسترده نمایندگان متحصن مجلس ششم بود. حتما سئوال برای خوانندگان پیش می‌آید که چه ربطی به موضوع دارد. ربط روشن و آشکاراش این است: پس از ارتقای سازمان نوپای میراث فرهنگی، گردشگری به عنوان معاونت ریاست جمهوری یکی از نمایندگان محترم یعنی سید حسین مرعشی رئیس این سازمان شد. با آمدن ایشان به سبب تند بادهای سیاسی در دولت دوم اصلاحات انبوه نیروهای سیاسی و کمتر متخصص وارد پست‌های کلیدی در میراث فرهنگی و گردشگری شدند. دقیقا از این زمان تعادل نیروهای تخصصی (کار‌شناسی) و سیاسی در میراث فرهنگی به هم خورد. بدنه کار‌شناسی که نتیجه رویکرد تخصص گرایانه و منطقی دولت اول و دوم اصلاحات بود زیر فشارهای ناکار‌شناسانهٔ نیروهای سیاسی قرار گرفت.
 
تلفیق میراث فرهنگی و گردشگری که امروزه می‌دانیم پایه‌های تئوریک و قابل دفاعی داشته، تحت تاثیر نیروهای سیاسی در سازمان میراث فرهنگی، رنگ باخت و به خوبی اجرا نشد. ناکارآمدی آن ترکیب و تلفیق هر روز بیش از پیش نیازمند بازنگری تخصصی است. واقعیت تلخی است که نمایندگان محترم مجلس ششم در مجلس شورای اسلامی خدمت بزرگی به میراث و فرهنگ این مرز و بوم کردند، اما بخشی از‌‌ همان نمایندگان که وارد میراث فرهنگی و گردشگری شده بودند در اجرای طرح خودشان موفق نبودند. سبب این امر از یک سو به فراموشی سپرده شدن رویکردهای تخصصی در زمینه میراث فرهنگی و روی کار آمدن نمایندگان سیاسی در سازمانی تخصصی بود و از سوی دیگر ناآشنایی و حتی بدبینی سطوح بالادستی حاکمیت سیاسی ایران نسبت به پیشینه ‌ی فرهنگی است که گویا هنوز هم وضع بر‌‌ همان منوال است. 

مجلس ششم و دولت دوم اصلاحات در تلفیق میراث فرهنگی و گردشگری موفق بودند اگر از پایگاه فرهنگی و مردمیشان برای تقویت جایگاه و پایگاه مردمی این حوزه بهره می‌گرفتند. اما به نظر می‌رسد آن‌ها به سبب کشاکش‌های درون حاکمیتی با رقبای اصولگرایشان از این مهم بیمناک بودند. چراکه میراث فرهنگی و باستان‌شناسی همیشه آبشخور مساعدی برای اتهام زنی و باستان گرایی در ایران بوده و هست. 

کشورهایی که دو بخش گردشگری و میراث فرهنگی را با هم تلفیق کرده‌اند، یک نظریه اساسی دارند و آن این است که یکی از بهترین راه‌های حفظ میراث فرهنگی معرفی و نهادینه کردن آن از طریق گردشگری در بین مردم جهان و بین نسل‌های مختلف است. براساس این نظریه، گردشگری ابزاری برای کسب در آمد از میراث فرهنگی قلمداد نمی‌شود. بلکه بیش از آنکه وسیله‌ای برای کسب در آمد باشد، ابزاری برای تقویت پایگاه مردمی و بین نسلی میراث فرهنگی است. اما احتمالا در ایران بودجه گرایان و طرفداران سیاسیت‌های بهره برداری اقتصادی از میراث فرهنگی همچنان در اکثریت هستند. یا از بیم اتهام پیش گفته فرهنگمندان کنامی از بودجه و بهره برداری می‌سازند تا هدف فرهنگیشان را جامه عمل بپوشند. این برداشت را بسیار بعید می‌دانم اما طرح آن را برای انتشار خوش بینی زوری می‌دانم! در نتیجه آنگاه که زیرساخت‌های اداری و حاکمیتی برای بهره برداری بلند مدت و فرهنگی از تلفیق میراث فرهنگی و گردشگری وجود نداشته باشد، نمی‌توان انتظار موفقیت طرح تلفیق این در حوزه را داشت. 

مسئله اساسی دیگری هم هست که میراث فرهنگی و گردشگری را در ایران اعضای یک پیکر نمی‌کند، بلکه خنثی کننده تاثیر هم می‌کند. آن مسئله سوء استفاده از میراث فرهنگی با رویکردهای سیاسی و ملی گرایانه است که در ایران پیشینه‌ای قوی دارد (در بخش اول به آن پرداختم). به بیان دیگر نگرشی سیاسی در ایران برای کسب اعتبار خود بخش‌هایی از میراث فرهنگی را مورد بهره برداری قرار داد و همین بخش‌ها را در برابر بخش‌های دیگر در کشمکشی بلند مدت در فرهنگ مردم نهادینه کرد. این دوگانگی و دو پارگی نگاه ما به گذشته و میراث فرهنگی، خصوصا از منظری سیاسی تصمیم سازی‌ها را دوگانه و دوپاره می‌کند. دوپاره‌ای که عموما اعضای یک پیکر واحد حاکمیت سیاسی قلمداد می‌شوند اما مقابل هم موضع گیری کرده و‌گاه حتی لشکری می‌کنند (همین روز‌ها شاید در میراث فرهنگی دولت اعتدال این لشکرکشی‌ها مشهود است). آنگاه که سیاسیون در میراث فرهنگی و گردشگری دولت‌های اصلاحات نقش پررنگی پیدا کردند این کشمکش‌ها را پررنگ‌تر کردند. در کنار این مسئله موضوع نگاه اقتصادی به میراث فرهنگی و بهره برداری از آن برای همیشه در بین اهالی فکر و فرهنگ در ایران با موضع گیری مواجه بوده است. یعنی عموما دیدگاه‌های تخصصی بهره برداری اقتصادی از میراث فرهنگی را موجه ارزیابی نمی‌کنند. 

بدنه کار‌شناسی سازمان میراث فرهنگی دولت اصلاحات نحیف نبود اتفاقا از قوی‌ترین در نوع خود در سال‌های پس از انقلاب اسلامی بود، اما نکته‌ای اساسی داشت و آن نکته این بود که تقریبا هیچ قدرتی نداشت و مدیریت سیاسی آن را ناکار آمد و درگیر مسائل حاشیه‌ای (منظور حاشیه‌های سیاسی احزاب سیاسی است) کرده بود. با همه این مسائل خواهیم دید که در مقایسه با هشت سال بعد و حتی این روز‌ها دولت‌های اصلاحات از نظر کار‌شناسی شرایطی قابل دفاعی داشت. پس از دولت اصلاحات کار میراث فرهنگی از سیاست زدگی گذشت و به اخراج از تهران و سوء استفاده از آن رسید. در ادامه درباره دولت مهرورزی بحث خواهم کرد از مهرهایی که ورزیده شد و ریشه‌هایی که همسایه هر روزهٔ تیشه بودند، روایت‌ها خواهم آورد.

استادیار گروه باستان شناسی دانشگاه نیشابور

کد خبر: 69262
Share/Save/Bookmark