مشايخ طريقت از سادات
مؤسسين سلسلههاى طريقت و مشايخ آنها غالبا از سادات بوده و هستندمانند:
سلسله قادريه كه مؤسس آن شيخ عبدالقادر گيلانى (۴۷۱-۵۶۱ه) ازسادات حسينى است اين سلسله در هند، افغانستان، عراق، تا افريقا ميليونهاپيرو دارد.
سلسله نعمتاللهى شيعه مذهب، مؤسس آن شاه نعمةالله ولى از ساداتحسينى است، اين طريقه، بعدا به شعب مختلف انشعاب يافت و اكثر پيروانآن در ايران هستند.
سلسله (بدويه) در مصر و كشورهاى مجاور آن رواج دارد. مؤسس آنسيد احمد بن على ابوالعباس بدوى حسينى (۵۹۶-۸۷۵ ه) است. وى در شهرطنطا واقع ميان قاهره و اسكندريه مدفون است و در زادروز او مصريان ازسراسر مصر، چندين ميليون در طنطا اجتماع مىكنند. اكثر پيروان او در مصرو برخى در سودان و ساير كشورهاى افريقايى هستند.
سلسله رفاعيه كه در عراق و مصر و افريقا پيروان فراوان دارد، مؤسسآن طريقه، سيداحمد بن على رفاعى (۵۱۲-۵۷۸ ه) از سادات حسينى عراقاست. وى در شهر واسط عراق متولد گرديده است. در حيات خود ۱۸۰ هزارخليفه در كشورهاى اسلامى داشته است.
سلسله سنوسيه كه در افريقا عمدة ميليونها پيرو دارد و قبلا راجع بهمؤسس آن سخن گفتيم.
سلسله شعرانيه مؤسس آن سيد احمدبن على الحنفى مصرى (۸۹۸ -۹۷۳ه) از اعقاب محمد حنفيه و داراى تاليفات ارزشمندى است.
سلسله خلوتيه سودان مؤسس يا يكى از مشايخ آن سيد محمد عثمانميرغنى مالكى مؤلف تاج التفاسير عربى است، شجره وى تا حضرت امامهادىعليه السلام ، امام دهم شيعيان، در مقدمه تفسير وى آمده است. اين خاندان،تاكنون مورد احترام مردم سودان و داراى مريدان فراوان هستند; يكى ازآنان اكنون رقيب سرسخت عمرالبشير رئيس جمهور سودان است، آنان هممانند خاندان مهدى سودانى جامع بين رهبرى معنوى و زعامتسياسىمىباشند.
سلسله تجانيه احمدبن محمدبن المختار بن احمد الشريف التجانى(۱۱۵۰ - ۱۲۳۰ه) سرسلسله اين طريقه در مغرب است، اين طريقه بنا به قولآقاى دكتر تجانى صاحب كتاب «ثم اهتديت» حدود يكصد ميليون پيرودارد. در قاهره آقاى شيخ محمد حافظ تجانى، شيخ تجانيه بود و در محلهعباسيه قاهره، زاويه يا خانقاهى را اداره مىكرد و مشهور بود كه بزرگترينمحدثان عصر حاضر است، و من از او اجازه حديث گرفتم و چند سال پيش ازاين مرحوم شد.
سلسلههاى طريقت در مصر و سودان
در كتابچهاى خواندم كه در مصر ۶۰ طريقه وجود دارد و تمام يا اكثرمشايخ آنان همواره و تاكنون از سادات هستند. برخى از آنان حسنى و برخىحسينى، و برخى از يك طرف حسنى و از سوى ديگر حسينى هستند. و بهنظر مىرسد اين انتساب، ملاك مشروعيت رهبرى آنان است.
در سودان طرق متعددى از تصوف وجود دارد كه تقريبا كل اهل سودان رافرا مىگيرند، ولى همه آنها به هفت طريقه اصلى مىرسند و همه آنان عقيدهدارند كه (فيض ربانى) از طريق علىعليه السلام و خاندانش به ايشان افاضهمىگردد.
در ميان سلسلههاى تصوف، مؤسس چند سلسله سيد نيستند: مانند سلسهشاذليه كه به ابوالحسن علىبن عبدالله ... شاذلى مغربى (۵۹۱ - ۶۵۶ه)مىرسند.
ديگر در ايران، طريقه نعمتيه گونآبادى كه مؤسس آن حاج ملاسلطانعلى گونآبادى است و سيد نبوده است.
سلسله مولويه تركيه نيز به ملاى رومى، شاعر و عارف معروف (۶۷۲ ه)مىرسند كه او نيز سيد نبوده است و شايد سلسلههاى «كبرويه» و «چشتيه»هند، چنين باشند. اما سلسله «بكتاشيه» تركيه و سوريه و عراق و آلبانى وديگر كشورها، توسط شخص خراسانى به نام سيد محمد باقر رضوى ازرضويهاى مشهد در قرن ۹ يا ۱۰ پايهگذارى گرديده است.
علىعليه السلام، رمز تصوف
كليه سلسلههاى طريقت، سلسله خود را از طرق مختلف به علىعليه السلاممىرسانند بيشتر از طريق معروف كرخى يكى از اصحاب حضرت رضا و يااز طريق بايزيد بسطامى از اصحاب حضرت صادقعليه السلام و برخى از طريقحسن بصرى به علىعليه السلام مىرسانند.
تنها طريقه نقشبنديه از طريق ابوبكر خليفه اول به پيغمبرصلى الله عليه وآله مىرسند.
اما سلسله نقشبنديه از طريق بايزيد بسطامى به حضرت صادقعليه السلام و اواز جد مادريش قاسمبن محمدبن ابىبكر و او از پدرش محمد و او از سلمانفارسى و او از ابىبكر به پيغمبرصلى الله عليه وآله مىرسند و در هر حال، يكى از ائمهاهلبيتعليهم السلام در طريق آنان وجود دارد. گويا رشته ديگر نقشبنديه به حسنبصرى و او به علىعليه السلام مىرسد.
و در هر حال، اكثريت قريب به تمام طرق تصوف به نحوى سلسله خود رابه علىعليه السلام مىرسانند. شايد سر اين امر، همان حرفى باشد كه دكتر ابوالوفاءتفتازانى، استاد فلسفه و عرفان دانشگاه قاهره و شيخ يكى از طرق تصوفمصر، بنا به نقل كتاب «مع رجال الفكر و الادب فى القاهره» گردآورى آقاىسيد مرتضى رضوى، گفته است: «كه پيغمبرصلى الله عليه وآله فرمود: (انا مدينة العلم وعلى بابها) من شهر دانشم و على در آن شهر است، اين همان علم طريقت وحقيقت است كه ما اهل طريقتبدان قائل هستيم».
ملاحظه كنيد اين عقيده بخشى از عقايد شيعيان را دربردارد، زيرا شيعيانعقيده دارند همه احكام و آداب و معارف از طريق علىعليه السلام و خاندانش بهايشان مىرسد و آنچه را دكتر تفتازانى در شرح حديث انا مدينة العلم گفتهاست فقط شامل معارف دين است ولى او و ديگر صوفيان قاهره، سنى هستندو احكام را از طريق يكى از پيشوايان مذاهب اربعه يعنى ابوحنيفه و ديگرانمىگيرند.
ضمنا لازم استبگويم كه دكتر تفتازانى هم اكنون «شيخ المشايخ» طرقمصر است. اين سمت نسبتبه طرق صوفيه، مانند شيخ ازهر نسبتبه علماىشرع، يك سمت رسمى است كه از سوى رئيس جمهورى مصر، طى فرمانىبه يكى از مشايخ بزرگ طريقت واگذار مىشود.
من در سال ۱۳۵۱ شمسى در سفر علمى يكساله خود به كشورهاى عربىو اسلامى در قاهره با دكتر تفتازانى تماس داشتم. هم در دانشگاه قاهره، و همدر مراسم جشنهاى ميلاد پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله. در خيمه خاص به طريقه او واقعدر ميدان امام حسين قاهره.
اين جشنها يك ماه ادامه دارد و نخست از سوى شيخ ازهر طى مراسمىدر مسجد امام حسينعليه السلام افتتاح مىگردد، و ارباب طريقت، هر كدام خيمه يابه تعبير خودشان «سرادقات» در ميدان امام حسين در جوار جامع ازهر وحرم حسينى برپا مىكنند، و شبها شيوخ طريقت، هر كدام، در محل خودمىنشينند و مريدان و ديگر مردم در آن محل اجتماع مىكنند و چاى و شربتمىنوشند و شعرا و مداحان اهلبيتعليهم السلام، به مديحهسرايى و شعرخوانىمىپردازند. اين مراسم يك ماه تمام در آن محل ادامه دارد، و هر شبهزاران تن از مردم قاهره در آنجا گرد مىآيند.
همين مراسم، عينا هنگام جشنهاى يكماهه ميلاد سرور آزادگان حضرتامام حسينعليه السلام در همين ميدان برگزار مىشود، زيرا در آنجا راس الحسينمدفون است، اين كار از زمان فاطميين مصر كه طى تشريفاتى سر مباركامام را از عسقلان فلسطين به مصر آوردند و در اين مكان دفن كردند، آغازگرديده است و با اين كه قرنها است كه سلسله فاطميين منقرض شدهاند، آثارو مراسم ايشان باقى است. مصريان، به آن محله «حى الامام الحسين»مىگويند. حرم حسينى و نيز حرم «سيده زينب» هر شب، شاهد حلقههاىصوفيان و ارباب طريقت است كه هر كدام به كيفيتخاصى و با لباس و آدابمخصوصى به ذكر گفتن مىپردازند.
شخصيتهاى برجسته ديگر از سادات
بسيارى از خاندانهاى علما از فقها و مفسرين و متكلمين و ديگران بهيكى از بزرگان مىرسند. در هند، سيدحامد حسين و برادرش نظامالعلماء وابوالاعلاى مودودى و ابوالحسن ندوى، در ايران و عراق خاندان صدر، كه بهصدرالدين كبير از علماى جبلعامل مىرسند و در طول تاريخ شخصيتهاىبرجستهاى از ميان آنان برخاستهاند مانند مرحوم سيد شرفالدين صاحبكتاب المراجعات و آثار ديگر در لبنان، در عراق مرحوم سيدحسن صدر كهبرخى او را خاتمة المحدثين مىدانند، صاحب تاليفات فراوان از جملهتاسيس الشيعه لعلوم الاسلام و سيد اسماعيل صدر، مرجع تقليد معاصرآخوند خراسانى(۱۳۲۹) و فرزندانش سيد صدرالدين صدر، از مراجع قم(پدر امام موسى صدر) و سيدحيدر از علماى كاظمين، پدر شهيد سيد محمدباقر صدر، اين خاندان در سلسله نسب با خاندان سيد مرتضى و سيدرضىپيوند دارند، و همه از يك طريق به حضرت امام كاظمعليه السلام مىرسند، و نيزمرحوم سيد محمدحسن ميرزاى شيرازى، بزرگ قهرمان تحريم تنباكو وخاندانش از جمله فرزندش يكى از مراجع معاصر سيدابوالحسن اصفهانىبود و از همين خاندان است مرحوم ميرزامهدى شيرازى از مراجع كربلا، ومرحوم سيد عبدالهادى شيرازى از مراجع نجف اشرف.
خاندان سيد نعمتالله جزايرى متوفى در ۱۱۱۲ه . و فرزندش سيد عبداللهو نوهاش سيد نورالدين و دهها عالم و دكتر و استاد دانشگاه از اين خاندانبرخاستهاند و به سادات جزايرى شهرت دارند.
خاندان بحرالعلوم (۱۲۱۲ه .) كه در نجف و كربلا و ايران و لندن هستند.
خاندان شهرستانى ميرزا مهدى شهرستانى از شاگردان وحيد بهبهانى(۱۲۰۶ ه). از اين خاندان نيز دهها عالم و مجتهد و استاد و مهندسبرخاستهاند. از جمله منسوبين اين خاندان مرحوم مصلح كبير سيد هبةالدينشهرستانى است.
از شخصيتها و خاندانهاى معروف سادات، خاندان سيدبن طاووس،خاندان ابوالرضا قطب كاشانى، خاندان ميرداماد هستند.
از مورخين، مقريزى، احمدبن على حسينى عبيدى صاحب كتاب خططمصر و شام از اعقاب خلفاى فاطمى يا عبيديين است.
از جمله مفسران معروف سيد هاشم بحرانى و علامه طباطبائى از شيعه وسيد محمود آلوسى و سيد ميرغنى و سيد محمد رشيد رضا صاحب تفسيرالمنار، و سيد اسماعيل حقى، صاحب تفسير روحالبيان از اهل سنتاند.
از مصلحان و رهبران سياسى و انقلابى كه كتابها راجع به او نوشتهاند وهنوز هم جاى بحث دارد مرحوم سيد جمالالدين حسينى اسدآبادى معروفبه افغانى (۱۳۱۵ه) و نيز ابوالاعلاى مودودى، امير عبدالقادر جزايرى ازسادات حسينى (۱۲۲۲ - ۱۳۰۰ه) كه سالها با ارتش خونخوار فرانسه جنگيد،آيةالله كاشانى و سرور و خاتم همه پيشوايان سياسى از نسل پيغمبرصلى الله عليه وآله، امامبزرگوار امام خمينى رضوانالله تعالى عليه مىباشند.
نكته قابل توجه آن كه بيشتر مراجع بزرگ تقليد شيعه در صد ساله اخير،از سادات بودهاند. در سالهاى اخير چند مرجع بزرگ همزمان رهبرى شيعه رابه عهده داشتند كه همه سيد بودند. آيات عظام شيرازى سه تن حكيم،شاهرودى، گلپايگانى، خوئى، ميلانى، حجت، صدر خوانسارى، امام خمينىو ديگران و پيش از آنان، آيةالله اصفهانى، آيةالله قمى، آيةالله بروجردى.
نتيجه
جايگاه اهل بيتعليهم السلام و اولاد پيغمبر اكرمصلى الله عليه وآله، در بين مسلمين جهان اعماز شيعه و اهل نتبىهمتاست و هيچ خاندانى به اين حد از عظمت و قداستو احترام و داراى اين همه ارزشها و فضائل، به آنان نمىرسند. آنان سرورانو پيشوايان و اركان و استوانههاى جامعه اسلامىاند، مسلمانها در هر ديارچشم به آنان دارند، علم و ادب و سيادت و استقلال را از آنان گرفته ومىگيرند، با اين وصف بسيار بسيار دور از انصاف است كه كسى ازمسلمانها خيال اهانتبه سلسله سادات را در سر بپروراند و به ساحت قدسخاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله اسائه ادب نمايد و اين قولى است كه جملگى برآنند.
از اين اصل مسلم مىتوان نتيجه ديگر گرفت كه لزوم محبتبهاهلبيتعليهم السلام، خود يكى از اركان وحدت اسلامى و از مشتركات قطعى همهمذاهب اسلامى است، مانند توحيد و نبوت و قرآن و كعبه و نماز و روزه، بايدوحدت اسلامى را بر محور همين دوستى همگانى به خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله،مستحكم نماييم. امرى كه با دل و عاطفه مسلمانها عموما ارتباط دارد ومانند رشته محكمى همه را با آن خاندان پيوند داده است.
تذكر لازم
بديهى است كه اين جانب با ذكر سلسله طرق تصوف درصدد اثباتحقانيت آن نيستم، و نبايد از اين نوشته اتخاذ سند شود. بلكه نظر منحصرا برگزارش جايگاه اهل بيتعليهم السلام و سادات در جوامع مسلمان و در بين فرقاسلامى است.
كما اين كه صحت و سقم و اثبات اتصال نسبى سادات ياد شده به خاندانپيغمبرصلى الله عليه وآله مورد نظر نيست و چه بسا برخى از سلسلههاى مذكور به اهلبيتعليهم السلام نرسند.
نكته مهم ديگرى كه لازم است در اين مقاله يادآور شوم آن است كههمين علاقه شديد فرقههاى متصوفه و طرق گوناگون آن، به علىعليه السلام خصوصاوبه اهل بيت پيغمبرصلى الله عليه وآله عموما و سعى بليغ آنان در ارتباط نسبى و يافرقهاى به علىعليه السلام، خود سدى محكم، در برابر وهابيت است كه بوضوح ديدهمىشود اصل تصوف را مانند اصل تشيع انكار مىكنند، و بلكه درصدد محونام و آثار خاندان پيغمبرصلى الله عليه وآله از اذهان مسلمانان هستند، هم به لحاظ اصلعقيده وهابيت و هم از آن جهت كه سلسله سعوديها رقيب سرسخت اشرافمكه و بالاخص شريفحسين بودند و آن خاندان را كه بيش از هزار سال، درمكه و حجاز به نحوى امارت و سيادت داشتند از ميان بردند.
يكى از استادان دانشگاه اهل بيتعليهم السلام اردن (جامعة اهل البيت) كه اخيراتاسيس گرديده به من گفت: «سعوديها پيغام دادند نام «اهل بيت» را از روىدانشگاه برداريد، ما تمام هزينه آن را مىدهيم» كه البته با مخالفت دولتهاشمى اردن مواجه گرديد، زيرا خاندان سلطنتى اردن كه از اعقاب شريفحسين هستند، مانند خاندان سلطنتى مغرب، از انتساب به اهل بيتعليهم السلام براىخود مشروعيت و وجاهت كسب مىكنند، مؤسسه اهلبيتعليهم السلام و نيز دانشگاهاهلبيتعليهم السلام هم ظاهرا به همين منظور تاسيس گرديده است.
در سال گذشته در سمينار تقريب اسلامى اردن شركت كردم، شاه حسينبدون خبر قبلى در كنفرانس شركت كرد، و طى سخنرانى خود گفت: بزگترينافتخار من همين انتساب به پيغمبرصلى الله عليه وآله است، در حالى كه حاضران، اكثرا ازاهل سنت و حتى از اباضيه عمان بودند.
به نظر مىرسد ميان كشور اردن و مغرب هر دو با كشور سعودى از اينلحاظ يك نوع جبههگيرى عقيدتى - سياسى وجود دارد، و ما مىتوانيم ازاين جبههگيرى كه طبعا آن دو كشور را به نحوى با ايران مرتبط مىسازد بهرهبرگيريم، گرچه مشكل سياسى، با آن دو كشور و آن دو شاه (حسن و حسين)و گرايش آنان به امريكا و اسرائيل مشكل اساسى اين بهرهگيرى سياسىاست.
والسلام على من اتبع الهدى
محمد واعظزاده خراسانى
پىنوشتها:
۱- مقدمه عمدةالطالب ص ۱۶.