بناهای تاریخی ایران در دوره معاصر سه دوره را از سر می گذرانند:
دوره اول: زمانی است که بناهای تاریخی بدلیل نبود بودجه و زیادی فرسایش ذره ذره فرومیریختند و به مرگ تدریجی ازبین ما میرفتند.
دوره دوم : زمانی است که به دلیل فراوانی بودجه و سرمایه و شتاب ساخت و ساز و ایجاد زیرساختها، بناهای تاریخی به جرم سد راه توسعه بودن مجازات گشته و قربانی میشدند.
دوره سوم: زمانی است که باید بناهای تاریخی به بردگی گرفته شوند برای تمکین مسئولینی که پول و قدرت چشمانشان رو کور کرده و بی هویتیشان را عیان نموده و با تمام توان از بالاترین جایگاه حقوقی استفاده نموده و سودای بهرهکشی از بناهای تاریخی را دارند.
به گزارش هنرنیوز، در تبصره ۳۶ برنامه ششم توسعه آمده است؛ «با توجه به اهمیت و ضرورت مرمت بناهای تاریخی و فرهنگی و احیای بافتهای ارزشمند کشور اقدامات زیر صورت میگیرد:
۱. سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری موظف است اماکن تاریخی (به استثنای نفایس ملی)، در اختیار خود را به شهرداریهای با جمعیت بیش از ۱۰۰ هزار نفر جمعیت برای بهرهبرداری واگذار کند. این شهرداریها موظفند نسبت به مدیریت، مرمت، حفاظت و بهرهبرداری از اماکن مربوطه تحت نظارت سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اقدام کنند.
۲. به همهی دستگاههای اجرایی اجازه داده میشود؛ بهرهبرداری از بناها و اماکن تاریخی – فرهنگی ثبت شده در فهرست آثار ملی (به استثناء نفایس ملی) در اختیار خود را با تعیین کاربری که از سوی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در چارچوب ضوابط و مقررات مشخص میشود به بخش خصوصی و تعاونی واگذار کنند. اجرای این بند از شمول جزء ۳ ماده ۱۱۵ قانون محاسبات عمومی کشور مستثنی است.
۳. همهی دستگاههای اجرایی موظفاند؛ در چارچوب ضوابط و استانداردهای ابلاغی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی نسبت به مرمت و احیاء آثار فرهنگی و تاریخی در اختیار اعم از منقول و غیرمنقول با رعایت قوانین و مقررات مربوطه اقدام کنند.»
نکته اینجاست که واگذاری بناهای تاریخی به بخش خصوصی و شهرداریها با حذف جدی سازمان میراث فرهنگی که حفظ و صیانت و سرپرستی بناهای تاریخی ضرورت ایجاد آن است، راه را برای بهره کشی از بناهای تاریخی کاملا هموار میسازد. این نوشته عوامل متعدد بوجود آمدن این فاجعه در زمینه میراث فرهنگی در برنامه ششم توسعه بیان میدارد:
۱. یافتن جایگاه معاونت ریاست جمهور برای ریاست سازمان میراث فرهنگی یک امتیاز قابل توجه است. چرا تاکنون این جایگاه والا برای این سازمان نتوانسته سبب ارتقا کیفی و عملکردی سازمان گردد. باید دید که این اعطا جایگاه با هدف پیشبرد اهداف حفاظت میراث فرهنگی صورت گرفته است یا تخریب.
۲. حفاظت یا توسعه؟ ایجاد تقابل میان این دو مفهوم توسط سازمان میراث فرهنگی که وظیفه خود را حفاظت میداند و شهرداری ها که وظیفه خود را ایجاد زیرساخت و توسعه میدانند شکافی عظیم میان این دو ایجاد نمود. درحالی که این دو مفهوم متقابل هم نیستند بلکه همراستا هستند. توسعه مبتنی بر حفاظت امری است که میتواند نجاتبخش بناها و بافتهای تاریخی باشد.
۳. عدم وجود یک مدیریت یکپارچه و همدلی و همزبانی میان سازمانها و نهادهای مختلف مرتبط با میراث فرهنگی تاکنون منجر به تخریبهای جدیدی در بناها و بافتهای تاریخی شدهاست.
۴. وجود سیاستهای محدود کننده و بازدارنده افراطی سازمان میراث فرهنگی در حفاظت و بهره برداری از بناهای تاریخی و عدم همراهی درست سازمان با مالکان سبب شد که مردم این سازمان را به جای کنار خود همواره در مقابل خود بدانند و به جای مشارکت در حفاظت، خود دست به تخریب میزدند.
۵. وجود نگاههای ضداسلامی در دوره پهلوی و نگاههای ضد ایران باستان هیچگاه فرصت معرفی درست ایران اسلامی را فراهم نساخت. عدم معرفی و بیان ارزشهای میراث فرهنگی به مردم که می توانست از امکان رسانههای ملی و صدا و سیما استفاده گردد. عدم آگاهی مردم و مسئولینی که از میان همین مردم انتخاب شده اند و تصمیمات مخرب آنهادر زمینه میراث فرهنگی، همگی ناشی از ضعف آموزش اجتماعی و معرفی ارزشهای هویتی میراث فرهنگی است.
۶. گسترش سازمان میراث فرهنگی به جای کوچک و چابک نمودن آن با افزودن بخش های گردشگری و صنایع دستی. گردشگری بعد مادی و برونگرای سازمان و میراث فرهنگی بعد معنوی و درونگرای سازمان است. این دو با وجود داشتن اشتراکاتی اما ماهیتی متفاوت از هم دارند. ادغام این سازمانها و توجه زیاد به بخش گردشگری منجر به این شد که بخش میراث فرهنگی در زیر هیاهو و بعد نمایشی گردشگری روز به روز ضعیف تر و رنجور تر شود.
۷. کمرنگ بودن سازمانهای مردم نهاد و نبود حمایت واقعی مسئولین از این سازمانها در ایران قابل تامل است. سازمانهای مردم نهاد میتوانند خلاء میان مردم و دولت را پوشش دهند و روند حفاظت و توسعه را تسهیل نمایند.
۸. نبود بسترهای مناسب خصوصی سازی جهت بهره برداری از بناهای تاریخی موضوع مهمی است که باعث شدهاست که اکثریت تجدیدکاربریها توسط شهرداریها و سرمایهگذاران خصوصی با مشکل مواجه شود.
۹. نبود یک برنامه ریزی کلان و رویکرد مشخص در سازمان میراث فرهنگی و تغییر مدیریتها و تصمیماتی که به دلیل نا آگاهی یا تعمدی، این سازمان را بهطور جدی آسیب پذیر نمودهاست.
۱۰. عدم صبوری مسئولین و علاقه به فعالیتهای زودبازده و روبان قیچی کردن منجر به کاستیهای جدی در انجام اقدامات ریشهای و نیازمند برنامه ریزی و دیربازده از جمله آموزش،فرهنگ سازی و فعالیت های پژوهشی در حوزه میراث فرهنگی شدهاست.
تمامی این موارد ذکر شده روندی را نشان میدهد که منجر به ایجاد این رویکرد در زمینه میراث فرهنگی و بناهای تاریخی شدهاست. سازمان میراث فرهنگی هیچگاه جایگاه و اعتباری که شایسته آن است را در سیاستهای کلان جامعه نداشته است. امید است نه تنها با اصلاح این بندها در برنامه ششم توسعه، شاهد رویکردی مثبت و کارا در قوانین و برنامهریزیهای کلان کشور در زمینه میراث فرهنگی باشیم.
انجمن دوستداران یادمانهای ماندگار- انجمن تخصصی میراث فرهنگی استان قزوین